بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندانی قلعه هفت حصار؛ زندگی نامه داستانی ابن سینا | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زندانی قلعه هفت حصار؛ زندگی نامه داستانی ابن سینا

بریده‌هایی از کتاب زندانی قلعه هفت حصار؛ زندگی نامه داستانی ابن سینا

نویسنده:حسین فتاحی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۵ رأی
۳٫۷
(۱۵)
نگاه ابن زیله به مردی افتاد که حدود پنجاه سال سن داشت، بی‌اندازه لاغر و رنگ‌پریده بود و با قیافه‌ای درهم و تلوتلوخوران، باری سنگین را حمل می‌کرد. با اینکه هوا سرد بود، صورت مرد از دانه‌های درشت عرق پوشیده بود. ابن زیله مرد را به بوعلی نشان داد و گفت: «ببین چطور تلوتلو می‌خورد! مانند بیدی در برابر باد شمال.» بوعلی با دقت به مرد نگریست. بعد از لحظه‌ای، ناگهان به دنبال او به راه افتاد. ابن زیله با شگفتی نگاهی به بوعلی کرد و گفت: «استاد! چرا باید یک آدم مست را دنبال کنیم؟» گویا گوش بوعلی حرف‌های شاگردش را نشنید. راه رفتن مرد لحظه‌به‌لحظه نامطمئن‌تر می‌شد. بوعلی با هیجان گفت: «خوب نگاه کن! این مرد فلک‌زده نمی‌داند که سایهٔ مرگ به دنبالش است.» ابن زیله با تعجب پرسید: «چه می‌گویید استاد؟ یعنی این مرد در حال مرگ است؟» بوعلی گفت: «طولی نمی‌کشد که بر زمین خواهد افتاد.»
بلاتریکس لسترنج
ابونصر عراق پرسید: «مگر جز بیماری جسمانی، بیماری دیگری هم هست؟» بوعلی گفت: «آری! بیماری‌هایی وجود دارند که بسیار وحشتناک‌تر و دردناک‌تر از بیماری‌های جسمانی هستند؛ مثل بیماری روح و روان.»
آیه
او برای مداوای بیماران حتی به روستاهای دور و نزدیک می‌رفت. از هیچ کس مزدی دریافت نمی‌کرد و جز از خدا، از کسی انتظار پاداش نداشت.
آیه
از این دسیسه‌ها بترس!» بوعلی گفت: «من فقط از خدا می‌ترسم!»
آیه
بوعلی با لحن احترام‌آمیزی گفت: «ای امیر محبوب! برای یک پزشک، بهبودی بیمار بزرگ‌ترین پاداش است.»
آیه
«بوعلی کجاست؟» عبدالله لبخندی زد و گفت: «مثل همیشه، در حال تلاوت قرآن است.»
آیه

حجم

۱۶۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۶۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۶۲,۰۰۰
۳۱,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد