بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیما یوشیج | صفحه ۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیما یوشیج

بریده‌هایی از کتاب نیما یوشیج

نویسنده:نیما یوشیج
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۳۰۰ رأی
۴٫۴
(۳۰۰)
مرا مادر مهربان از خرد چو می خواست بی باک بار آورد ز خود دور ساخت رها کرد تا یکه تازی کنم سرافرازم و سرفرازی کنم
هدی✌
چه خوشی ؟ چه زیانی ، چه مقصود ؟ گردد این شاخه یک روز بی بر
هدی✌
صد اگر نقش از دل براید سایه آنگونه افتد به دیوار که ببینند و جویند مردم
هدی✌
خنده زد عقل زیرک بر این حرف کز پی این جهان هم جهانی ست آدمی ، زاده ی خاک ناچیز بسته ی عشق های نهانی ست عشوه ی زندگانی است این حرف بار رنجی به سربار صد رنج
هدی✌
زیر آن تپه ها که نهان است حالیا روبه آوازه خوان است کوه و جنگل بدان ماند اینجا که نمایشگه روبهان است
هدی✌
قلب من نامه ی آسمان هاست مدفن آرزوها و جان هاست ظاهرش خنده های زمانه باطن آن سرشک نهان هاست
هدی✌
وز گذشته میاور دگر یاد که بدین ها نیرزد جهانی
هدی✌
بر سر سبزه ی بیشل اینک نازنینی است خندان نشسته از همه رنگ ، گل های کوچک گرد آورده و دسته بسته تا کند هدیه ی عشقبازان همتی کن که دزدیده ، او را هر دمی جانب تو نگاهی است
هدی✌
آفتاب طلایی بتابید بر سر ژاله ی صبحگاهی ژاله ها دانه دانه درخشند همچو الماس و در آب ، ماهی
هدی✌
شاخه ی سبز هر لحظه زاید بچگانی همه خرد و زیبا
هدی✌
نکته اینست ، دریاب فرصت گنج در خانه ، دل رنج اندوز از چه ؟ ایا چمن دلربا نیست ؟ آن زمانی که امرود وحشی سایه افکنده آرام بر سنگ ککلی ها در آن جنگل دور می سرایند با هم همآهنگ گه یکی زان میان است خوانا شکوه ها را بنه ، خیز و بنگر که چگونه زمستان سر آمد جنگل و کوه در رستخیز است عالم از تیره رویی در آمد
هدی✌
آه! دیری است کاین قصه گویند از بر شاخه مرغی پریده مانده بر جای از او آشیانه لیک این آشیان ها سراسر بر کف بادها اندر ایند رهروان اندر این راه هستند کاندر این غم ، به غم می سرایند
هدی✌
می توانستی ای دل ، رهیدن گر نخوردی فریب زمانه آنچه دیدی ، ز خود دیدی و بس هر دمی یک ره و یک بهانه
هدی✌
ای دل من ، دل من ، دل من بینوا ، مضطرا ، قابل من با همه خوبی و قدر و دعوی از تو آخر چه شد حاصل من جز سر شکی به رخساره ی غم ؟ آخر ای بینوا دل ! چه دیدی که ره رستگاری بریدی ؟
هدی✌
جنبش دریا ،‌خروش آب ها پرتو مه ،‌طلعت مهتاب ها ریزش باران ، سکوت دره ها پرش و حیرانی شب پره ها ناله ی جغدان و تاریکی کوه های های آبشار باشکوه بانگ مرغان و صدای بالشان چون که می اندیشم از احوالشان گوییا هستند با من در سخن رازها گویند پر درد و محن گوییا هر یک مرا زخمی زنند گوییا هر یک مرا شیدا کنند
هدی✌
اندکی آسوده شو ، بخرام شاد چند خواهی عمر را بر باد داد چند ! چند آخر مصیبت بردنا لحظه ای دیگر بباید رفتنا
هدی✌
بنده ی تنهاییم تا زنده ام گوشه ای دور از همه جوینده ام
هدی✌
دور گردیدم از این قوم حسود عاشق حق را جز این چاره چه بود ؟
هدی✌
نور حق پیداست ،‌ لیکن خلق کور کور را چه سود پیش چشم نور ؟
هدی✌
مرحبا بر آدم نیکو نهاد حیف از اویی که در عالم فتاد
هدی✌

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

قیمت:
رایگان