بریدههایی از کتاب عدالت از نظر علی (ع)
۴٫۴
(۱۷)
کمْ مِنْ مَفْتونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فیهِ، وَ کمْ مِنْ مَغْرورٍ بِحُسْنِ السَّتْرِ عَلَیهِ، وَ کمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالاِْحْسانِ اِلَیهِ.
بسیاری از مردم از بس خوبشان را و مدحشان را گفتند فاسد شدند، بسیاری از مردم چون از عیبشان چشمپوشی شد و مورد انتقاد قرار نگرفتند مغرور شدند، بسیاری از مردم هم چون به آنها احسان شد و از راه احسان زندگی و کارشان اداره شد متدرّجآ در غفلت فرو رفتند.
f_altaha
در روزهای گرم میآمد بیرون دارالاماره و در سایه مینشست، مبادا مراجعهکنندهای بیاید و در آن هوای گرم به او دسترسی پیدا نکند.
f_altaha
در هر بامداد و شام ساعتی برای رسیدگی به امور رعیت معین کن و به سؤالات آنها شخصآ جواب ده و نادان و گمراهشان را متوجه ساز، با دانشمندان در تماس باش و جز زبانت واسطهای بین خود و مردم قرار مده و جز چهرهات حاجبی.
SHOKoOoH
چون عدهای که برای خود امتیاز قائل بودند و مورد اتهام بودند، دلیلشان این بود که ما حق صحبت و مصاحبت پیغمبر را داریم و در راه اسلام چنین و چنان زحمت کشیدهایم، به آنها فرمود: من منکر فضیلت صحبت و سابقه خدمت افراد نیستم، اما اینها چیزهایی است که خداوند خود اجر و پاداش آنها را خواهد داد، اینها مجوّز نمیشود که امروز ما میان آنها و دیگران فرق بگذاریم، این امور ملاک تبعیض واقع نمیشود.
f_altaha
عدل در اجتماع به منزله پایههای ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله رنگآمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست باشد، بعد نوبت به زینت و رنگآمیزی و نقاشی میرسد. اگر «خانه از پایبست ویران است» دیگر چه فایده که «خواجه در بند نقش ایوان» باشد؟
SHOKoOoH
مولای متقیان علی (ع) که حتی دیگران دربارهاش گفتند قاتل او همان عدل و مساواتش بود: وَ قُتِلَ فی مِحْرابِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ.
م.برهانی
مناصب اجتماعی از نظر کسی که واقعآ وظیفه خودش را انجام دهد و نخواهد از عنوان خودش استفاده کند نباید گفت حق است، باید گفت تکلیف است. فرق است بین حق و تکلیف. حق یعنی استفاده و بهره، تکلیف یعنی وظیفه
f_altaha
افقها را ابر و مه گرفته و خورشید در پشت ابرها مانده، کارهایی شده و تثبیت گشته، اشخاصی در این تاریخ کوتاه که از عمر اسلام میگذرد به صورت بت درآمدهاند، برهم زدن روش آنها بسیار دشوار است.
SHOKoOoH
جواب امیرالمؤمنین درباره عدل و جود مبتنی بر این است که مقتضای عدالت این نیست که الغای همه تفاوتها بین افراد بشود، مقتضای عدالت رعایت استحقاقهاست.
Nafiseh R
در نامهای به قثم بن عباس که از طرف خودش والی حجاز بود مینویسد:
وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَینِ، فَأفْتِ الْ مُسْتَفْتِی، وَ عَلِّمِ الْ جاهِلَ، وَ ذاکرِ الْعالِمَ، وَ لایکنْ لَک اِلَی النّاسِ سَفیرٌ اِلّا لِسانُک، وَ لا حاجِبٌ اِلّا وَجْهُک.
در هر بامداد و شام ساعتی برای رسیدگی به امور رعیت معین کن و به سؤالات آنها شخصآ جواب ده و نادان و گمراهشان را متوجه ساز، با دانشمندان در تماس باش و جز زبانت واسطهای بین خود و مردم قرار مده و جز چهرهات حاجبی.
f_altaha
یکی از شاهکارهای خلقت اختلاف طبیعی افراد و تفاوت آنهاست، خصوصآ با در نظر گرفتن اینکه همان که در یک جهت امتیاز و تفوّق طبیعی دارد، در جهت دیگر، دیگری بر او تفوّق و امتیاز دارد و نتیجه این است که همه مسخّر یکدیگر و محتاج به یکدیگرند.
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
اختلاف جامعه با اندام زنده
یکی از موارد اختلاف این است که اعضای پیکر، هر کدام محل ثابت و مقام معلومی دارند، تغییر محل و مقام و پست و شغل نمیدهند، اما افراد اجتماع اینطور نیستند.
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
علت دیگرِ فرستادن پیغمبران این است که آمدن آنها وسیله امتحانی باشد و معلوم و روشن شود که چه کسی به یاری حق و اهل حق میشتابد و چه کسی نمیشتابد
SHOKoOoH
باید بگوییم حتی خلافت هم تکلیف است نه حق، چه تکلیفی که بالاتر از آن تکلیفی نیست! از تکلیف هم بالاتر است، ریاضت است.
در روزهای گرم میآمد بیرون دارالاماره و در سایه مینشست، مبادا مراجعهکنندهای بیاید و در آن هوای گرم به او دسترسی پیدا نکند. این در واقع ریاضت بود، پرمشقتترین تکلیفها بود.
Nafiseh R
عدل بهتر است از جود، به دلیل اینکه عدل هر چیزی را در جای خود قرار میدهد و هر حقی را به ذیحق واقعی خود میرساند، اما جود و بخششْ امور را و جریانها را از محل خودشان و مدارشان خارج میکند. جود این است که آدمی از حق مسلّم خود صرفنظر کند، به دیگری که ذیحق نیست ببخشد، پس جود اشیاء را از موضع خود خارج میکند.
Nafiseh R
برای ارباب رجوع وقتی مقرر کن و خود شخصآ به گرفتاریهایشان برس و برای این موضوع مجلسی عمومی تشکیل ده و در آن مجلس برای خدایت که تو را آفریده و این مقام داده فروتنی کن، و در این موقع ارتش و مأموران و پاسبانان را از جلو چشم مردم دور کن تا بدون پروا و هراس با تو سخن گویند، زیرا مکرر از رسول خدا شنیدم که میفرمود: هرگز ملتی به قداست و پاکی نخواهد رسید مگر آنکه در میان آنها حق ضعفا از اقویا و نیرومندان بدون لکنت و پروا گرفته شود.
f_altaha
جامعه بیطبقه اسلام، یعنی جامعه بیتبعیض، یعنی جامعهای که امتیازات موهوم در آن بیاعتبار است، نه جامعه بیتفاوت که حتی امتیازات و مکتسبات و لیاقتها و استعدادها نیز در آن اجبارآ نادیده گرفته میشود.
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
مقتضای عدالت مساوات است در شرایط حقوقی مساوی، نه در شرایط نامساوی، یعنی نباید میان شرکتکنندگان در یک مسابقه علمی یا در یک مسابقه قهرمانی در غیر آنچه مربوط به استعداد و هنر و لیاقت است فرق گذاشته شود. مثلا یکی سفید است و یکی سیاه، یکی اشرافزاده است و یکی فرضآ فرزند یک فقیر، یکی توصیه و پارتی دارد و یکی ندارد، یکی با معلم یا داور قرابت و قوم و خویشی دارد و یکی ندارد؛ آنچه نباید ملاک قرار گیرد این امور است که مربوط به لیاقت و استعداد یا فعالیت و مجاهدت افراد نیست. اگر استعدادها و لیاقتها را نادیده بگیریم و به همه نمره و امتیاز مساوی بدهیم ظلم کردهایم،
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
اصل «قانون عطف به ما سبق نمیکند» را در زمینه حقوق اجتماعی با این جمله که میگفت: اِنَّ الْ حَقَّ الْقَدیمَ لا یبْطِلُهُ شَیءٌ (حق قدیم را هیچ چیزی از بین نمیبرد؛ حقِ مسلّمِ ثابت مشمول مرور زمان نمیشود) باطل خواند.
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
جود و احسان نزدیک به یکدیگرند نه عین هم، زیرا احسان اعمّ است از جود، هم شامل بخششهای مالی است و هم شامل سایر نیکی رساندنها. مثلا اگر شما دست عاجزی را بگیرید و او را از این طرف خیابان به آن طرف خیابان ببرید جود نکردهاید، احسان کردهاید، و اگر جاهلی را تعلیم یا گمراهی را ارشاد کنید باز احسان کردهاید نه جود.
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
حجم
۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
۳,۲۰۰۶۰%
تومان