بریدههایی از کتاب وحشی بافقی
۴٫۵
(۸۶)
شد ز تو زهر خوردنم مایهٔ رشک عالمی
بسکه به ذوق میکشم این می ناگوار را
آترین🍃
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان
جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
BehRad
ساقی می صافی به حریفان دگر ده
من درد کشم ذوق می ناب ندارم
min
میان عاشق و معشوق کی دویی گنجد
Ahmad
تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
عشق خود نیست اگر تا نفس آخر نیست
Ahmad
رنج آنهایی که تخم آرزویی کشتهاند
آنکه نخل حسرتی پرورد میداند که چیست
Ahmad
آن دولتی که میطلبیدیم در به در
پرسیده راه خانه و خود بر در آمدست
Ahmad
بیچاره آن اسیر که امیدوار تست
Ahmad
اندکی گر بودم صبر ز من بسیار است
Ahmad
نیست بر ذرات یکسان پرتو خورشید فیض
لیک باید جوهر قابل که گردد لعل ناب
Ahmad
ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما
Ahmad
سد دشنه بر دل میخورم و ز خویش پنهان میکنم
جان گریه بر من میکند من خنده بر جان میکنم
R.R
نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را
شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را
پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست
مردم بیامتیاز و عاشق ممتاز را
Ahmad
نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت
دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را
Ahmad
شد ز تو زهر خوردنم مایهٔ رشک عالمی
بسکه به ذوق میکشم این می ناگوار را
Ahmad
آری آری راستی و رستگاری گفتهاند
R.R
ما به دامان تو نازیم که پاکست چو گل
ورنه در شهر بسی لعبت بازاری هست
R.R
بی زبان مرغی که در کنج قفس دم بسته بود
سد زبان گردیده و سوی گلستان آمدست
R.R
به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی
که استغنا زنی ، گر بینی اندر دام ، عنقا را
farnaz Pursmaily
اندکی گر بودم صبر ز من بسیار است
Narges
حجم
۳۹۶٫۱ کیلوبایت
حجم
۳۹۶٫۱ کیلوبایت
قیمت:
رایگان