بریدههایی از کتاب در جست و جوی آلاسکا
۳٫۹
(۱۶۵)
واقعاً خوب از پس اجرای نیمی از لبخند تقلیدناپذیر مونا لیزا برآمده است.
Setare
خیلی وقتها مردم همونطوری میمیرن که زندگی کرده بودن
AS4438
چرا آدمای خوب، نصیب و قسمت بدی در زندگی دارن
AS4438
اگر چسبزخم را سریع از روی پوست بکنید، مدت کمتری درد میکشید و زودتر خلاص میشوید تا اینکه کار را کش بدهید و زجر بکشید.
maeraxaes
آخرین کلماتش این بود: ”من به جستوجوی شایدِ بزرگ میروم.“ منم برای همین میخوام برم. چون نمیخوام تا دم مرگم برای شروع جستوجو و پیدا کردن شایدِ بزرگ صبر کنم."
maeraxaes
"همهٔ عمرت رو توی مسیر پرپیچوخم یه لابیرنت گیر افتادی و به این فکر میکنی که چطور یه روز ازش فرار میکنی و اینکه چقدر اون روز قشنگ خواهد بود و با خودت فکر میکنی که فکر آینده باعث میشه که بتونی ادامه بدی ولی هیچوقت اون کارها رو نمیکنی. فقط از خیالپردازیهات در مورد آینده استفاده میکنی که از حال فرار کنی."
کاربر ۱۹۶۳۸۰۱
با این مشعل، دروازههای بهشت رو به آتش بکشم تا مردم، خدا رو به امید بهشت و ترس از جهنم دوست نداشته باشن و فقط عاشقش باشن چون خداست."
daisy
بیعدالتی مطلقِ دوستداشتن کسی است که شاید او هم دوستت داشته ولی حالا دیگر نمیتواند داشته باشد؛ چون مرده.
n re
همه فقط در دل زمان، دستوپا میزنیم تا بالأخره جریان آب ما را با خودش میبرد و به دل دریا میکشد و در نهایت همه رفتنی هستیم.
n re
""هیچ زنی نباید در مورد یه زن دیگه دروغپردازی کنه! تو به عهد مقدس بین زنها خیانت کردی! چطور این خنجرزدن زنها به همدیگه میتونه به موفقشدن زنهایی کمک کنه که در جامعهٔ مردسالار سرکوب میشن؟!"
n re
مردم حالوهواشون بالاوپایین داره رفیق. باید به زندگیکردن با مردم عادت کن
n re
هیچوقت هیچچیز آنطور که تصور میکنم، نمیشود.
n re
بالأخره که نمیشود این لحظات را تا ابد کش داد. اگر چسبزخم را سریع از روی پوست بکنید، مدت کمتری درد میکشید و زودتر خلاص میشوید تا اینکه کار را کش بدهید و زجر بکشید.
n re
همیشه از اینکه متوجه میشدم که تنها آدم دنیا نیستم که گاهی احساسات و افکار عجیبوغریب و وحشتناک دارد، شوکه میشدم.
شیلا در جستجوی خوشبختی
با خودم فکر کردم که اگر انسان باران باشد، من نمنم بارانم و او طوفان است.
شیلا در جستجوی خوشبختی
من از اون آدما نمیشم که همش میشینن و در مورد اینکه قراره چیکار کنن حرف میزنن. من فقط عمل میکنم. خیالپردازی در مورد آینده هم یه جور نوستالژی به حساب میآد."
شیلا در جستجوی خوشبختی
گفتم: "بعضی وقتها درکت نمیکنم."
حتی به من نگاه هم نکرد. رو به تلویزیون لبخند زد و گفت: "هیچوقت من رو درک نمیکنی. اصل قضیه همینه."
المیرا
گفت: "همهٔ عمرت رو توی مسیر پرپیچوخم یه لابیرنت گیر افتادی و به این فکر میکنی که چطور یه روز ازش فرار میکنی و اینکه چقدر اون روز قشنگ خواهد بود و با خودت فکر میکنی که فکر آینده باعث میشه که بتونی ادامه بدی ولی هیچوقت اون کارها رو نمیکنی. فقط از خیالپردازیهات در مورد آینده استفاده میکنی که از حال فرار کنی."
المیرا
همیشه از اینکه متوجه میشدم که تنها آدم دنیا نیستم که گاهی احساسات و افکار عجیبوغریب و وحشتناک دارد، شوکه میشدم.
Ryan
شاید شکست خوردیم ولی بعضی از معماها حلشدنی نیستند. هنوز آنطور که دلم میخواست نمیشناختمش ولی حالا دیگر ممکن نبود بتوانم این وضعیت را تغییر بدم.
او باعث شد که ناممکن شود.
Ryan
حجم
۲۶۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۷ صفحه
حجم
۲۶۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۷ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان