بریدههایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان
۴٫۶
(۷۰۲)
علاقهای که آدمها رو در بند کنه و آزادی رو ازشون بگیره، اسمش عشق نیست. حتی اگر تو اسمش رو عشق بذاری، این عشق پایدار نیست. زمان به راحتی اون رو کمرنگ میکنه.
feri
یاد بگیر همیشه شرایط رو بسنجی. به موقع تسلیم بشی و به موقع هم بجنگی...
Zahra sadat
ـ گاهی برای زنده موندن باید دونستن رو پنهان کرد.
Zahra sadat
سختیهای انتخابهای خودت رو بپذیر دایانا. اونها رو به پای بقیه ننویس. سرنوشت تو کاملا به دست خودته.
Zhra
فرمانده کارن همچنان سر جایش ایستاده است. پس از مکث کوتاهی شنل کوتاهش را از تنش درمیآورد و به سمتم میگیرد. منتظر میمانم تا حرفی بزند. اما چیزی نمی گوید. لحظهای چشمانم را میبندم. منتظرم دوباره صدای پوریا را بشنوم. اما صدایی شنیده نمیشود. انگار به راستی از ذهنم بیرون رفته است.
مهناز
هرچند غیرممکن است اما بالاخره روزی از راه میرسد که من پوریا را هم رها میکنم. روزی که شاید خیلی دور نباشد.
fatm
داستانتون رو زیبا تموم کن. کاری کن فقط پایان تو ذهنت بمونه، نه قبل از اون.
پایان زیبا... مگر پایان میتواند زیبا باشد؟
salari
میدونید فرمانده کارن. من فکر میکنم اینکه کسی رو دوست داشته باشیم و اون هم متقابلا ما رو دوست داشته باشه، مثل یک معجزهست. و من و پوریا به خاطر چنین معجزهای واقعا خوشبخت بودیم.
کاربر ۷۱۷۵۰۰۳
ـ شما رفتید اما ردپاتون هنوز هست.
ـ کسی که میره باید برای پاک کردن ردپاش برگرده؟
hkm
خندهای که بعدش یک سکوت طولانیه چه معنایی داره؟
red rose
ـ هنوز هم نمیفهمم چرا من رو دوست داره.
ـ چون دوستداشتنی هستی.
ـ به خاطر زیبا بودنم؟
ـ همهٔ دخترها زیبا هستن. ارمنستان هم دختر زیبا کم نداره.
ـ پس چرا میگید دوستداشتنی هستم؟
ـ به خاطر مهربون بودنت، به خاطر شجاعت و صداقتت، به خاطر لبخند زیبات.
red rose
ـ آخرین بار بهم گفت شما رو فراموش میکنه و مثل یک خاطره کنار میذاره.
ـ اما گفتید فکر نمیکنید من رو رها کرده باشه.
ـ چون مشخصه هنوز به شما فکر میکنه. درسته صحبتی نمیکنه، نشون نمیده اما... ـ مکث میکند. ـ از اسفند تا حالا خسرو لبخند نزده. یعنی گاهی میخنده، اما نه مثل قبل. ـ شاهدخت به من خیره میشود. ـ به نظر شما خندهای که بعدش یک سکوت طولانیه چه معنایی داره؟
کاربر ۶۶۰۶۷۶۹
بالاخره باید از توزیع قدرت بین مردم جلوگیری بشه.
Sara
ما آتش رو نمیپرستیم. آتش فقط سوی عبادت ماست. همیشه یا رو به آتش میایستیم و اهورامزدا رو ستایش میکنیم و یا رو به شمع و نور خورشید. البته آتش برامون بسیار مقدسه. همونطور که آب هست.
b.dehghani
کاش پسر بودی، دختر.
نجمه رضایی
ـ دارید گریه میکنید.
ـ فقط دارم اشک میریزم.
نجمه رضایی
آزرده دل از جفای یاری، بیوفا دلداری، ماه افسونکاری
شب نخفتم
با یادش تا دامن از کف دادم، شد جهان از یادم
راز عشقش را در دل نهفتم
آساره
زندگی بارها از مرگ ترسناکتر است.
rh
زمانی فکر میکردم زندگی انقدر سخاوتمند هست که هر چیزی رو بخوایم بهمون بده. اما حالا انقدر بزرگ شدم که معنی سرنوشت و تقدیر رو بفهمم.
m.m
دیروز از کنار باغتان گذشتم. بعید میدانم درختان انار بدون تو انار بدهند.
پاییز دخت:)
حجم
۴۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
حجم
۴۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان