گفتم: "بعضی وقتها درکت نمیکنم."
حتی به من نگاه هم نکرد. رو به تلویزیون لبخند زد و گفت: "هیچوقت من رو درک نمیکنی. اصل قضیه همینه."
کتاب باز
این اتفاقها وحشتناکاند ولی میتوانیم با آنها زندگی کنیم؛ چون ما، همانطور که خودمان فکر میکردیم، فناناپذیریم. وقتی بزرگترها میگویند: "نوجوانها فکر میکنند شکستناپذیرند" و این جمله را با طعنه و با لبخندی به لب بیان میکنند، نمیدانند که واقعاً همینطور است. هرگز نباید ناامید شویم چون ممکن نیست که به شکل جبرانناپذیری ضربه بخوریم. فکر میکنیم شکستناپذیریم چون هستیم. به دنیا نمیآییم و نمیمیریم.
Zahra Naderi
تعداد کسانی که در آن روز خاص کارهایی کردند که باید با عواقبش زندگی کنند و کارهایی نکردند که باید با عذابوجدانش زندگی کنند، زیاد بود. اشتباههایی رخ داد و بعضی چیزها هم که خوب به نظر میرسید واقعاً خوب نبود چون ما نمیتوانستیم آینده را ببینیم. کاش میشد از رخدادهای سلسلهوار بعدی که با کارهای کوچک ما شکل میگرفت، باخبر شویم. ما نمیتوانیم کاملاً از اینکه کاری درست است یا نه مطمئن باشیم تا اینکه دیگر وقتی برای انجام دادنش نباشد.
Zahra Naderi
و آخرین سؤالی که من میخوام در ذهن شما به جا بگذارم اینه که: دلیل شما برای امید چیه؟"
Zahra Naderi
حالا دیگر انگار همهٔ وقتهایی که خوش میگذشت، به غم و سکوت ختم میشد؛ چون برای چند لحظه، زندگی درست مثل همان موقعی بود که هنوز زنده بود و کنار ما بود و بعد متوجه میشدیم که حالا دیگر رفته و چیزی از او نمانده است.
Zahra Naderi