بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواجوی کرمانی | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خواجوی کرمانی

بریده‌هایی از کتاب خواجوی کرمانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأی
۴٫۹
(۱۴)
تا شوم فاش بدیوانگی و سرمستی مست وآشفته برآرید ببازار مرا چند پندم دهی ای زاهد و وعظم گوئی دلق و تسبیح ترا خرقه و زنار مرا
Juror #8
آئینهٔ سکندر و آب حیات خضر نور جبین و لعل شکر خای مصطفی
نرجس محمدی
ایکه از ذکر بمذکور نمی‌پردازی حاصل از ذکر زبان چیست چو دل ذاکر نیست
کاربر ۳۱۹۵۷۹۸
بنالم هر شبی در آرزویش چو کبکان دری بر کوهساران
Juror #8
بهر کجا که نظر می‌کنم ز غایت شوق خیال روی توام ایستاده در نظرست
Juror #8
تا نگوئی کاین زمان گشتم خراب می نبود آنگه که بودم می پرست
Juror #8
تو مپندار که از خودخبرم هست که نیست یا دلم بستهٔ بند کمرت نیست که هست آنچنان در دل تنگم زده‌ئی خیمهٔ انس که کسی را نبود جز تو درو جای نشست
Juror #8
عاشقانرا با طریق زهد و تقوی کار نیست زاهدی در مذهب عشاق کاری دیگرست ایکه در حسن و لطافت در جهانت یار نیست تا نپنداری که ما را جز تو یاری دیگرست زلف مشکینت چرا آشفته شد چون کار من یا ترا کاریست کو آشفته کاری دیگرست بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست
Juror #8
از میان جان من هرگز نمی‌گیرد کنار گر چه هر ساعت میانش در کناری دیگرست
Juror #8
جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
Juror #8
چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم کانزمان از خویش غائب می‌شوم کو حاضرست
Juror #8
عاقلان دانند کادراک خرد قاصر بود زانچه بر مجنون ز سر حسن لیلی ظاهرست
Juror #8
هر کرا خاطر بزلف ماهرویان می‌کشد عیب نتوان کرد اگر چون من پریشان خاطرست
Juror #8
ای لبت میگون و جانم می پرست ما خراب افتاده و چشم تو مست
Juror #8
ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست
Juror #8
مرا بجای توای یار یار دیگر نیست ولی ترا چو من خسته یار بسیارست
Juror #8
سر موئی بصبا داده که این نافهٔ چینست بوئی از طره فرستاده که این باد بهارست نرگسش خون دلم خورده که این جام صبوحست غمزه‌اش قصد روان کرده که هنگام شکارست
Juror #8
نشنود پند تو ای زاهد تردامن خشک هرکش از درد مغان دامن پرهیزترست
Juror #8
در خرابات مغان از می خراب افتاده‌ام گر چه کارم بی می و میخانه می باشد خراب هر دمی روی از من مسکین بتابی از چه روی هر زمان از درگه خویشم برانی از چه باب گر دلی داری دل از رندان بیدل برمگیر ور سری داری سر از مستان بیخود برمتاب از تو خواجو غایبست اما تو با او در حضور عالمی در حسرت آبی و عالم غرق آب
Juror #8
زلف تو بر رخت شام است برسحر عشق تو در دلم گنج است در خراب
Juror #8

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

قیمت:
رایگان