بریدههایی از کتاب تربیت کودک برای مغزی یکپارچه
۴٫۶
(۳۴)
وقتی کودکی نوپا شروع میکند به اینکه تمام مدت بپرسد: "چرا؟"، متوجه میشوید که مغز چپ دارد وارد عمل میشود. چرا؟ زیرا مغز چپ ما دوست دارد رابطههای خطی علت و معلولی موجود در جهان را درک کند، و آن منطق را به زبانِ کلمات، بیان کند.
hamideh
یکی از بهترین راهها، برای به قوام رساندنِ این گونه از یکپارچگی، این است که به فرزندمان کمک کنیم، تا ماجرای آن تجربهی ترسناک یا دردناک را بازگو کند.
hamideh
چرا بازگو کردن ماجرا تا این حد کارگر واقع شد؟ اساساً، آنچه داگ انجام داد این بود که به دخترش کمک کند مغز چپ و راستش را با هم همراه کند، به این ترتیب، بلّا می توانست (واقعیتِ) ماجرایی را که اتفاق افتاده بوده، درک کند.
hamideh
شاید وقتهایی پیش بیاید که از بچههایمان بخواهیم ماجرا را تعریف کنند، اما آنها دلشان نخواهد این کار را بکنند. ما باید به این خواستهشان که میل دارند چطور و چه موقعی حرفشان را بزنند، احترام بگذاریم؛ به ویژه به این سبب که اگر به آنها فشار بیاوریم تا تجربهشان را با ما در میان بگذارند، فقط نتیجهی معکوس به بار خواهد آورد.
hamideh
والدین اغلب دربارهی جسم فرزندانشان متخصص به حساب میآیند؛ میدانند دمای بالای ۳۷ درجهی سانتیگراد، تب است. بلدند زخم را تر و تمیز کنند که عفونت نکند. میدانند خوردنِ چه غذاهایی قبل از خواب، به احتمال زیاد، باعث بیقراری بچهها میشود.
اما حتی دلسوزترین و کارآزمودهترین پدر و مادرها هم، اغلب فاقد اطلاعات پایهای دربارهی مغز فرزندشان هستند. عجیب نیست؟
hamideh
با پرورش فرزندی "یکپارچهمغز"، در واقع از همین حالا به نوههایتان هدیهای ارزشمند میدهید. لحظهای چشمهایتان را ببندید و مجسم کنید که فرزندتان فرزندش را بغل کردهاست، و قدرت آنچه از شما به نسلهای بعد میرسد را دریابید. تازه به همین جا ختم نخواهد شد. نوههایتان هم میتوانند آنچه از والدینشان آموختهاند را همچون میراث پابرجای خوشی و خرسندی به نسلهای بعد و بعدتر منتقل کنند. مجسم کنید دارید بچههای خودتان را تماشا میکنید که با بچههای خودشان الگوی "ارتباط برقرار کنید، مسیر را عوض کنید" را به کار میبرند! این گونه است که یکپارچگی از نسلی به نسل دیگر سپرده میشود
فهیمه
اغلب اوقات فراموش میکنیم که "تربیت کردن"، در واقع به معنای "تعلیم دادن" است نه "تنبیه کردن". تربیت شدن مثل "شاگردی کردن" است، نه اینکه قرار باشد آن شخص عقوبت رفتارهایش را ببیند
فهیمه
اگر میخواهید رابطهی بچههایتان با هم، نزدیک و پایدار باشد، به این موضوع به دید معادلهای ریاضی نگاه کنید که در آن، لذتی که از کنار هم بودن نصیبشان میشود، باید بیشتر از کشمکشهایشان باشد. شما هرگز نمیتوانید سَمتِ "کشمکش" این معادله را به صفر برسانید. خواهر و برادرها با هم جروبحث میکنند؛ تا بوده همین بوده. اما اگر بتوانید کارهایی به آنها بسپارید که عواطف و احساسات، و خاطرات مثبتی ایجاد کند، و به این ترتیب به سَمتِ دیگر معادله اضافه کنید، پیوندهای عاطفی محکمی میانشان ایجاد خواهید کرد و رابطهای پایهگذاری میکنید که به احتمال زیاد در سراسر زندگیشان مستحکم باقی میمانَد.
فهیمه
اگر داستان زندگی (و گذشتهمان)، به درستی مرور و به خوبی درک نشود، شاید اکنون دست و پاگیرِمان شود، شاید هم سبب شود بچههایمان را "واکنشی" تربیت کنیم، و همان میراثِ رنجآوری را به بچههایمان منتقل کنیم که بر سالهای کودکی خودمان تأثیر منفی گذاشته است
یوسفی
اگر داستان زندگی (و گذشتهمان)، به درستی مرور و به خوبی درک نشود، شاید اکنون دست و پاگیرِمان شود، شاید هم سبب شود بچههایمان را "واکنشی" تربیت کنیم، و همان میراثِ رنجآوری را به بچههایمان منتقل کنیم که بر سالهای کودکی خودمان تأثیر منفی گذاشته است
یوسفی
علتش این نیست که پدر و مادرِ خودمان چطور بزرگمان کردهاند، یا اینکه خودمان چند کتاب دربارهی تربیت فرزندان خواندهایم، بلکه علت واقعیاش این است که تجربههایی که خودمان با پدر و مادرمان داشتهایم را تا چه حد خوب درک کردهایم و چقدر دلسوز بچههایمان هستیم. همین است که مؤثرتر از هر چیز، بر رابطهمان با بچههایمان، و بر میزان شکوفا شدنشان تأثیر میگذارد.
یوسفی
عامل کلیدی در سلامتی و شادکامی شخص، صَرف کردنِ توجه و محبتِ خود، در جهت خیر رساندن به دیگران است، نه صِرفِ تمرکز کردن بر دغدغههای شخصی و مجزای خود، (در حریمی) جدا از دیگران. "من"، با پیوسته و وابسته بودن به "ما" است که به درکی از ارزش و شادی میرسد.
Mis. Afshar
عامل کلیدی در سلامتی و شادکامی شخص، صَرف کردنِ توجه و محبتِ خود، در جهت خیر رساندن به دیگران است، نه صِرفِ تمرکز کردن بر دغدغههای شخصی و مجزای خود، (در حریمی) جدا از دیگران. "من"، با پیوسته و وابسته بودن به "ما" است که به درکی از ارزش و شادی میرسد.
Mis. Afshar
همین موقعیتها را میتوان فرصتهایی مناسب هم دانست. حتی میشود گفت "موهبت" هستند، زیرا "یک لحظهی از سر گذراندن"، "یک لحظهی شکوفا شدن" هم هست. و در چنین لحظههایی است که وظیفهی مهم و هدفمندِ "تربیت فرزند" را میتوان به انجام رساند.
فاطمه
. نیمهی راست مغزمان عواطف و احساساتِ ما را، و هر خاطرهای که دربارهی خودمان داریم را، پردازش میکند، اما نیمهی چپ مغزِ ما، آن بخشی است که موجب میشود این احساسها و تجدید خاطرات برای ما، معنا پیدا کنند
Mis. Afshar
"پیوند دادن مؤلفههای گوناگون به یکدیگر، برای ایجاد
کاربر ۱۴۵۷۵۷۹
کسری از ثانیه تصمیمهای حیاتی بگیرید. بخشی دیگر از مغزتان هم "مغز پستانداران" نام دارد، که شما را به سوی پیوستن به دیگران و ارتباط برقرار کردن با آنها هدایت میکند. بخشی از مغز شما مختص حافظه است، بخشی دیگر به گرفتن تصمیمهای انسانی و اخلاقی اختصاص دارد. تقریباً مانند این است که مغزتان یک آدم باشد با چند شخصیت؛ (از میانِ این شخصیتها) برخیشان معقول هستند و برخی دیگر، نامعقول. برخی اهل تفکر و تعمق هستند و برخی اهل عمل. پس جای تعجب نیست اگر در موقعیتهای مختلف، شخصیتهای مختلفی از خودمان بروز بدهیم.
کاربر ۱۴۵۷۵۷۹
بیشتر ما به این واقعیتِ مسلّم نمیاندیشیم که مغز ما دارای بخشهای بسیار گوناگونی است، هریک با وظیفهای خاصِ خود. برای مثال، سمت چپ مغزتان به شما کمک میکند تفکر منطقی داشته باشید و افکار را، به شکل جملهها، سازماندهی کنید، و بخش راست مغزتان به شما کمک میکند عواطف و احساسات را تجربه کنید و نشانههای غیرکلامی را درک و تعبیر کنید. همچنین بخشی از مغز شما "مغز خزندگان" نام دارد که به کمک آن، میتوانید از روی غریزه عمل کنید و در
کاربر ۱۴۵۷۵۷۹
وقتی فرزندتان آنقدر بزرگ شده است که بتواند بنویسد، یا حتی فقط نقاشی بکشد، میتوانید به او دفتری برای یادداشتهای روزانه بدهید و تشویقش کنید هر روز در آن بنویسد یا نقاشی بکشد. این عادت میتواند تواناییاش را در توجه کردن به جنبههای درونی وجودش و درک کردنِ آنها، بالا ببرد. یا اگر بچه کوچکتر باشد، کاری کنید ماجرایی را با کشیدن نقاشی تعریف کند. بچههایتان هرچه بیشتر به آنچه درونشان میگذرد فکر کنند، توانایی درک کردن و واکنش نشان دادن به رویدادهای دنیای درون و پیرامونشان، در آنها، بیشتر پرورش مییابد.
zk
یکی از رویدادهای غیرمترقبهای که بنیاد علوم اعصاب را از اساس لرزانده است، کشف این حقیقت است که مغز به واقع "شکلپذیر" یا "قالبپذیر" است. این بدان معناست که برخلافِ آنچه قبلاً تصور میکردیم، که تغییر مغز، فقط مختص زمان کودکی است، ساختار مادی مغزِ (ما) در کل طولِ زندگیمان تغییر میپذیرد.
par4301
حجم
۵٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۵٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان