بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواجوی کرمانی | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خواجوی کرمانی

بریده‌هایی از کتاب خواجوی کرمانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأی
۴٫۹
(۱۴)
بی لب شیرین نباید خسروی فرهاد را
Juror #8
سر موئی بصبا داده که این نافهٔ چینست بوئی از طره فرستاده که این باد بهارست نرگسش خون دلم خورده که این جام صبوحست غمزه‌اش قصد روان کرده که هنگام شکارست
Juror #8
باد را بر سر کوی تو مجالست و مرا نیست خنک آن باد که بر خاک سر کوت وزیدست
Juror #8
جز میانت سر موئی نشناسیم ولیکن عاقلان معنی این نکتهٔ باریک ندانند
Juror #8
گر توانی بعنایت نظری کن که ضعیفان صبر از آن نرگس مخمور توانا نتوانند چه تمتع بود ارباب کرم را ز تنعم گر نصیبی بگدایان محلت نرسانند
Juror #8
چه لعبتست که از مهر ماه رخسارش چو تار طره او روز من شب تارست
Juror #8
چو نقاش ازل نقش تومی‌بست ز کلکش نقطه ئی بر گل چکیدست
Juror #8
هر که داند کاندرین ره مقصد کلی یکیست هر زمانی کعبه‌ئی برسازد از بتخانه‌ئی
Juror #8
دوش پیری یافتم در گوشهٔ میخانه‌ئی در کشیده از شراب نیستی پیمانه‌ئی گفت درمستان لایعقل بچشم عقل بین ور خرد داری مکن انکار هر دیوانه‌ئی گر چه ما بنیاد عمر از باده ویران کرده‌ایم کی بود گنجی چو ما در کنج هر ویرانه‌ئی
Juror #8
بشکن خمار من بلب لعل جان‌فزای کان چشم مست تست که مخمور خوشترست
Juror #8
لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست
Juror #8
گر بدینسان بر در بتخانهٔ چین بگذرد بت‌پرستان پیش رویش بشکنند اصنام را
Juror #8
گفتمش بازآ که هرشب چشم من بازست گفت مرغ وصلم صید نتوان کرد با این چشم باز
Juror #8
برخیز که بنشیند فریاد ز هر سوئی زان پیش که برخیزد صد فتنه ز هر کوئی
Juror #8
آنرا که بود در سر سودای سر زلفت گردد چو سر زلفت سرگشته و سودائی گفتم که بدانائی از قید تو بگریزم لیکن بشد از دستم سرشتهٔ دانائی زان مردمک چشمم بی اشک نیارامد کارام نمی‌باشد در مردم دریائی در مذهب مشتاقان ننگست نکونامی در دین وفاداران کفرست شکیبائی از لعل روان بخشت خواجو چو سخن راند ظاهر شود از نطقش اعجاز مسیحائی
Juror #8
چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی صورت نتوان بستن نقشی بدلارائی
Juror #8
تشنگان وادی عشقت ز چشم بر سر آبند و از دل بر سراب
Juror #8
چون بیاد نرگس مستت روم در زیر خاک روز محشر سر بر آرم از لحد مست و خراب هر چه نتوان یافت در ظلمت ز آب زندگی من همان در تیره شب می‌یابم از جام شراب
Juror #8
زلف تو بر رخت شام است برسحر عشق تو در دلم گنج است در خراب
Juror #8
ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب
Juror #8

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

قیمت:
رایگان