بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بینوایان (جلد دوم) | صفحه ۸ | طاقچه
کتاب بینوایان (جلد دوم) اثر ویکتور هوگو

بریده‌هایی از کتاب بینوایان (جلد دوم)

۴٫۳
(۶۳)
من قصد ندارم از این لباس کهنه به این راحتی دست بکشم، ما با هم مأنوسیم، همه تن مرا دربرگرفته است، زحمتی برایم ندارد، تمام بدنمایی‌های بدنم را پوشش می‌دهد، با همه حرکاتم سازگاری دارد، چیزی جُز گرمایی که به تنم می‌دهد از آن احساس نمی‌کنم، لباسهای کهنه به دوستان قدیمی می‌مانند.»
A.moghtada
دراین نبرد تن به تن نشانه‌هایی از خودکشی هست؛ کلماتی هم که به ظاهر شکل دشنام دارند و از طرف حکومت به کار می‌رود همانند گدا، دنی، شورش عوام، گروه اراذل، دریغا! این کلمات بیشتر برملاکننده گناه کسانی است که حکومت را دراختیار دارند، نه آنان که گرفتار رنج و محنت هستند، گناه دولتمردان بسی بیش از محرومان است.
شاهین
وقتی حق سربردارد و صدا در دهد، صدای او قابل شناختن است، همواره این صدا از میان مردمی هیجان‌زده برنمی‌آید؛ که در میان آنان خشمهایی جنون‌زده نیز هست، ناقوسهای ترک برداشته نیز هست، هر ناقوس طنین ناقوس مفرغی را ندارد. شور هیجانات جاهدانه با جوشش ترقی خواهانه فرق دارد. هرگاه که می‌توانید قیام کنید، جنبش و حرکت خوب است، به آن شرط که در راه رشد و تعالی باشد. به من بگویید پس از برخاستن و به حرکت درآمدن رو به کدام سو دارید؟ از چه راهی؟ شورش به آن شرط نیک و مقبول است که گام به پیش بردارد و گرنه هر نوع برپاخاستن و راه افتادنی نامطلوب است. هرگام سریع و شتابانی که به عقب بگذارید فتنه است. عقب رفتن و در مسیر نادرست گام زدن، کاری برعلیه بشریت است.
زهره
تفکراتی وجود دارد که می‌توان آنها را عمودی خواند، وقتی فرد به قعر آنها فرو می‌رود زمانی لازم است تا بتواند به روی زمین بازآید.
زهره
با خود می‌گفت: «این دختر تا چه حد مشوق من خواهد بود اگر بداند نویسنده واقعی بحثی درباره مارکوس اُبرگن دولارندا من هستم و فرنسوا نوفشاتو، این نوشته را به اسم خودش درمقدمه کتاب ژیل بلاس به چاپ رسانده است.»
tia
زنانه و عده‌ای سبدی بر سر نهاده بودند، بیشتر آنها آرنج بلوزشان سوراخ بود. سینه‌های پرمویشان از لابلای پارگی‌های لباس آشکار، خالکوبی‌ها، معابد عشق، قلبهای شعله ور کوپیدون قابل دیدن بود. همچنین لکه‌های جذامی و آماسها و جوشهای چرکی بر تنشان دیده می‌شد. دو یا سه نفر از این افراد طنابی کنفی داشتند که به قیرهای گاری بسته شده و سر آن همانند رکابی به پایین آویزان بود که نگهدار پاهای آنها بود. یکی از آنان یک تکه سنگ سیاه مانند را در دست داشت و آن را به دهان می‌برد
کاربر ۲۱۲۱۸۵۱
اینکه این پرده‌دری‌های آشکار برهم می‌شوند و نتیجه آن شادی عمومی شود، اینکه با زیاده‌روی و بیشرمی و در فضیحت مردمی را به طرف خود جلب کنند، اینکه جاسوسی، آدمکی از وقاحت بسازد و با گستاخی رودرروی مردمش نهد و آنها را شاد کند و مردم از دیدن آن توده عظیم زنده که درخشان و در عین حال کثیف، نیمی ازآن نجاست و نیم دیگر از نوراست و دراین حال همانند سگ پارس کرده و عربده می‌کشد و می‌خواند به شعف آیند و از دیدن این حرکت روی چهارچرخ درشکه لذت ببرند و همه برای این پیروزی که نتیجه آمیزش همه قبایح است کف بزنند، اینکه اگرافراد پلیس اژدهاهای بیست سرِخوشی را درمیان مردم به گردش درنیاورند، جشن عمومی کامل نمی‌شود، واقعاً بی‌اندازه رقت‌انگیز است.
محسن
دختر باید به آرامی و دور از بازتاب انوار از واقعیتها، آگاه گردد، پیش از آنکه تابش این انوار مستقیماً بر وی بتابند و ناگهان بر او روشنایی اندازد نیاز به یک روشنایی ملایم و مفید و با همه سرسختی‌اش، دلنشین دارد که ترسهای کودکانه را از میان برداشته و از سقوط پیشگیری کند. غیر از غریزه مادری، این مکاشفه سزاوار ستایش که بازمانده‌های دوشیزگی و تجربیات زن در آن درهم می‌شوند، چیزی و کسی نمی‌داند چگونه این روشنایی ملایم را باید پدید آورد.
محسن
همه آدمها از یک جوهرند. دراین دنیا، در سرشت و غایت آدمی فرقی وجود ندارد، همه آدمها درپس سرخود، ظلمت و نیستی را دارند، در حال حاضر همه دارای پوست و گوشتند و درآینده نیز همه به مُشتی خاک بدل می‌شوند. اما نادانی، هرگاه با جوهر آدمی درآمیخته شود، آنها را پلشت می‌کند، تیره می‌سازد؛ و این تیرگی به باطن آدمی راه می‌جوید و به اسم شر در وجودش جایگیر می‌شود.
محسن

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰۶ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰۶ صفحه

قیمت:
۲۸۱,۰۰۰
۱۴۰,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۷
۸
صفحه بعد