بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سهراب سپهری | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سهراب سپهری

بریده‌هایی از کتاب سهراب سپهری

نویسنده:سهراب سپهری
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۰۵ رأی
۴٫۵
(۴۰۵)
روح من گاهی از شوق ، سرفه اش می گیرد.
میرفندقی
نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه. من مسلمانم. قبله ام یک گل سرخ. جانمازم چشمه، مهرم نور. دشت سجاده من.
آسـا
کجاست سمت حیات ؟ من از کدام طرف می رسم به یک هدهد؟ و گوش کن ، که همین حرف در تمام سفر همیشه پنجره خواب را بهم میزند.
|هیـچِ‌مطلقـ|
زندگی چیزی بود ، مثل یک بارش عید، یک چنار پر سار.
"Shfar"
صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
قتل یک جغجغه روی تشک بعد از ظهر. قتل یک قصه سر کوچه خواب . قتل یک غصه به دستور سرود. قتل یک مهتاب به فرمان نئون. قتل یک بید به دست دولت. قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ. همه روی زمین پیدا بود: نظم در کوچه یونان می رفت. جغد در باغ معلق می خواند. باد در گردنه خیبر ، بافه ای از خس تاریخ به خاور می راند. روی دریاچه آرام نگین ، قایقی گل می برد.
badkarma:)
آب تجلی تو نوشیدم، و دمیدم.
خوش
به کنار تپه شب رسید. با طنین روشن پایش آیینه فضا شکست. دستم را در تاریکی اندوهی بالا بردم و کهکشان تهی تنهایی را نشان دادم، شهاب نگاهش مرده بود.
عین
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد. با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت. دوست را، زیر باران باید دید. عشق را، زیر باران باید جست.
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ، همت کن و بگو ماهی ها ، حوضشان بی آب است.
R.s
من چه سبزم امروز
"Shfar"
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید
رایــحہ!
صدا کن مرا. صدای تو خوب است.
Sadaf
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت. دوستانی ، بهتر از آب روان. و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
لیندا
امشب در یک خواب عجیب رو به سمت کلمات باز خواهد شد.
اِیْ اِچْ|
خوابم بر بود ، خوابی دیدم: تابش آبی در خواب ، لرزش برگی در آب. این سو تاریکی مرگ ، آن سو زیبایی برگ. اینها چه، آنها چیست، انبوه زمان ها چیست؟ این می شکفد، ترس تماشا دارد. آن می گذرد، وحشت دریا دارد. پرتو محرابی ، می تابی. من هیچم: پیچک خوابی. بر نرده اندوه تو می پیچم. تاریکی پروازی، رویای بی آغازی ، بی موجی ، بی رنگی ، دریای هم آهنگی!
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
Marta
انسان وقتی دلش گرفت از پی تدبیر می رود. من هم رفتم.
vania
من قطاری دیدم، که سیاست می برد ( و چه خالی می رفت.)
آوای دوست

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان