بریدههایی از کتاب نگاهی به رابطه عبد و مولا
۴٫۷
(۲۳۹)
«خدایا چون تو را دارم، خوشحالم.» مالِ مال نشو! امام حسین (ع) در این باره کلام زیبایی فرموده است: «مَالُک إِنْ لَمْ یکنْ لَک کنْتَ لَهُ فَلَا تُبْقِ عَلَیهِ فَإِنَّهُ لَا یبْقِی عَلَیک وَ کلْهُ قَبْلَ أَنْ یأْکلَک؛ اگر اموالت مال تو نباشد، تو مال آنها خواهی شد. تو برای آن باقی نمان که آن برای تو باقی نمیماند و مالت را بخور قبل از آنکه مالت تو را بخورد.»
masum75
طمع، ایمان را از دل انسان بیرون میکند.
masum75
؛ ای پدر، لذت خدمت به خدای متعال، مرا از اینکه چیزی از او درخواست کنم بازداشته است و من هیچ خواستهای جز نظر به وجه خدای کریم در بهشت و دارالسلام ندارم.»
masum75
خدای متعال دعایی که از یک قلب بیتوجّه سرچشمه گرفته باشد را مستجاب نمیکند.»
masum75
هر علاقهای در قلب ما زیاد شود، مانع رشد علاقههای دیگر میشود. مثلاً شما اگر زیادی به مدرک تحصیلی علاقه پیدا کنید، علاقههای دیگر وجود خودت را نمیبینی.
masum75
لطف ربّ به عبد، نان دادن نیست، نان را به گوسفندها هم میدهد. لطف ربّ به عبد، امر کردن است. به محض اینکه اذان میگویند، عبد به وجد در میآید. میگوید: «خدا برای من یک امر فرستاد. ارتباط شکل گرفت.» اصلاً ارتباط با خدا معنایش چیز دیگری جز این نیست.
masum75
کسانی که از دعا کردن تکبر بورزند، آنها را با خواری وارد جهنم میکنم.»
masum75
این ما نیستیم که خدا را انتخاب میکنیم این خداست که زمانی که ما را خلق کرده، ما را برای بندگی خود انتخاب کرده است.
masum75
اگر حال عبادت نداشتید، عبادات مستحب را انجام ندهید ولی این غیر از عبادتهایی است که برایش برنامه گذاشتهای. ولی اگر برای عبادتی برنامه گذاشتی، اتفاقاً باید وقتی حال نداری آن را انجام دهی که اثر داشته باشد. البته باید توجّه داشته باشیم که برنامهها را سبک و قابل اجرا تنظیم کنیم. مثلاً صبحها برنامه قرائت دعای عهد بگذار، ولی سرت رفت برنامهات ترک نشود.
الف. میم
اگر کسی بگوید: «من نه بنده خدا هستم و نه بنده کس دیگر»، میگوییم اصلاً چنین چیزی شدنی نیست. عبد هیچ کسی که نباشد، عبد و ذلیل هوای نفسش که هست.
الف. میم
جهنم برای این نیست که تو داخلش بروی، جهنم برای این است که تو از آن بترسی و بگویی: «خدایا من از جهنم میترسم. مرا به جهنم نبر. من عبد تو هستم.» هر چه که از جهنم ترسیدی، عبدتر میشوی، و خدا برای تو خداتر میشود.
الف. میم
قرآن خبر میدهد که زمان حسابرسی معلوم میشود یک لحظه هم نمیتوانیم به بهشت وارد شویم و همه باید برویم جهنم. اما بعد میفرماید: «ولی یک حرکتهایی کردی که گرچه این حرکتهایت نه لایق ربوبیت ما بود، نه متناسب با عبودیت تو، اما من خدا هستم. لذا تو را به بهشت میبرم.» این یعنی همان رحمت خدا که در آیه ۱۶ سوره مبارکه انعام آمده است.
الف. میم
یکی از قواعدی که باید در تربیت فرزند رعایت شود، پرهیز از تشویق بیجاست. اگر فرزندتان کار خلاقانهای انجام داد، خیلی ویژه تشویقش نکنید. اگر شلوغش کنید، خلاقیت بچه تمام میشود و مشغول کیف کردن از تشویق شما میشود، یادش میرود که باید این خلّاقیت را ادامه دهد. تشویق بیجا موجب سوختن خلاقیت بچههاست. خدا هم همین کار را با شما میکند. برای همین با تو حرف نمیزند. یک عمرِ کوتاهی را میخواهد صبر کند و چیزی به تو نگوید. تو سرت را پایین بینداز و کار کن. نمیدانی خدا برای تو در آسمان چهکار میکند!
الف. میم
من برای کسانی که زیاد قرآن میخوانند خیلی احساس خطر میکنم. چون نمیتوانم از شما بخواهم که زیاد قرآن نخوانید، دعا میکنم که انشالله در لابهلای کلمات قرآن متوجه محبتهای خدا به خودت نشوی، اینطور راحتتر میتوانی قرآن بخوانی. اگر متوجه نشوی که خدا چقدر به تو محبت داشته که این همه با تو سخن گفته، میتوانی راحت زندگیت را بکنی.
جوانی میگفت زمانی که به عمره مشرف شده بودم، تصمیم گرفتم در مدتی که در سرزمین وحی هستم یک دور قرآن را ختم کنم. شبهای آخر بود و هنوز قرآنم تمام نشده بود. گفتم امشب کنار خانۀ کعبه قرآن را میخوانم تا تمام شود. مشغول خواندن قرآن در کنار کعبه بودم که یکباره حسّ عجیبی از قرآن به من دست داد، حالم خراب شد، داشتم سکته میکردم. به گونهای بودم که گویی داشتم جان میدادم که ناگهان فریاد زدم. یکباره احساس کردم که خدا به پیغمبرش میفرماید: «پیغمبر من! این آیه را هم به بندۀ من بگو، این مطلب را هم به او بگو، این را هم به او بگو، این نکته را هم به او بگو...» خیلی بر من سنگین آمد، با خودم گفتم: «وای، خدا چقدر برای من پیغام داده است، چقدر من برای خدا مهم بودهام، چقدر اصرار داشته برای من حرف بزند.» وقتی لحظهای به اهمیت خودم نزد خدای عظیم پیبردم، نزدیک بود کنار خانه خدا قالب تهی کنم.
M.jafari
عبادت یعنی قطع رابطه با دیگران و مقیم درِ خانۀ خدا شدن، برای رسیدن به آن رابطه نامرئی و مرموز؛ رابطه با خدا
M.jafari
خدای متعال در ضمن یک حدیث قدسی میفرماید: «ای فرزند آدم، من زندهای هستم که نمیمیرم، اوامر مرا اطاعت کن تا تو را نیز زندهای قرار دهم که هیچگاه نمیمیرد. ای فرزند آدم، من به چیزی میگویم باش، پس موجود میشود، تو نیز اوامر مرا اطاعت کن تا تو را هم به گونهای قرار دهم که به چیزی بگویی باش پس موجود شود.»
مهدی غ
مدتی که درست و حسابی عبادت کنی، یکدفعهای خدا دو سه تا مخمصه سر راه بندگیت قرار میدهد و اینقدر خجالتزده میشوی و از کَت و کول میافتی که میگویی: «خدایا غلط کردم! من فکر میکردم آدم خوبی هستم، ولی با دو تا امتحان ساده چه گناههان کبیرهای انجام دادم!» اینجاست که رویت کم میشود و دوباره به مسیر بندگیات ادامه میدهی.
مهدی غ
باید جبرهای پیرامون خود را باور کنیم. اینکه از خانه بیرون میآیم سوار کدام ماشین شوم، آزادِ آزاد که نیستم. من آزادم از بین چند تا ماشینی که در آن لحظه از مقابلم عبور میکنند یکی را انتخاب کنم و این چند تا ماشین را خدا انتخاب کرده است.
bookman
اگر کسی دلش را از محبّت خدا پر نکند و در رابطۀ با خدا وجود خود را خوب تعریف نکند خدا محبّت دیگری را به دل او میافکند.
و.جاویدی
دعا میتواند زبان «قال» باشد، میتواند زبان «حال» باشد. دعا وقتی زبان قال باشد، لقلقۀ زبان است، نه بیشتر. اما وقتی زبان حال باشد یعنی از صمیم دل میخواهی. این دعا، دعا به معنای واقعی کلمه است. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «لَا یقْبَلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ دُعَاءَ قَلْبٍ لَاه؛ خدای متعال دعایی که از یک قلب بیتوجّه سرچشمه گرفته باشد را مستجاب نمیکند.» یعنی اگر دعا زبان حال نباشد، مستجاب نمیشود. دلیلش هم روشن است، دعا وقتی زبان حال نباشد اصلاً دعا نیست که قابلیت استجابت را داشته باشد.
مریم
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان