بریدههایی از کتاب نیما یوشیج
۴٫۴
(۳۰۰)
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
yumi
مرحبا بر خوی یاران جهان
مرحبا بر پایداری های خلق
دوستی خلق و یاری های خلق
بس که دیدم جور از یاران خود
Alireza
سوختم من ، سوختم من ، سوختم
کاش راه او نمی آموختم
S.s
جلوه گیرد سپید ، از سیاهی
"Shfar"
عجز بشر است این فجایع
یا آنکه حقیقت جهان است ؟
"Shfar"
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.
نگران با من استاده سحر.
صبح میخواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر.
~sahar~
آی آدم ها
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دایم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یاییدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بی هوده پندارید
که گرفت استید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید.
آن زمانی که تنگ می بندید
بر کمر هاتان کمر بند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می کند بی هوده جان، قربان!
~sahar~
آتش عشق است و گیرد در کسی
کاو ز سوز عشق ، می سوزد بسی
Ahmad
خس ، به صد سال طوفان ننالد
گل ، ز یک تندباد است بیمار
باران
چون مرا بیچاره و سرگشته دید
اندک اندک آشنایی را برید
mehrdad
جمله بگذشتند ، این هم بگذرد
خواه آسان بگذرانم ، خواه سخت
بگذرد هم عمر این شوریده بخت
nia
کی ز جمعیت گریزان می شدم
کی به کار خویش حیران می شدم ؟
nia
چند باید باشم اندر سلسله
رفت طاقت ، رفت آخر حوصله
nia
بنده ی تنهاییم تا زنده ام
گوشه ای دور از همه جوینده ام
nia
من چو آن شخصم که از بهر صدف
کردم عمر خود به هر آبی تلف
nia
مبتلا را چیست چاره جز رضا
nia
کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟
تازگی ها ، کامرانی ها چه شد ؟
چه شد آن رنگ من و آن حال من
محو شد آن اولین آمال من
شد پریده ،رنگ من از رنج و درد
این منم : رنگ پریده ،خون سرد
nika
ترک آن زیبارخ فرخنده حال
از محال است ، از محال است از محال
nika
یاد می اید مرکز کودکی
همره من بوده همواره یکی
nika
مبتلا را چیست چاره جز رضا
چون نیابد راه دفع ابتلا ؟
I.F
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
قیمت:
رایگان