بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سهراب سپهری | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سهراب سپهری

بریده‌هایی از کتاب سهراب سپهری

نویسنده:سهراب سپهری
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۰۵ رأی
۴٫۵
(۴۰۵)
دیگران را هم غم هست به دل، غم من ، لیک، غمی غمناک است.
Mafano
و شکستم، و دویدم، و فتادم
تیناز
من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است! نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه.
"Shfar"
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی.
فضانورد اقیانوس
نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست و کتابی که در آن یاخته ها بی بعدند.
KOSAR
زندگی ، بعد درخت است به چشم حشره. زندگی تجربه شب پره در تاریکی است. زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد. زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست. خبر رفتن موشک به فضا، لمس تنهایی ماه، فکر بوییدن گل در کره ای دیگر. زندگی شستن یک بشقاب است.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
ما گروه عاشقان بودیم و راه ما از کنار قریه های آشنا با فقر تا صفای بیکران می رفت.
"Shfar"
گاه زخمی که به پا داشته ام زیر و بم های زمین را به من آموخته است.
Aga Reza
حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد. حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.
EXO_L
من قطاری دیدم، که سیاست می برد ( و چه خالی می رفت.)
هانی
و آمد، خنده شیطان را بر لب ما آورد.
تیناز
امشب ، لبخندی به فراترها خواهد ریخت.
"Shfar"
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
آکسین :)
دوستان من کجا هستند؟ روزهاشان پرتقالی باد!
میرفندقی
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست و کتابی که در آن یاخته ها بی بعدند.
_SOMEONE_
اندوه مرا بچین ، که رسیده است.
Book
روزی خوام آمد ، و پیامی خوام آورد. در رگ ها ، نور خواهم ریخت . و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید. خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد.
sagheb|Terme|🌸
و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه. من مسلمانم.
به سراغ من اگر می‌آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من.
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
ایوان تهی است ، و باغ از یاد مسافر سرشار
Harmony

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

حجم

۷۶٫۰ کیلوبایت

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان