من طاقت هجر تو ندارم
با تو چکنم به جز مدارا
Husayn Parvarde
هر دلی را که غم بُوَد مسکون
نه دلست آنکه هست خانهٔ خون
همون همیشگی
در همه عالم ندیدم لذتی
خوشتر و شیرینتر از گفتار یار
hami
انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را
Hamed
در زیر لگد بکوب چون مردان
این طارم زرق پوش ازرق را
Hamed
ملکت آل بنی آدم ندارد قیمتی
خاک ره باید شمردن دولت پرویز را
Hamed
امروز زمانه خوش گذاریم
بدرود کنیم دی و فردا
Hamed
تو یک ساعت چو افریدون به میدان باش تا زان پس
به هر جانب که رو آری درفش کاویان بینی
Iran Afshar