بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیدل دهلوی | صفحه ۱۷ | طاقچه
کتاب بیدل دهلوی اثر بیدل دهلوی

بریده‌هایی از کتاب بیدل دهلوی

نویسنده:بیدل دهلوی
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۵۶ رأی
۴٫۰
(۵۶)
عافیت می‌طلبی بگذر از اندیشهٔ جاه شمع را آفت سر افسر زرین آمد
hosein
با روی توگل لاف طراوت زد ازآنرو پامال ره باد صبا شد چه بجا شد
hosein
اشکم‌ که دلی داشت‌ گره بر سر مژگان درکوی تو از دیده جدا شد چه بجا شد
hosein
دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شد سر در ره تیغ تو فدا شد چه بجا شد
hosein
هر گوهر ازین دریا دارد صدف دیگر دل درکف دلدار است در سینه نمی‌باشد
hosein
غم جدایی اسباب می‌خورد همه کس همیشه نان تعلق دو پوست می‌باشد
hosein
با خیالت غربتم صد ناز دارد بر وطن جان فدای بی کسی هاکز توام تنها نکرد
hosein
که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا
کاربر ۷۸۹۷۴۷

حجم

۱٫۳ مگابایت

حجم

۱٫۳ مگابایت

قیمت:
رایگان
صفحه قبل۱
...
۱۶
۱۷
صفحه بعد