بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان اثر بهار برادران

بریده‌هایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان

۴٫۶
(۶۸۶)
تنهایی وحشتناکه. وحشتناک‌تر از چیزی که بتونی فکرش رو بکنی.
-Dny.͜.
ـ این زنده بودن چه سودی برای ما داره؟ ـ من هنوز ناامید نشدم. ـ ما برای وداع... ـ بالاخره یک روز تو مال من میشی. پس تا اون روز این یادگاری رو از دستت درنیار. حتی اگر اون روز... در جهان دیگه‌ای باشه.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
ـ خدایا می‌بینی؟ می‌بینی چقدر قوی شدم؟ انقدر که حتی جواب نامه رو هم کامل برای پوریا نفرستادم. ـ نفسم را از دهانم بیرون می‌فرستم. ـ اما نه. اسم این قوی شدن نیست. اسمش... ـ صدایم می‌لرزد. ـ مردنه. من امشب مردم. دایانا امشب مرد.
bookworm
شب سختی بود. باور نمی‌کردم که صبح شود.
bookworm
و حالا اردیبهشت‌ماه است و من در باغ نارنج عمارت مهمان هستم. اما پوریا نیست. پوریا نیست و از داستان‌مان تنها پایانی تلخ باقی مانده است. پایانی به تلخی پایان شربت بهارنارنج...
maryam
تصمیم‌های بزرگ برای آدم‌های بزرگه. قدر خودتون رو بدونید.
فرجی
جملهٔ پوریا دوباره در ذهنم تکرار می‌شود. ـ تاریخ تکرار میشه، نه؟ ـ
y_d.h
می‌دانم چه باید بکنم اما احساس می‌کنم ذهنم خالی شده است.
آســا [گیومه اسبق]
آبانگان؛ جشن نیایش آب، این زنده‌کنندهٔ حیات و زندگی بر زمین! همان آرامش ابدی فرونشاندن عطش و تشنگی!
Aisan
غم وقتی معنی داره که امید نباشه.
پرنیان

حجم

۴۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

حجم

۴۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان