کتاب مرد نخستین
۴٫۳
(۱۱۵)
«مهندسی که دست خودش به کار عادت نکرده و فقط علوم نظری آموخته باشد مهندس نیست و زیر دست کارگری که کار بلد است قرار میگیرد. اگر میخواهید در کلاسهای من شرکت کنید، باید کار عملی هم یاد بگیرید.»
gharibimohammad
همسر جدید برای فراهم کردن زمینهی این نزدیکی، شرطی هم گذاشته بود، شرط او این بود که پدر محمود خرجی خانوادهاش را قطع و آنها را از منزل سفارتی بیرون کند. معزالسلطنه، سرانجام به این پیشنهاد تن داد و با این تصمیم وحشتناک او محمود و برادر و مادرش در فقر و تنگدستی فرو رفتند؛ اما گوهرشاد، که مادری فداکار و متدین و با همت بود، تصمیم گرفت، به رغم همه سختیها، به هر ترتیبی که شده، بچههایش را بزرگ و به بهترین شکلی تربیت کند و چنین بود که محمود در دامان این مادر فاضله، قرآن کریم و دیوان حافظ ۲ را خواند و از بر کرد. بعد بخشی از گلستان و بوستان سعدی ۳ را حفظ کرد و سپس منشأت قائم مقام ۴ و مثنوی معنوی مولانا ۵ و شاهنامهی فردوسی ۶ را آموخت، به گونهای که قبل از ورود به مدرسه، بسیاری از درسهایی را که باید در مدرسه میآموخت، از مادر خود آموخته بود. در این بین، تنها کسی که به این خانوادهی مظلوم و درمانده کمک میکرد و همچون فرستادهای از سوی خداوند به داد آنها میرسید حاج علی، مستخدم سفارت بود. مادر محمود توانست با کمک او دو فرزندش را در مدرسهی فرانسوی بیروت نامنویسی کند. این مدرسه را کشیشهای فرانسوی اداره میکردند و تنها مدرسهای بود که در آن از دانشآموزان شهریه نمیگرفتند.
مادربزرگ علی💝
در آن زمان، علم روز در سراسر جهان و به ویژه غرب با سرعت در حال پیشرفت بود، اما در ایران خبری از این رشد علمی نبود. دکتر حسابی که حساسیت موضوع را دریافته بود، به محض رسیدن به وطن عزم خود را به قصد ترویج علم در کشور جزم کرد. میگویند یکی از دوستانش، که از این شتاب دکتر متعجب بود، گفته بود: «چه عجلهای است استاد؟ دست کم خستگی سفر را از تن به در کنید.»
دکتر حسابی پاسخ داده بود: «صد سال است که در حال خستگی در کردن هستیم، اما غربیها که الفبای علم را از ابنسینا ۱۱ و خیام ۱۲ و دیگر دانشمندان ما آموختهاند، بدون خستگی در کردن به موقعیت امروزی خود رسیدهاند. حالا باز هم میخواهید فرصتی را به خستگی در کردن اختصاص دهید؟»
محدثه
مگر وظیفهی من این است که شاگردان امریکایی و اروپایی را باسواد کنم؟ آنها به اندازهی کافی برای خودشان استاد دارند. دیدم وظیفهی من این است که به ایران برگردم و با شاگردان ایرانیم که درس نمیخوانند دعوا کنم، خصوصا اگر که تفرشی باشند. دیدم وظیفهام این است که به آنها بگویم شما چیزی کمتر از خارجیها ندارید.»
gharibimohammad
دکتر حسابی از جمله افرادی بود که به خود اتکایی و خودکفایی علمی و صنعتی اهمیت فراوان میداد و معتقد بود که کار ایرانی را باید خود ایرانی انجام دهد.
0_0
پروفسور تکه نخی را که قبلاً آماده کرده بود، به دست ایرج داد و گفت: «بیا جلو، دور سر مرا اندازه بگیر!»
ایرج با حالتی تعجبآمیز و شرمنده، فقط سکوت کرد. محمود ادامه داد: «اندازه بگیر و گره بزن که اندازه گم نشود. بعد هم نخ را بده به پسر عمویت که میخواهد قطعه را به ایتالیاییها سفارش بدهد. بگو فقط قبل از سفارش قطعه به ایتالیا برود و با همین نخ دور سر مهندس سازندهی ایتالیایی را اندازه بگیرد. اگر سر او از سر من و استادهای دیگر ایرانی بزرگتر بود، آن وقت سفارش ساخت را به آن از ما بهترانها بدهد.»
محدثه
بعدها یکی از همکلاسیهایش از او پرسید: «چرا به حرفهی پزشکی نپرداختی؟»
محمود با اندکی مکث، آرام و متفکرانه پاسخ داد: پزشکی هیچ فرمولی نداشت که کنجکاوی مرا ارضا کند.
Mhb
«من میتوانستم در امریکا بمانم و به شهرت و معروفیت برسم، آن هم با امکانات مالی مناسب و عالی. اما میدانید چرا نپذیرفتم؟ با خود گفتم مگر وظیفهی من این است که شاگردان امریکایی و اروپایی را باسواد کنم؟ آنها به اندازهی کافی برای خودشان استاد دارند. دیدم وظیفهی من این است که به ایران برگردم و با شاگردان ایرانیم که درس نمیخوانند دعوا کنم، خصوصا اگر که تفرشی باشند. دیدم وظیفهام این است که به آنها بگویم شما چیزی کمتر از خارجیها ندارید.»
محدثه
در یادداشتهای وی میخوانیم که انیشتین مردی بسیار متواضع و مهماندوست بود و با دیگران برخوردی بسیار صمیمانه داشت، در عین حال، نکته سنج و دقیق هم بود.
وقتی انیشتین از او خواست برای توضیح فرضیهاش از تخته سیاه استفاده کند، بسیار آرام و مؤدبانه، جملهای گفت که باعث تعجب محمود شد.
- تصور نمیکنید چنان چه از تخته سیاه استفاده کنید، ممکن است راحتتر باشید؟
0_0
دانشجویی گفت: «ببخشید، استاد! آیا صحت دارد که امتحان به صورت «کتاب باز» است؟»
دکتر گفت: «بله، میتوانید به کتابتان مراجعه کنید.»
بعد دکتر دو سه سئوال از آن دانشجو پرسید. دانشجو هم با مراجعه به کتاب جواب سئوالها را داد و انتظار قبولی داشت، اما دکتر به او گفت: «جواب سئوالها را دادید، ولی نمرهتان خوب نیست و این جوری نمیتوانید از رشتهی فیزیک فارغالتحصیل بشوید.»
دانشجو پرسید: «چرا آقای دکتر؟»
استاد گفت: «شما فقط فرمولهایی را که حفظ کرده بودید یا در کتاب میدیدید تکرار کردید، در حالی که باید به ریشهی مسائل پی ببرید و این چیزی نیست که با حفظ کردن فرمول عملی بشود.»
دانشجو به حقیقت ژرفی که دکتر بیان میکرد اعتراف کرد و به زودی جزو شاگردان ممتازی شد
Mhb
حجم
۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان