بریدههایی از کتاب قوی سیاه
۳٫۴
(۳۸)
به کسی که بسیار دروننگر است فکر کن، کسی که آگاهیاش از جهل خودش شکنجهاش میدهد. او فاقد شجاعتی است که احمقها دارند، بااینوجود این جرأت نادر را دارد که بگوید: "نمیدانم". برایش مهم نیست که مثل احمقها، یا از آن بدتر، نادانها به نظر بیاید. او درنگ میکند، دست به اقدامی نمیزند، و از فکر عواقب اقدام اشتباه عذاب میکشد.
Mohsen
نمیتوانی خودفریبی را نادیده بگیری. مشکلی که متخصصان دارند این است که نمیدانند چه چیزی نمیدانند. فقدان دانش، و توهمِ داشتن دانش زیاد شانهبهشانهی هم حرکت میکنند ـ همان فرایندی که موجب میشود کمتر بدانی، باعث میشود از دانش خودت مطمئن باشی.
Mohsen
تنها با رویارویی مطلق میتوان شانس را خلق کرد. پاستور میگفت: "شانس، در خدمت آنانی است که آمادهاند" و مثل تمام کاشفان بزرگ، او به کشفهای تصادفی باور داشت. بهترین راه برای نهایتِ رویارویی با خوشاقبالی، ادامه دادن به جستجو است ـ به دنبال آن، فرصتها هم برای بهره بردن تو از راه میرسند.
Mohsen
چیزی درون ما هست که برای محافظت از عزت نفس ما طراحی شده است.
ما انسانها قربانیان یک عدمتقارن در درک رویدادهای اتفاقی هستیم. موفقیتهایمان را به مهارتهایمان نسبت میدهیم، و شکستهایمان را به رویدادهای بیرونیِ خارج از کنترلمان، یعنی به تصادفی بودن. ما خود را مسئول چیزهای خوب میدانیم، ولی مسئولیت چیزهای بد را بر عهده نمیگیریم. این امر باعث میشود فکر کنیم در هر کاری که میکنیم از دیگران بهتر هستیم.
Mohsen
این حرف که به خاطر "عصر اینترنت" دیگر مکان نقش چندانی در برقراری ارتباط ایفاء نمیکند و زندگی در شهر و روستا تفاوت چندانی از این منظر با هم ندارند، حرف غلطی است چون در این حالت منابع عدم قطعیت مثبت از دسترس ما خارج میشوند. دیپلماتها این امر را خیلی خوب درک میکنند: گپ و گفتگوهای غیررسمی در مهمانیهای کوکتل معمولاً منجر به نقاط عطف بزرگ میشود ـ نه ارتباطهای خشک و گفتگوهای تلفنی. پس به مهمانیها برو!
Mohsen
برای آمادگی سرمایهگذاری کنید، نه برای پیشبینی.
یادت باشد که آمادگی نامعلوم اصلاً ممکن نیست.
ج) هر فرصت، یا هر چیزی شبیه به فرصت، را بقاپ. آنها نادر هستند، خیلی نادرتر از آنچه فکرش را میکنی. یادت باشد که قوهای سیاه مثبت یک قدم اولیهی ضروری دارند: باید در معرض آنها قرار بگیری. بسیاری از مردم وقتی که تغییر خجستهای در زندگی دارد نصیبشان میشود متوجه آن نمیشوند.
Mohsen
کاشف بزرگ پاستور ـ کسی که متوجه این نکته شد که شانس در خدمت افراد آماده است میدانست که هر روز صبح که از خواب بلند میشوی، دنبال چیز بخصوصی نمیگردی، ولی سخت کار میکنی تا اجازه دهی پیشامد وارد زندگی کاریات شود. همانطور که یوگی برا، متفکر بزرگ دیگر، گفته است، "اگر نمیدانی کجا داری میروی، باید خیلی مراقب باشی، چون ممکن است به آنجا نرسی."
Mohsen
نکتهی مهمتر این است که از تجربههای گذشتهمان درس نمیگیریم. ما شواهدی مبنی بر وجود سد ذهنی و انحرافات داریم که به خاطرشان موفق نمیشویم از خطاهای گذشتهمان در پیشبینی چگونگی آیندهی وضعیتهای عاطفیمان درس بگیریم.
Mohsen
ما بااطمینان آن دانشی را که ممکن است در آینده به دست آوریم، دست کم میگیریم. اگوست کنت، مؤسس مکتب اثباتگرایی، که (به ناحق) متهم به علمی کردنِ هر چیز در دیدرسی است، اعلام کرد که بشر تا ابد در مورد عناصر شیمیایی تشکیلدهندهی ستارههای ثابت در جهل و بیخبری باقی خواهد ماند. ولی، همانطور که چارلز سَندِرز پرس گزارش داده است: "جوهر این کلمات هنوز روی کاغذ خشک نشده بود که طیفنما کشف شد و آنچه که او مطلقاً مجهول فرض کرده بود، به سرعت معلوم شد."
Mohsen
ما اسباببازی میسازیم. برخی از این اسباببازیها دنیا را تغییر میدهند.
Mohsen
مدل کلاسیک کشف چنین است: تو به دنبال چیزی که میدانی میگردی (مثلاً، راه جدیدی برای رسیدن به هند) و چیزی را پیدا میکنی که نمیدانستی آنجا هست (آمریکا).
اگر فکر میکنی اختراعاتی که دور و برمان میبینیم، حاصل کار کسی است که در اتاقکی نشسته و بر اساس یک جدولِ زمانبندیشده آنها را ابداع کرده، بهتر است در عقیدهات تجدیدنظر کنی: تقریباً تمام چیزهای فعلی، محصول خوشاقبالی است.
Mohsen
چیزی که میدانی، نمیتواند واقعاً آسیبی به تو برساند
ZNAB BEIGI
پیامد اقدامهای بشری، نسبت معکوس با چیزی که انتظار میرود دارد.
ZNAB BEIGI
پیشبینی مستلزم شناخت فناوریهایی است که در آینده کشف میشود. ولی خودِ چنین دانشی میتوانست ما را خودبهخود به سمت ابداع آن فناوریها در همین لحظه سوق دهد. لذا، ما آنچه را که در آینده خواهیم دانست، نمیدانیم.
Mohsen
دیدن قوهای سفید تأییدی بر عدم وجود قوهای سیاه نیست. به این نکته دقت کن: من میدانم که چه گفتهای غلط است، ولی لزوماً نمیدانم چه گفتهای درست است. اگر قوی سیاهی را ببینم، میتوانم باقاطعیت اعلام کنم که همهی قوها سفید نیستند! اگر ببینم کسی یکی را میکشد، آن وقت میتوانم عملاً مطمئن باشم که او جنایتکار است. اگر نبینم دارد یکی را میکشد، نمیتوانم مطمئن باشم که بیگناه است
باران۴۸
"باید عاشق باختن باشی." در حقیقت، دلیلی که من بلافاصله در آمریکا احساس راحتی کردم دقیقاً به این خاطر بود که ـ بر خلاف فرهنگهای اروپایی و آسیایی که شکست را داغ ننگ و بیآبرویی میدانند ـ فرهنگ آمریکایی از شکست استقبال میکند. تخصص آمریکا در انجام این ریسکهای کوچک برای بقیهی دنیاست و همین امر، دلیل سهم نامتناسب این کشور در نوآوریها است.
Mohsen
به بیان ساده، مردم نیاز دارند دانش، چشمانشان را نابینا کند ـ ما ساخته شدهایم که از رهبرانی پیروی کنیم که میتوانند آدمها را دور هم جمع کنند، چون مزایای "بودن با جمع" بر ضررهایی که از دید ما ناشی از "تنها بودن" است غلبه میکند. برای ما بهمراتب بهتر است که در مسیر اشتباه با هم پیش برویم، تا اینکه در مسیر درست تنها باشیم. آنهایی که به جای پیروی از یک آدم عاقل دروننگر، دنبالهروی آدمهای احمق گستاخ و پرمدعایی بودهاند، برخی از ژنهایشان را در ما به ارث گذاشتهاند.
Mohsen
اگر بوقلمونی باشی که مدت زمان طولانی به تو آب و غذا داده باشند، یا میتوانی سادهلوحانه فکر کنی که غذا دادن تأییدکننده امنیت توست، یا اینکه تیز باشی و این مسئله را در نظر بگیری که غذا دادن تأییدکنندهی خطر تبدیل شدنت به شام شب عید است.
Mohsen
تولستوی گفته خانوادههای خوشبخت همه عین هم هستند، درحالیکه هر خانواده بدبخت به شیوهی خودش بدبخت است. معلوم شده آدمها ـ بسته به اینکه سؤالهای مرتبط چطور به آنها عرضه شود خطاهایی میکنند معادل ترجیح دادن سیب به پرتقال، پرتقال به گلابی، و گلابی به سیب. ترتیب مهم است!
Mohsen
مدیر اجرایی بودن، نیاز به لُبهای قُدامی خیلی پیشرفته ندارد، بلکه بیشتر محتاج آمیزهای از جذبه، توانایی تحمل ملالت و خستگی، و توانایی اجرای سطحی طبق برنامه است
Mohsen
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۰۸ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۰۸ صفحه
قیمت:
۷۱,۰۰۰
تومان