بریدههایی از کتاب مرد نخستین
۴٫۳
(۱۱۵)
دکتر، هم زمان با درس نظری، عادت داشت کار عملی را هم به شاگردانش بیاموزد. به همین منظور، تقریبا همهی دانشجویان موظف بودند که بخشی از وقتشان را در کارگاهها و آزمایشگاهها بگذرانند. به هنگام پایهگذاری دانشکدهی فنی دانشگاه تهران، استاد همین رویه را در آن جا هم پیگیری میکرد که با اعتصاب تعدادی از دانشجویان مرفه روبهرو شد که حاضر نبودند به کارگاه بروند.
- مگر آمدهایم دانشگاه که نجار و لولهکش بشویم؟ اگر قرار باشد از این کارها بکنیم، دیگر چه فرقی با مردم کوچه و خیابان خواهیم داشت؟ ما میخواهیم مهندس بشویم و به کارگرها دستور بدهیم.
دکتر حسابی به سادگی میگفت: «مهندسی که دست خودش به کار عادت نکرده و فقط علوم نظری آموخته باشد مهندس نیست و زیر دست کارگری که کار بلد است قرار میگیرد. اگر میخواهید در کلاسهای من شرکت کنید، باید کار عملی هم یاد بگیرید.»
هدی✌
«اول این که من در مقام یک ایرانی، هیچوقت به ذهنم نرسیده بود که به زبانی غیر از زبان مادری تدریس کنم. دوم این که هیچکدام از کشورهایی که استادانشان به زبان انگلیسی یا فرانسه تدریس میکنند، زبانشان قدمت زبان فارسی را ندارد، زبان ما هفت هزار سال سابقهی تاریخی دارد.»
gharibimohammad
پروفسور محمود حسابی را در مقام پدر علم فیزیک و مهندسی نو در سطح کشور شناساند. حدود هفتاد سال خدمت علمی در گسترش زبان علمی روز فارسی و واژه گزینی علمی به قصد مقاومت در برابر هجوم لغات خارجی و نیز پایهگذاری مراکز آموزشی، پژوهشی، تخصصی و خدماتی علمی از جمله خدمات ارزشمند استاد به شمار میرود. برخی از این خدمات به شرح ذیل است:
0_0
در یادداشتهای وی میخوانیم که انیشتین مردی بسیار متواضع و مهماندوست بود و با دیگران برخوردی بسیار صمیمانه داشت، در عین حال، نکته سنج و دقیق هم بود.
هدی✌
یکی از سواران جوان پرسید: «شما که هستید و این جا چه میکنید؟»
دکتر به آرامی گفت: «اسم من دکتر حسابی است. وزیر فرهنگ هستم.»
خیال جوان راحت شد. رو کرد به یکی دیگر از جوانها و گفت: «میتوانیم ننه را بیاوریم تا دکتر معالجهاش کند.»
یکی دیگر از سواران گفت: «عجیب است، وزیر!»
محمود گفت: «شما تا به حال وزیر ندیدهاید؟»
مردها هنوز هم سر در نمیآورند. یکی از آنها پرسید: «برای چه آمدهاید این جا؟»
محمود لبخند زد.
- آمدهایم برای شما مدرسه درست کنیم.
مردان عشایر بلافاصله خبر را به خان طایفه رساندند. او نیز با مهربانی، پذیرای دکتر شد. دکتر در ابتدا از وضعیت مردم و نیازهایشان پرسید. خان لبخندی زد و گفت: «انگار سران مملکت یادشان رفته که این جا هم جزو کشور است. با این وضع، چه بگویم برایتان؟»
محدثه
دکتر مصدق در ادامهی همین آشنایی و ایجاد رابطه مستحکم در سال ۱۳۳۰، وزارت فرهنگ کابینهاش را به پروفسور حسابی پیشنهاد کرد. پروفسور نیز فقط با انگیزهی خدمات بیشتر به جامعهی آموزشی این مقام را پذیرفت. او چند ماه پس از انتصاب به وزارت تصمیم گرفت برای توسعهی آموزش و ترویج سواد در کل کشور، به سراغ شهرستانها و روستاها و حتی عشایر برود. در راستای همین هدف، به مناطق عشایرنشین رفت تا اوضاع و احوال آنجا را بسنجد. یکی از وزرای کابینه وقتی این حرکت را دید، گفت: «شما وزیر فرهنگ هستید، در بین عشایر چه میکنید؟»
- مگر کودک عشایری حق درس خواندن و باسواد شدن ندارد؟ آیا وزیر فقط باید در تهران بنشیند و به سراغ مناطق دوردست نرود؟ آن جا حتی مدرسهای برای تحصیل وجود ندارد.
- یعنی میخواهید برایشان مدرسه بسازید؟
- چه اشکالی دارد؟
- آنجاها امنیت ندارد. جانتان را به خطر میاندازید.
اما دکتر حسابی توجهی به این حرفها نداشت. بنابراین کارش را از کهگیلویه - که یکی از دور افتادهترین مناطق عشایری بود - شروع کرد.
محدثه
وارد کردن کالایی مثل اتومبیل پیکان از انگلستان و مونتاژ آن، تربیت و عادت صنعتی شدن را به وجود نمیآورد، بلکه باعث افت کیفیت میشود.
gharibimohammad
دانشجویانی که عملاً با کار و تجربهی علمی روبهرو نشوند، ناکارآمد خواهند بود
هدی✌
دکتر حسابی از جمله افرادی بود که به خود اتکایی و خودکفایی علمی و صنعتی اهمیت فراوان میداد و معتقد بود که کار ایرانی را باید خود ایرانی انجام دهد.
محدثه
مگر آمدهایم دانشگاه که نجار و لولهکش بشویم؟ اگر قرار باشد از این کارها بکنیم، دیگر چه فرقی با مردم کوچه و خیابان خواهیم داشت؟ ما میخواهیم مهندس بشویم و به کارگرها دستور بدهیم.
دکتر حسابی به سادگی میگفت: «مهندسی که دست خودش به کار عادت نکرده و فقط علوم نظری آموخته باشد مهندس نیست و زیر دست کارگری که کار بلد است قرار میگیرد.
محدثه
حجم
۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان