بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جرئت بسیار | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جرئت بسیار

بریده‌هایی از کتاب جرئت بسیار

۳٫۹
(۵۴)
فقدان عشق، حس تعلق و ارتباط همیشه به رنج کشیدن می‌انجامد.
v.fahimi
با توجه به سخنرانی "مرد میدانِ" روزولت همچنین یاد گرفتم افرادی که مرا دوست دارند، کسانی که واقعاً به آن‌ها وابسته‌ام، وقتی زمین می‌خوردم، هرگز با انگشت به یکدیگر نشانم نمی‌دهند. آن‌ها در سکوی تماشاچیان ننشسته‌اند، بلکه با من در میدان هستند و به خاطر من و در کنار من مبارزه می‌کنند.
کاربر ۳۵۶۱۵۸۱
متصدیان تدکس‌هوستون شبیه متصدیان دیگری که در این زمینه دیده بودم نبودند. دعوت از محققی در زمینهٔ خجالت و آسیب‌پذیری باعث ایجاد اضطراب در هر برگزارکننده‌ای می‌شود و عده‌ای از آن‌ها را هم وادار می‌کند دربارهٔ محتوای صحبت تجویزی عمل کنند. وقتی از متصدیان تدکس سؤال کردم می‌خواهند دربارهٔ چه موضوعی صحبت کنم پاسخ دادند: "ما کار شما را دوست داریم. دربارهٔ هر چیزی که باعث می‌شود حس خوبی داشته باشید صحبت کنید ــ کار خودتان را انجام دهید. از این‌که یک روز را با شما می‌گذرانیم خوشحالیم." در واقع، نمی‌دانم چطور تصمیم گرفتند که به من اجازه بدهند کار خودم را انجام بدهم، چون پیش از آن سخنرانی خودم نمی‌دانستم کارم چیست.
کاربر ۳۵۶۱۵۸۱
انتخاب کنیم نوع برخوردمان با تردیدها، ریسک و افشاگری احساسات‌مان است. از آن‌جا که یکی از هواداران پروپاقرص گروه "راش" هستم، به نظر می‌رسد این‌جا بهترین نقطه برای نقل‌قول از یکی از ترانه‌های آن‌ها به نام "اختیار" است: "حتی اگر تصمیم نگرفتن را انتخاب کنید، باز هم تصمیم گرفته‌اید."
کاربر ۳۵۶۱۵۸۱
به اندازهٔ کافی خوب نبودن به اندازهٔ کافی کامل نبودن به اندازهٔ کافی لاغر نبودن به اندازهٔ کافی قدرتمند نبودن به اندازهٔ کافی موفق نبودن به اندازهٔ کافی باهوش نبودن به اندازهٔ کافی مطمئن نبودن به اندازهٔ کافی امنیت نداشتن به اندازهٔ کافی خارق‌العاده نبودن ما تصور می‌کنیم دچار کمبود هستیم چون با آن زندگی می‌کنیم. یکی از نویسندگان محبوب من در زمینهٔ احساس کمبود لین توئیست است که در سراسر جهان به فعالیت مشغول است و متصدی جمع‌آوری اعانه هم محسوب می‌شود. او در کتاب خود روح پول به احساس کمبود به عنوان "دروغی بزرگ" اشاره کرده است. او نوشته است: اولین فکری که بعد از بیدار شدن به ذهن من و اکثر ما خطور می‌کند این است که "کم خوابیدم"؛ فکر بعدی این است که "وقت ندارم".
کاربر ۳۵۶۱۵۸۱
کمبود: مشکل کافی نبودن یکی از ابعاد خطیرِ کار من یافتن کلماتی است که دقیقاً بتوانند یافته‌های تحقیقاتم را توصیف کنند و عمیقاً طنین‌انداز تجارب شرکت‌کننده‌های تحقیقاتم باشند. وقتی مردم وانمود می‌کنند که متوجه حرف‌های من شده‌اند، یا وقتی با کلماتی مانند "متوجه شدم" یا "خیلی جالب است" پاسخ می‌دهند، متوجه می‌شوم که راه را اشتباه رفته‌ام؛ ولی با توجه به موضوعات مورد تحقیقم می‌دانم وقتی مردم به نقطهٔ دیگری نگاه می‌کنند، صورتشان را با دست‌هایشان می‌پوشانند یا با کلماتی مانند "وای" یا "خفه شو" یا "دست از سرم بردار" پاسخ می‌دهند تا حدودی به نتیجه رسیده‌ام. مردم زمانی از پاسخ آخر استفاده می‌کنند که با عبارت "کافی نبودن" مواجه می‌شوند. پاسخ دادن به جاهای خالیِ مربوط به موضوعات زیر برای اکثر مردم فقط چند ثانیه طول می‌کشد:
کاربر ۳۵۶۱۵۸۱
این مفهوم براساس آرمان‌هایی بنیادی قرار دارد: ۱. حس عشق و تعلق جزو نیازهای کاهش‌ناپذیر همهٔ مردان، زنان و کودکان است. ارتباط با دیگران در وجود ما حک شده است ــ و این همان چیزی است که به زندگی‌مان هدف و معنا می‌بخشد. فقدان عشق، حس تعلق و ارتباط همیشه به رنج کشیدن می‌انجامد. ۲. اگر زنان و مردانی را که با آن‌ها مصاحبه کرده‌ام حدوداً به دو گروه تقسیم کنم ــ کسانی که از حس عمیق عشق و تعلق برخوردارند و کسانی که برای به دست آوردن آن در تلاش‌اند ــ فقط یک عامل این دو گروه را از هم مجزا می‌سازد: کسانی که عشق را احساس می‌کنند، عشق می‌ورزند و حس تعلق را تجربه می‌کنند، باور دارند که سزاوار عشق و تعلق هستند. زندگی این افراد ساده‌تر یا بهتر نیست، آن‌ها هم مثل دیگران با افسردگی و اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کنند و مانند دیگران در زندگی دچار ضربه‌های روحی یا ورشکستگی و طلاق می‌شوند، ولی در بحبوحهٔ همهٔ این‌ها فراموش نمی‌کنند که همچنان سزاوار عشق و دوست داشته شدن، حس تعلق و حتی شادی و نشاط هستند.
کاربر ۳۵۶۱۵۸۱
زندگی کردن با تمام وجود، یعنی درگیر زندگی شدن از دیدگاه ارزشمند بودن. این به معنای پرورش شهامت، همدلی و ارتباط و به این معناست که صبح از خواب بیدار شوید و با خودتان فکر کنید: مهم نیست امروز چه کارهایی انجام می‌دهم و چه کارهایی را ناکرده باقی می‌گذارم، همین که هستم کافی است. به معنای این است که هر شب که به رخت‌خواب می‌روید با خودتان فکر کنید: بله می‌دانم که گاهی کامل نیستم و آسیب‌پذیرم، گاهی هم می‌ترسم، ولی این باعث تغییر این واقعیت نمی‌شود که هم شجاعم و هم سزاوار دوست داشتن و دوست داشته شدن.
کاربر ۳۵۶۱۵۸۱
من در کتاب زندگی با تمام وجود ده رهنمون برای زندگی کردن با تمام وجود ارائه کرده‌ام که نشان می‌دهند کسانی که با تمام وجود زندگی می‌کنند چه خصوصیاتی را در خود پرورش می‌دهند و چه خصوصیاتی را در خود برطرف می‌کنند: ۱. اصالت را در خود پرورش دهید: به آنچه مردم دربارهٔ شما فکر می‌کنند اهمیت ندهید. ۲. با خودتان مهربان باشید: دست از کمال‌گرایی بردارید. ۳. انعطاف‌پذیری را در خود پرورش دهید: بی‌تفاوت و درمانده نباشید
کاربر ۳۵۶۱۵۸۱
خجالت یعنی ترس از قطع ارتباط ــ ترس از این‌که کاری کرده‌ایم یا نکرده‌ایم، آرمانی که براساس آن زندگی نکرده‌ایم، یا هدفی که به آن نرسیده‌ایم باعث شود ارزش ارتباط داشتن با دیگران را از دست بدهیم.
Aseman
پذیرش آسیب‌پذیری اعم از این‌که در قالب تلفن زدن به دوستی باشد که واقعه‌ای غمبار را پشت سر گذاشته، یا راه‌اندازی کسب و کار شخصی، یا احساس ترس و به دنبال آن احساس رهایی کردن، همیشه مستلزم شهامت داشتن است. درست مثل این‌که زندگی از شما سؤال کند: "آیا با تمام وجود خود را درگیر کرده‌ای؟ آیا می‌توانی برای آسیب‌پذیری خود هم به اندازهٔ این حس در دیگران ارزش قائل باشی؟"
me
بهتر است سؤالات زیر را از خود بکنیم. اگر واقعاً پاسخ را نمی‌دانیم، می‌توانیم شجاعانه از یکی از نزدیکانمان سؤال کنیم  آن‌ها احتمالاً پاسخی خواهند داشت (حتی اگر نخواهیم آن را بشنویم): ۱. "وقتی احساساتم برملا می‌شوند چه می‌کنم؟" ۲. "وقتی معذب و نامطمئن هستم چطور رفتار می‌کنم؟"
احسان رضاپور
"در کودکی فکر می‌کردیم وقتی بزرگ شدیم دیگر آسیب‌پذیر نخواهیم بود؛ ولی بزرگ شدن یعنی پذیرش آسیب‌پذیری. زنده بودن یعنی آسیب‌پذیر بودن."
احسان رضاپور
"گاهی شجاعانه‌ترین کار فقط خود را نشان دادن است."
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
اگر همیشه در میدان زندگی به دنبال فرزندانمان باشیم، انتقادها را ساکت کنیم و به آن‌ها اطمینان بدهیم که پیروز خواهند شد، هرگز نخواهند دانست که آن‌ها هم توانایی شهامت به خرج دادن در میدان زندگی را دارند.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
یکی از مؤثرترین راه‌ها برای مقابله با احساس خجالت در کودکان، عادی‌سازی آن است. همان‌طور که در فصل قبل هم گفتم عادی‌سازی به این معناست که به فرزندمان در درک این موضوع کمک کنیم که تنها نیست و دیگران هم درگیر همین مشکلات بوده‌اند. این در مورد موقعیت‌های مختلف اجتماعی، تغییرات وضعیت بدنی، تجارب خجالت‌آور، احساس کنار گذاشته شدن و خواهان شهامت بودن و در عین حال ترسیدن صدق می‌کند
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
ما اغلب تصورمان این است که با انتقاد و عصبانیت و ساکت کردن بچه‌ها آن‌ها را تربیت می‌کنیم. در حالی که پیش‌نیاز حس ارزشمند بودن در واقع همان اولین نگاه‌ها هستند. من نمی‌خواهم در بدو ورود فرزندانم به اتاق از آن‌ها انتقاد کنم، می‌خواهم خوشحالی‌ام را به آن‌ها نشان بدهم!
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
اگر هدفمان زندگی کردن و عشق ورزیدن با تمام وجود باشد، بیش از همه باید تلاش کنیم فرزندانی را پرورش دهیم که: از دیدگاه ارزش‌ها زندگی می‌کنند. آسیب‌پذیری‌ها و نقایص خود را می‌پذیرند. عشق و همدلی عمیقی را نسبت به خود و دیگران احساس می‌کنند. برای سخت‌کوشی، پشتکار و احترام ارزش قائل‌اند. احساس اصالت و تعلق می‌کنند، و این احساسات را در خارج از خودشان جست‌وجو نمی‌کنند.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
همچنین معتقدم بازخورد و تشویق در فرهنگ‌هایی رونق می‌یابد که هدف "احساس راحتی کردن با سختی‌ها" نیست، بلکه "عادی‌سازیِ سختی‌ها" است. سختی در صورتی عادی می‌شود که انتظار رهبر، یادگیریِ واقعی، تفکر انتقادی و تغییر باشد
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
ـ پذیرش آسیب‌پذیری زمانی با شکست مواجه می‌شود که مردم به جای پذیرش آسیب‌پذیری خود از این خصوصیت برای مقابله با نیازهای برآورده‌نشده، جلب توجه، یا رفتارهای شوک‌آور و اعجاب‌برانگیزی استفاده می‌کنند که در فرهنگ امروزی ما بسیار شایع است. برای اینکه بهتر بتوانیم این تصور غلط در مورد آسیب‌پذیری را ابطال کنیم که می‌توان رازها و احساسات را با همه در میان گذاشت، اجازه بدهید به بررسی موضوع اعتماد بپردازیم.
کاربر ۳۷۴۸۳۱۸

حجم

۳۰۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۳۰۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان