بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیما یوشیج | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب نیما یوشیج اثر نیما یوشیج

بریده‌هایی از کتاب نیما یوشیج

نویسنده:نیما یوشیج
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۷۵ رأی
۴٫۴
(۲۷۵)
من که هیچ از خوی او نشناختم از چه آخر جانب او تاختم ؟
کاربر ۷۶۲۶۹۰۹
دیدی آخر عشق با جانم چه کرد ؟
پاستیل،،
ای دریغا روزگار کودکی که نمی دیدم از این غم ها ، یکی فکر ساده ، درک کم ، اندوه کم شادمان با کودکان دم می زدم ای خوشا آن روزگاران ،‌ای خوشا یاد باد آن روزگار دلگشا گم شد آن ایام ، بگذشت آن زمان خود چه ماند در گذرگاه جهان ؟
یسنا
این منم : رنگ پریده ،‌خون سرد
میدیا
سر به زانوی تفکر برده پیش محو گشته در پریشانی خویش زار می نالیدم از خامی خود
میدیا
بی تو یک لحظه نخواهم زندگی
میدیا
من نمی دانستم این همراه کیست قصدش از همراهی در کار چیست ؟
میدیا
غم ،‌همیشه غم ،‌ همیشه محنت است هر چه هست از غم بهم آمیخته است و آن سراسر بر سر من ریخته است درد عالم در سرم پنهان بود در هر افغانم هزار افغان بود نیست درد من ز نوع درد عام این چنین دردی کجا گردد تمام ؟
کاربر ۶۸۴۲۲۷۱
این چنین هرشادی و غم بگذرد جمله بگذشتند ، این هم بگذرد خواه آسان بگذرانم ، خواه سخت بگذرد هم عمر این شوریده بخت
کاربر ۷۸۳۶۶۳۴
ای دریغا روزگارم شد سیاه آه از این عشق قوی پی آه ! آه کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟ تازگی ها ، کامرانی ها چه شد ؟
کاربر ۶۸۴۲۲۷۱
می روم هر جا ، به هر سو ، کو به کو خود نمی دانم چه دارم جست و جو سخت حیران می شوم در کار خود که نمی دانم ره و رفتار خود
✨☁️𝙎𝙠𝙮
دیری ست که در زمانه ی دون از دیده همیشه اشکبارم عمری به کدورت و الم رفت تا باقی عمر چون سپارم
خیارشورِ شوریده حالِ بی‌پول
گم شد از من ، گم شدم از یاد او ماند بر جا قصه ی بیداد او
رِ
کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود. تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود. نیما در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپ
کاربر ۷۶۲۶۳۷۳
آخر ای من ، تو چه طالع داشتی یک زمانت نیست با بخت آشتی ؟
Mohamad Aliporiyan
چه شبی ! ماه خندان ، چمن نرم
کاربر ۵۴۱۱۴۶۲
بگذار که چشم ها ببندد کمتر به من این جهان بخندد
کاربر ۶۲۳۰۲۶۳
آه! می گویند چون بگذشت روزی بگذرد هر چیز با آن روز. باز می گویند خوابی هست کار زندگانی ز آن نباید یاد کردن خاطر خود را بی سبب ناشاد کردن. بر خلاف یاوه مردم پیش چشم من ولیکن نگذرد چیزی بدون سوز می کشم تصویر آن را یاد می آرم از آن روز!
helya
کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟ تازگی ها ، کامرانی ها چه شد ؟
شیده
بخوابید ایندم که آلام شیر نه دارو پذیرد ز مشتی اسیر
امیرمحمد قرائی

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

قیمت:
رایگان