بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حماسه یاسین | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب حماسه یاسین

بریده‌هایی از کتاب حماسه یاسین

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۴۵ رأی
۴٫۴
(۴۵)
تشکری، یک عارف به تمام معنا بود؛ تودار، دل‌سوخته، متواضع، کم‌حرف و بسیار خجول. تعریف می‌کرد که در مشهد وضع خوبی نداشته و در تیپ‌های آن‌چنانی و آرایش و لباس و کارهای مبتذل غرق بوده است. در سال ۱۳۶۲، یک نفر با او صحبت می‌کند و به او می‌گوید یک ماه برو جبهه، اگر خوب نبود، برگرد.
shariaty
یک روز، در نماز جماعت بین صدای ناله و گریۀ بچه‌ها، اتفاقی افتاد که تا مدت‌ها بچه‌ها دست گرفته بودند. یکی از بچه‌ها وسط گریه با صدای بلند ناله کرد و گفت: «اِ...ی...خُ...دا!»
shariaty
یک روز وقتی حاجی واعظی رسید به تفسیر آیۀ «خذوه فغلّوه، ثم الجحیم صلّوه»، مجلس از دستش خارج شد. هم خودش، هم بچه‌ها چنان داد و فریادی راه انداخته بودند که بیا و ببین! هیچ‌وقت حال خوشی را که بعد از آن روز داشتم، فراموش نمی‌کنم. تا مدت‌ها با خودم زمزمه می‌کردم «خذوه...» و از خوف خدا می‌لرزیدم!
shariaty
در قنوتش داشت تندتند با اشک و ناله مناجات شعبانیه را از حفظ می‌خواند و اشک می‌ریخت.
shariaty
قبل از اعزام به گردان یاسین، فرماندۀ محبوب و مخلص لشکرمان، حاج اسماعیل قاآنی، برایمان صحبت کرد.
shariaty
مصطفی کاظمی بدون هیچ سابقه‌ای، یک سلمانی صلواتی راه انداخته بود و به قول بچه‌ها داشت روی سر کلِ بچه‌ها استاد می‌شد! به قول خودش برای بعد از جنگ باید فکر یک کاروکاسبی بود!
shariaty

حجم

۳۹۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۳۹۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۶
۷
صفحه بعد