بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مرد نخستین | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مرد نخستین

بریده‌هایی از کتاب مرد نخستین

۴٫۳
(۱۱۶)
«من می‌توانستم در امریکا بمانم و به شهرت و معروفیت برسم، آن هم با امکانات مالی مناسب و عالی. اما می‌دانید چرا نپذیرفتم؟ با خود گفتم مگر وظیفه‌ی من این است که شاگردان امریکایی و اروپایی را باسواد کنم؟ آن‌ها به اندازه‌ی کافی برای خودشان استاد دارند. دیدم وظیفه‌ی من این است که به ایران برگردم و با شاگردان ایرانیم که درس نمی‌خوانند دعوا کنم، خصوصا اگر که تفرشی باشند. دیدم وظیفه‌ام این است که به آن‌ها بگویم شما چیزی کم‌تر از خارجی‌ها ندارید.»
ب. قاسمی
سرانجام پروفسور حسابی، به دلیل عشق و علاقه به وطن، به کشور بازگشت و با ایمان و تعهد، به خدمتی خستگی‌ناپذیر پرداخت تا جوانان ایرانی را با علوم نوین آشنا کند.
محمد
چهارم اسفند ۱۲۸۱ هجری - شمسی بود. هوا رو به گرمی می‌رفت و بوی بهار می‌آمد. هرکسی از حوالی بازارچه قوام‌الدوله ۱ می‌گذشت، با خوردن شیرینی‌ای که خانواده حسابی پخش می‌کردند، شیرین کام می‌شد. خداوند برای دومین بار به خانواده حسابی پسری داده بود، که نام محمود بر او نهاده بودند. پدر و مادر محمود از خانواده‌های برجسته و سرشناس بودند که در چهارراه معزالسلطان تهران زندگی می‌کردند، یعنی در محله‌ای که پدربزرگ خانواده آن را آباد کرده بود.
کاربر ۷۵۴۲۱۲۶
باید به شما یادآور شوم این است که هرگز نگرانی این را نداشته باشید که نظریه‌ی شما در طول زندگی‌تان نتیجه می‌دهد یا نه. بسیاری از اکتشافات و اختراعات، سال‌ها پس از زندگی نظریه‌پرداز به نتیجه می‌رسد.
هدی✌
توضیح داد که وارد کردن کالایی مثل اتومبیل پیکان از انگلستان و مونتاژ آن، تربیت و عادت صنعتی شدن را به وجود نمی‌آورد، بلکه باعث افت کیفیت می‌شود
هدی✌
«من می‌توانستم در امریکا بمانم و به شهرت و معروفیت برسم، آن هم با امکانات مالی مناسب و عالی. اما می‌دانید چرا نپذیرفتم؟ با خود گفتم مگر وظیفه‌ی من این است که شاگردان امریکایی و اروپایی را باسواد کنم؟ آن‌ها به اندازه‌ی کافی برای خودشان استاد دارند. دیدم وظیفه‌ی من این است که به ایران برگردم و با شاگردان ایرانیم که درس نمی‌خوانند دعوا کنم، خصوصا اگر که تفرشی باشند. دیدم وظیفه‌ام این است که به آن‌ها بگویم شما چیزی کم‌تر از خارجی‌ها ندارید.»
هدی✌
معتقد بود که کار ایرانی را باید خود ایرانی انجام دهد.
هدی✌
دکتر حسابی همیشه از بی‌هویتی و از خود بیگانگی متنفر بود و افتخار ایرانی بودن را به فرزندان، یاران و شاگردانش یادآوری می‌کرد.
هدی✌
محمود همواره حرف حق را بدون توجه به عواقب آن مطرح می‌کرد، حتی اگر این حرف به ضرر خودش تمام می‌شد.
هدی✌
برای ساختن باتری، حدود هفتاد استکان خرید و مقداری جوهرنمک و تعدادی تیغه‌های مسی و رویی. جوهرنمک و تیغه‌ها را درون استکان‌ها قرار داد و نوعی باتری با ولتاژ حدود ۱.۳ تا ۱.۵ ولت ساخت و با سری کردن آن‌ها یک باتری با ولتاژ زیاد تهیه کرد. ولتاژ این پیل ولتا حدود ۹۰ بود.
هدی✌
دوست محمود گفت: «خود شما شاید به‌شخصه دشمن نداشته باشید، اما افکار و نوآوری‌ها و برنامه‌های عمرانی‌تان خیلی دشمن دارد. البته این حرف‌ها را از من نشنیده بگیرید.»
هدی✌
شش روز تمام بی‌وقفه کار کرد. وقتی که ضعف می‌کرد، تازه یادش می‌آمد که چند وعده غذا نخورده است.
هدی✌
همکاران محمود به این مدارک تحصیلی او می‌خندیدند. - این همه مدرک به چه دردت می‌خورد؟ اگر بخواهی همه‌ی آن‌ها را قاب کنی، دیوار خانه‌ات جای خالی نخواهد داشت. محمود با خنده می‌گفت: من که هنوز درس را شروع نکرده‌ام!
هدی✌
محمود در رشته‌ی پزشکی نیز جزو دانشجویان ممتاز دانشکده بود. بعدها یکی از هم‌کلاسی‌هایش از او پرسید: «چرا به حرفه‌ی پزشکی نپرداختی؟» محمود با اندکی مکث، آرام و متفکرانه پاسخ داد: پزشکی هیچ فرمولی نداشت که کنجکاوی مرا ارضا کند.
هدی✌

حجم

۶۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۶۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد