بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سهراب سپهری | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سهراب سپهری

بریده‌هایی از کتاب سهراب سپهری

نویسنده:سهراب سپهری
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۰۵ رأی
۴٫۵
(۴۰۵)
مادرم صبحی می‌گفت: موسم دلگیری است. من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست.
Sijal
باید امشب چمدانی را که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست، رو به آن وسعت بی‌واژه که همواره مرا می‌خواند.
hayka~
دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید، کودک پس فردا، کفتر آن هفته.
"Shfar"
وسیع باش،و تنها، و سر به زیر،و سخت.
『sachli』
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست و کتابی که در آن یاخته ها بی بعدند.
دانیال مهرابی
و عشق صدای فاصله هاست. صدای فاصله هایی که - غرق ابهامند
Giti Nava
دشت: دریای تپش، آهنگ ، نور. سایه می زد خنده تاریک او.
F.s
زندگی رسم خوشایندی است. زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه عشق. زندگی چیزی نیست ، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود. زندگی جذبه دستی است که می چیند. زندگی نوبر انجیر سیاه ، که در دهان گس تابستان است. زندگی ، بعد درخت است به چشم حشره. زندگی تجربه شب پره در تاریکی است. زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد.
"Shfar"
من اناری را، می‌کنم دانه، به دل می‌گویم: خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود.
Aisan
یاد من باشد کاری نکنم ، که به قانون زمین بر بخورد . یاد من باشد فردا
آکسین :)
پشت سر خستگی تاریخ است.
zoha
زندگی‌ام در تاریکی ژرفی می‌‌گذشت. این تاریکی، طرح وجودم را روشن می‌کرد. در باز شد و او با فانوسش به درون وزید.
جو مارچ
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
گنگ خواب دیده
صبح ها وقتی خورشید ، در می آید متولد بشویم.
مستورع
تنها به تماشای چه ای ؟
-Dny.͜.
و خدایی که در این نزدیکی است
"Shfar"
اندوه مرا بچین ، که رسیده است
Ali
دلم گرفته ، دلم عجیب گرفته است. و هیچ چیز
آکسین :)
آیا زندگی ام صدایی بی پاسخ نبود؟
vania
خسته چرا بال عقاب؟ و زمین تشنه خواب؟ و چرا روییدن، روییدن، رمزی را بوییدن؟
•یه‌کنکوری|دفترچه‌خاطرات•

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان