بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان

بریده‌هایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان

۴٫۶
(۷۰۲)
کاش روزی از راه برسه که من هم بتونم بهت بگم چقدر دوستت دارم.
Aynaz
دعا کن قوی باشی. همیشه از خدا بخواه قدرت زیادی بهت بده.
فرجی
زندگی بارها از مرگ ترسناک‌تر است
قاصدک!
ـ آخرین جمله رو بگو که وقت وداعه. ـ دوستت دارم دایانا.
Zhra
عشق، عذاب وجدان، کینه، ترس، نفرت... این‌ها رو چه کسی می‌تونه با هم تو قلبش جا بده که من بتونم؟ ـ بقیه هم نمی‌تونن اما برای تغییر شرایط‌شون تلاش می‌کنن.
🌼Melika🌼
من برای اولین بار واقعا از دختر بودنم خوشحال شدم.
خیر کثیر
ـ تا دی ماه دستم بود. وقتی شنیدم ازدواج کردی، کنار گذاشتمش. ـ ولی الان دستته. ـ از شبی که به عمارت مهمان اومدم، تصمیم گرفتم باز این گردنبند رو دستم کنم. ـ چرا پوریا؟ ـ من خودم رو تو چشم‌هات دیدم دایانا. ـ من هم تو چشم‌هات غرق شدم. ـ پس یعنی عشق‌مون هنوز زنده‌ست. ـ این زنده بودن چه سودی برای ما داره؟ ـ من هنوز ناامید نشدم. ـ ما برای وداع... ـ بالاخره یک روز تو مال من میشی. پس تا اون روز این یادگاری رو از دستت درنیار. حتی اگر اون روز... در جهان دیگه‌ای باشه.
mahshid
ـ گفتم تلاشم رو می‌کنم. ـ واقعا تلاشت رو کردی؟
aseman
جنگ کمتر یعنی نجات زندگی آدم‌های بیشتر.
pz
به راستی مرد بودن چقدر سخت است!
فرجی
آب‌وهوای تیسفون دارد معتدل‌تر می‌شود. شکوفه‌های انار دارند کم‌کم میوه می‌دهند. دیروز از کنار باغ‌تان گذشتم. بعید می‌دانم درختان انار بدون تو انار بدهند. دوستت دارم دایانا شاهزاده پوریا بیست‌ویکم مردادماه سال بیست‌وششم قباد
تسنیم
وقتی لبخند می‌زنی، سرت رو بالا بگیر. بذار بقیه هم خوشحالیت رو ببینن.
|قافیه باران|
زندگی بارها از مرگ ترسناک‌تر است.
Aynaz
ـ کاش روزی از راه برسه که من هم بتونم بهت بگم چقدر دوستت دارم.
aseman
تنفر! این همان حسی است که دارد جای غم را در قلبم می‌گیرد.
la lumière
من فکر می‌کنم اینکه کسی رو دوست داشته باشیم و اون هم متقابلا ما رو دوست داشته باشه، مثل یک معجزه‌ست.
Yasaman
ـ شما نمی‌تونید از بقیه توقع داشته باشید احساسات‌شون مطابق میل شما باشه. بعد هم دوست داشتن که دست آدم‌ها نیست.
meghdad
ـ پس همیشه باش دایانا. ـ معلومه که هستم. من حتی اگر بخوام، نمی‌تونم بدون تو زندگی کنم. ـ من هم همیشه کنارتم. حتی اگر یک روز بخوای بری، من این اجازه رو بهت نمیدم.
meghdad
با آرزوی بازگشت صلح، امید، عشق و محبت به سرزمین‌مان؛
فرجی
انگار هر چه جلوتر می‌رویم، وداع سخت‌تر می‌شود. تصمیمم را می‌گیرم. به او نگاه می‌کنم و می‌گویم: ـ آخرین جمله رو بگو که وقت وداعه. ـ دوستت دارم دایانا. پوریا بی‌درنگ این جمله را بر زبان می‌آورد. انتظار نداشتم انقدر سریع آخرین حرفش را بر زبان بیاورد. آن هم چه حرفی! ـ دوستت دارم دایانا. ـ جملهٔ کوتاه و پرمعنایی است
🌼Melika🌼

حجم

۴۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

حجم

۴۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان