بریدههایی از کتاب در جست و جوی آلاسکا
۳٫۹
(۱۶۵)
بودا گفته بود: "رنج نتیجهٔ خواستن است." و ما هم این را یاد گرفتیم و همچنین فهمیدیم که پایان خواستن به معنی پایان رنج است.
da☾
که شاید زندگی پس از مرگ، ایدهای است که ما برای کمکردن رنج دوری از عزیزان باور میکنیم تا دوران زندگی در لابیرنت را تحملپذیرتر کنیم.
BehNazJT
داشتم با خودم فکر میکردم که چطور میتوانم آخرین کلمات ادگار آلن پو را پیدا کنم. محض اطلاع شما، بعدها فهمیدم که آخرین کلماتش اینها بودند: "خدایا به روح بیچارهام رحم کن."
BehNazJT
گفت: "شماها از سیگارکشیدن لذت میبرین. من سیگار میکشم که بمیرم."
BehNazJT
پرسیدم: "همین؟ فقط بد بازی میکنن؟" چون نمیتوانستم درک کنم که چرا آدم باید دلش بخواهد بازی تیمی را نگاه کند که فقط شکست میخورد. ولی خب، هوای خنک سالن خودش میتوانست برای شخص من، انگیزهٔ خوبی باشد.
کلنل جواب داد: "آره بد بازی میکنن ولی همیشه خوب از پس تیم مدرسهٔ نابینایان و ناشنوایان براومدیم." گویا بسکتبال جزو اولویتهای مدرسهٔ نابینایان و ناشنوایان آلاباما نبود و در نتیجه، تیم ما میتوانست در هر فصل یک پیروزی کسب کند.
BehNazJT
خودم فکر کردم که اگر انسان باران باشد، من نمنم بارانم و او طوفان است.
سوگند دولو
پرستار بهش میگه: "انگار امروز حالتون بهتره." ایبسن برمیگرده بهش نگاه میکنه و میگه: "دقیقاً برعکس." بعد هم میمیره.
0r2b80
""هیچ زنی نباید در مورد یه زن دیگه دروغپردازی کنه! تو به عهد مقدس بین زنها خیانت کردی! چطور این خنجرزدن زنها به همدیگه میتونه به موفقشدن زنهایی کمک کنه که در جامعهٔ مردسالار سرکوب میشن؟
نیومون
هیچوقت هیچچیز آنطور که تصور میکنم، نمیشود.
asazmaza
"شماها از سیگارکشیدن لذت میبرین. من سیگار میکشم که بمیرم."
کتاب باز
حالا باید چیکار کنم؟
ـ تعطیلات رو پیش خودم میمونی خنگ جان. همینجا.
نگار
"بعضی وقتها خوشحال بودم. بعضی وقتها از اینکه مرده بود خوشحال بودم."
نگار
کلنل جبر و مثلثات همهٔ ترم را به ما یاد داد؛ ولی ریاضیاش بیش از حد خوب بود؛ آنقدر که نمیتوانست خوب درس بدهد: "معلومه که منطقیه. به من اعتماد کن. یا مسیح! اصلاً سخت نیست که."
و من دلم برای آلاسکا تنگ شد.
Setare
توی دفترم نوشتم: "یه روز هیچکس به خاطر نمیآره که اون دختر یه روزی وجود داشت." و بعد اضافه کردم: "و یا من وجود داشتم." چون خاطرات هم از هم میپاشند و بعد دیگر چیزی برای آدم باقی نمیماند و فقط سایهای از وجودش خواهد بود. اول شبحش مرا دنبال میکرد و مرا توی خواب میترساند ولی حالا، فقط چند هفته بعد، داشت از من دور میشد. در خاطرهٔ من و بقیه از هم میپاشید و دوباره میمرد.
Setare
"رنج نتیجهٔ خواستن است."
Setare
کلنل سیگار روشن کرد و انداخت برای من و بعد هم یکی برای خودش روشن کرد. چقدر عجیب بود که میدانست نیاز به سیگار دارم. واقعاً هم که مثل یک زوج پیر بودیم.
Setare
من به شدت حوصلهسربر بودم و او بیاندازه حیرتانگیز. برای همین رفتم توی اتاقم و روی تختم ولو شدم و با خودم فکر کردم که اگر انسان باران باشد، من نمنم بارانم و او طوفان است.
Setare
و با اینکه فکر میکردم که دوست دارم تنها باشم، ناگهان به خودم آمدم و دیدم دارم میگویم: "سلام."
Setare
من به گره و پیچوتاب ریشههای درخت توی نهر آب نگاه میکردم و سعی میکردم قیافهام شبیه کسی نباشد که همین الان یک دختر به او گفته "تودلبرو".
Setare
چه معلم خوبی. از کلاسهای مباحثهای متنفرم. از حرفزدن متنفرم و از اینکه بنشینم و گوش کنم که شاگردهای دیگر چطور کلماتشان را گم میکنند و در عین حال سعی میکنند حرفشان را به گنگترین شکل ممکن بیان کنند تا احمق به نظر نرسند هم متنفرم. و از اینکه همهٔ اینها بازی است و بچهها فقط تلاش میکنند بفهمند معلم چه چیزی میخواهد بشنود تا همان را بگویند هم متنفرم.
Setare
حجم
۲۶۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۷ صفحه
حجم
۲۶۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۷ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان