بریدههایی از کتاب دختری در قطار
۳٫۸
(۴۱۸)
نشانِ گورش، سنگ قبری است؛ سنگ قبری که درواقع چیزی جز تختهسنگی قائم نیست. نمیخواستم حواسم را معطوف جایی کنم که در آن به خواب رفته است، اما بییادش قادر به ترک او نیستم. او اینجا در آرامش میخوابد، بدون مزاحمت کسی، بیمزاحمت هیچ صدایی، جز آواز پرندگان و صدای ریز و سنگین قطارها.
MT
قدرت مرد که حافظ پرتوهای مهر اونه، به این معنی نیست که زن ضعیفه. اونم تو چیزای دیگه قوییه؛ فرهیختگیِ اون جهشی داره که باعث میشه دهن مرد از حیرت باز بمونه.
peg
فرسودهکنندهس و وقتی کسی رو نداری که روزتو باهاش سر کنی، احساس بدی بهت دست میده.
peg
قطار ساعت ۱۷:۵۶ دقیقه منو به شب رسوند.
فائزه قائمی
تابستونا که روزا خیلی بلنده اوضاع سختتر میشه؛ چون تاریکیِ شب کوتاهه. چون همه بیرونان و سرشون گرم... چون شادی بهشکلی وقیحانه و سلطهجو همهجا هست. فرسودهکنندهس و وقتی کسی رو نداری که روزتو باهاش سر کنی، احساس بدی بهت دست میده.
Saieh
روی سنگ قبرش فقط اسم و تاریخ زندگیش رو نوشتن، نه یادآورِ عزیز کسیبودن، نه تعلقداشتن به همسر یا دختر یا مادری، هیچی. سنگ بچهش هم فقط میگه: لیبی.
Saieh
فرسودهکنندهس و وقتی کسی رو نداری که روزتو باهاش سر کنی، احساس بدی بهت دست میده.
MÖT
اون حقایق نصفهنیمه (نصف، حقیقت و نصف، دروغ) میساخت تا اونو بهتر و قویتر و جذابتر از چیزی که بود، جلوه بده. و من مشتریِ همهی اونا بودم، من برا اونا سقوط کردم.
MahShid Pourhosein
غمگینبودن بعد از مدتی خستهکننده میشه، هم برا خود کسیکه غمگینه، هم برا کسایی که دوروبرشان.
fateme
"بیشتر از این نخور!" میدونم که باید وارونهش کنم تو سینک، چون درغیراینصورت، این بطری صبحام اینجاست و من، همینکه از خواب بیدار شم، فوراً شروع میکنم و همهش رو سر میکشم و یه بار که شروع کنم، همینجور ادامه میدم. باید خالیش کنم تو سینک، اما میدونم این کار رو نمیکنم. به نظر میآد صبح، یه خبرایی بشه.
shamim
ترانهای فولکوریک که نقشی پیشگویانه در افسانه داشته است. افسانه میگوید کسی که صبح زود بهتنهایی گردش کند، بدشگونی نصیبش میشود، مگر اینکه بیشتر از یک کلاغ ببیند، که دراینصورت خوشیمن است. یک کلاغ، بدیمنی است. دوتا، نشانهی این است که خبری خوش در راه است. سهتا، خبر از ازدواج یا تولد نوزاد دختری میدهد. چهارتا، خبراز تولد نوزاد پسر میدهد. پنجتا نشانهی این است که معاملهای مثبت در راه است و ششتا ثروت یا نشانهی حرص و هرآزگاهی معاملهای منفی است. هفت کلاغ، خبر از رازی میدهد، چیزی سحرانگیز یا آیینی مقدس. هشتتا خبر از تغییر زندگی است و مرگ، با نگاهی اجمالی به بهشت. نهتا خبر از لذتی نفسانی و ممنوعه میدهد و دهتا نشانهی احساسی کسالتبار است. یازده کلاغ عدم قطعیت را پیشگویی میکند و دوازدهتا خبر از بهپایانرسیدن مشکلی میدهد. که در ترانههای مختلف به اشکالی گوناگون آمده است. همچنین اعتقاد بر این است که کلاغ به مصلوبشدن عیسا، نگریسته است.
melik
پدرمادرا مراعات هیچی رو نمیکنن، جز بچههاشون.
melik
هیچوقت نفهمید شاید آدمی وجود داشته باشه که برا چیزی که نداره و هرگزم نخواهد داشت، ماتم بگیره.
melik
ساعتهای ازدسترفته، هرگز قابلبرگشت نیستن.
melik
من تا یکی دو سال آخر زندگیم، هیچوقت نفهمیدم که ریاکاری هم میتونه یه جور همدردی باشه.
melik
اولینبار بعد از سالها، چیز دیگهای بیشتر از بدبختیِ خودم برام جذاب شده. من هدف دارم یا حداقل یه سرگرمی.
melik
اما ظاهر میتونه گولزننده باشه.
melik
جونکندنی سختتر از این نیست، هیچی نمیتونه عذابآورتر از ندونستن باشه، ندونستنی که هرگز پایانی نداره.
melik
کاش میشد برم جاییکه کسی منتظرم باشه.
melik
وجود یه بچه آدم رو آسیبپذیر میکنه و میندازتش تو نقطهضعف.
melik
حجم
۳۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۷۰%
تومان