بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا | صفحه ۳۲ | طاقچه
کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا اثر علیرضا پناهیان

بریده‌هایی از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا

انتشارات:بیان معنوی
امتیاز:
۴.۷از ۲۳۹ رأی
۴٫۷
(۲۳۹)
و بدعت این‌قدر وحشتناک است که در روایات داریم که اگر کسی بدعتی در دین بگذارد، گریه و خشوعش هنگام عبادت بیشتر خواهد شد. چرا؟ چون شیطان دیگر خیالش راحت می‌شود. می‌گوید: «هر چقدر می‌خواهی گریه کن. دیگر تو به طرف خدا نمی‌روی.»
کتاب خور
اگر از کسی که تواضع کرده بپرسی: «چرا متواضعی؟» می‌دانی باید چه جوابی بدهد؟ باید بگوید: «آقاجان! رُس ما را کشیده‌اند، ما عبدیم، غلام که دیگر برای کسی شاخ و شانه نمی‌کشد.»
seahalal
عبادت یعنی تمنا؛ تمنای ملاقات. الله‌اکبر، یعنی خدایا کِی خودت را به من نشان می‌دهی؟ کِی جلوه می‌کنی؟ ببین من با ادب ایستاده‌ام. تا کی باید مقابل تو ادا در بیاورم و با اراده خودم خم و راست شوم، نمی‌شود رؤیت عظمت تو مرا به سجده و رکوع بکشاند؟ سجده‌ها را تکرار می‌کنم اما کِی تو در را باز خواهی کرد؟ مدام این الفاظ را تکرار می‌کنم، ولی هنوز تو را نچشیده‌ام. و هنگامی که نماز به پایان می‌رسد، بنده صدا می‌زند: باشد راضی هستم... سلام بر همه خوبان عالم «السلام علیکم و رحمة الله و برکاتة.» این بار هم نشد ولی سجدۀ شکر به‌جا می‌آورم؛ خدایا ممنونت هستم که مرا در این تمنّا قرار دادی.
آبی
در روایتی داریم که رسول خدا (ص) فرمودند: «امّت من سنّت بنی اسرائیل را مرتکب خواهند شد. به‌طوری که قدم جای قدم آنان می‌گذارند و تیر به همان‌جا که آنان زدند می‌زنند. وجب به وجب و ذراع به ذراع کارهای آنان را انجام خواهند داد، تا آنجا که اگر آنها داخل سوراخ حیوانی شده باشند، اینان نیز همراه آنان داخل می‌شوند.»
f_altaha
طرف آمده بود حرم امام رضا (ع) می‌گفت: «من دوست ندارم از امام رضا (ع) چیزی بخواهم!» وقتی علتش را پرسیدم نمی‌توانست خوب احساسش را توضیح دهد. به او گفتم: «اگر کسی در مقابل این عظمت امام رضا (ع) و محبتی که به او دارد، مثلاً بگوید من یک آب‌نبات می‌خواهم خیلی کوچک می‌شود، درست است؟» گفت: «بله، درست است و من هم همین مدّ نظرم بود.» گفتم: «خب کوچولو شو! چه کسی گفته تو این‌قدر خودت را بزرگ تصور کنی؟!» خدا به حضرت موسی (ع) فرمود: «ای موسی، تمام احتیاجاتت را از من بخواه حتی علف گوسفندهایت و نمک خمیرت را.» اتفاقاً این کار را بکن تا بشکنی.
f_altaha
جناب ابوذر نقل می‌کند که روزی رسول خدا (ص) به من فرمودند: «ای اباذر، چه بسا بنده‌ای معصیت خدا را انجام می‌دهد ولی به‌خاطر آن گناه وارد بهشت می‌شود.» پرسیدم: «چگونه چنین چیزی ممکن است؟» ایشان فرمودند: «این گناه همیشه در مقابل دیدگان او خواهد بود و پیوسته از آن توبه می‌کند و به سوی خدا می‌گریزد تا وارد بهشت می‌شود.»
f_altaha
وقتی بندگان بزرگ خدا نظیر رسول گرامی اسلام (ص) و علی بن ابیطالب (ع) از ذلت، ضعف، فقر، حقارت و جهل خودشان صحبت می‌کنند، نگاه این بزرگواران به این صفات بر این اساس که گناهی را مرتکب شده باشند یا در جایی از زندگی خود برای خدا کم گذاشته باشند، نیست. آنها مثل ما نیستند که اگر بخواهیم خجالت بکشیم، به گناهان نگاه می‌کنیم. نه، آنها به شرم ذاتی عبد در مقابل مولا نگاه می‌کنند. بندگی، خودبه‌خود یک نوع کوچک‌بودن را در انسان تولید می‌کند، کوچک‌بودنی که لازم است و اگر نباشد نوعی بزرگواری نابجا در انسان ایجاد می‌شود که نامش «تکبر» است. اگر کسی عبد باشد تمام صفاتی که ذکرشان گذشت، برایش پدید می‌آید. کسی که بنده باشد خودبه‌خود رویش کم شده است، خودبه‌خود زمین خورده است، خودبه‌خود رُسش را کشیده‌اند، نفسش در نمی‌آید، صدایش نازک می‌شود.
f_altaha
قساوت قلب یعنی چه؟ یعنی انسان حقیقت بندگی را نمی‌فهمد و عطر زیبای بندگی را استشمام نمی‌کند. این را انسان باید ابتدا با قلبش بفهمد و سپس در چشم‌هایش دیده شود. اگر کسی بندگی نکند، قساوت قلب پیدا می‌کند، یعنی این حقیقت را نمی‌فهمد. خدا این عملیات را قرار داده تا انسان این حقیقت را بفهمد، این دستورات را داده تا انسان فراموش نکند که بنده است.
f_altaha
اگر کسی برای برقراری ارتباط با خدا به ذکر خدا بپردازد، مشتاق ملاقات او می‌شود، خدا اصلی‌ترین خواسته او می‌شود و رسیدن به لقاء الله بزرگ‌ترین آرزوی او. چنین بنده‌ای اگر در این دنیا می‌ماند به این دلیل است که فعلاً مشیت خدا بر این تعلق گرفته که او بماند. و او چون خیلی آقایش را دوست دارد، رضایت او برایش از همه چیز مهم‌تر است و به همین دلیل به این مشیت تن داده است. جسدش با ماست، دلش یک جای دیگر است. اینها همه‌اش توصیفی است، نه توصیه‌ای. من توصیف کردم که اگر انسان بتواند با خدا رابطه برقرار کند، این‌گونه می‌شود.
f_altaha
بدعت، قیام علیه دین است. چرا بدعت این‌قدر اهمیت پیدا می‌کند؟ چون «اذن» خدا خیلی مهم است. بدعت در حقیقت نوعی بی‌احترامی به اذن خداست. تو اگر عبد هستی چرا به خودت اجازه دادی بدون اینکه خدا به تو اذن داده باشد، برای خودت روشی را برای نزدیک شدن به او برگزینی؟! وقتی می‌خواهیم با خدا ارتباط برقرار کنیم، اذن خدا خیلی مهم است. اصلاً بدون اذن، امکان برقراری ارتباط با خدا وجود ندارد. چون صحبت از ارتباط عبد با مولاست نه صحبت از ارتباط یک دوست با دوست خودش.
f_altaha
هستۀ اتم را در نیروگاه می‌شکافند و از آن برق تولید می‌کنند، اما اگر آن را در خارج از نیروگاه بشکافند همه جا را تخریب می‌کند. اراده‌ها و خلاقیت‌های انسان هم اگر در دالان عبودیت انفجار پیدا کنند و آزاد شوند باعث رشد و ترقی انسان می‌شوند و الا انسان را به حضیض ذلت و بیچارگی می‌کشانند. ای بندۀ خدا! تو که چه بخواهی و چه نخواهی عبد هستی، پس چرا می‌خواهی از حقیقت خودت دور شوی؟ در بعضی از امور که تو اصلاً حق انتخاب نداری، انرژی‌ات را الکی در این امور مصرف نکن. بپذیر که عبد هستی و انرژی و توان خودت را از اینجا به بعد صرف کن. خوشا به سعادت کسی که بعد از پذیرش بندگی، فکر و خیال خودش را صرف این می‌کند که از توانایی‌هایش چگونه استفاده کند.
f_altaha
طرف می‌گوید: «خدا برای چه به من واجب کرده؟ مگر نیاز داشته؟» نه عزیز من، تو لازم داشتی. تو «مولا» لازم داشتی، نه «مامان» که بیاید تو را ناز کند. مگر مامانت نازت نکرده که دنبال کسی می‌گردی که به تو محبّت کند؟ مگر عقده کمبود محبّت داری؟ خدایی که فقط محبّت کند که خدا نیست. کسی که فقط به زیبایی خدا توجه دارد، احتمالاً عقده زیبایی دارد یا حس زیبایی‌شناسی‌اش بیش از حد فعال است، او اگر برود چند تا نمایشگاه نقاشی، مشکلش حل می‌شود! البته خدا زیباست، در این حرفی نیست، ولی او «خدایی» است که زیباست، نه یک چیز زیبا. او مهربان است ولی او «مولایی» است که مهربان است نه یک چیز مهربان. در کنار همه صفات خدا، ابتدا باید «مولا» بودن او را ببینیم تا یک‌دفعه دچار اشتباه نشویم.
erfan erfan
کلاس اصول عقاید این چیزها را جا نمی‌اندازد. چند واحد معارف اسلامی هم این چیزها را جا نمی‌اندازد. فضاسازی در جامعه هم این چیزها را جا نمی‌اندازد. من و تو هم الکی ادّعا نکنیم. ببین این را می‌فهمی که درک رابطه با خدا حتی به دیگر رابطه‌ها معنا می‌دهد؟ درک آن حسّ پرستش برای خودش شعوب مختلف و آثار متعددی دارد. اگر کسی را بپرستی یکی از آثارش این است که «اشدُّ حُبّاً» می‌شوی. البته کمی آثارش عجیب و غریب است. آیا ما این‌گونه هستیم؟
erfan erfan
عبد باید چنین رابطه‌ای با مولایش داشته باشد، نه اینکه بنشیند و نگاهش کند و بگوید: «من دوستت دارم.» مگر مولا رفیق یا همکلاسی توست؟ حرف‌زدن از جهنم آثار تربیتی عجیبی دارد. اثر تربیتی جهنم از تقاضای بهشت هم بالاتر است. بعد از مدتی «کوچولوی خدا» می‌شوی. بعد از مدّتی احساس می‌کنی، مال خدا شده‌ای. «کوچولوی خدا» و «مال خدا شدن» تشبیه و تعبیرهای مناسبی برای عبد هستند.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
راه دیگرش این است که قرآن بخوانید. قرآن را که می‌خوانید کم‌کم باورتان می‌شود خدا چه دستوراتی می‌دهد، چه تهدیدهایی می‌کند، چه مجازات‌هایی در نظر گرفته، وقتی خدایی‌کردن او را می‌بینی، کم‌کم به او احساس نیاز می‌کنی.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
اولین راه برای اینکه این حسّ پرستش در وجود انسان زنده شود، این است که انسان مدام امر خدا را اطاعت کند. وقتی دستور انجام بدهی، کم‌کم نیاز به پرستش بیدار می‌شود.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
کسی که با خدا رابطه ندارد، این‌قدر انسان پستی می‌شود که اگر به کسی گفتند او «با خدا رابطه ندارد» باید احساس اهانت کند. کلاس اصول عقاید این چیزها را جا نمی‌اندازد. چند واحد معارف اسلامی هم این چیزها را جا نمی‌اندازد. فضاسازی در جامعه هم این چیزها را جا نمی‌اندازد. من و تو هم الکی ادّعا نکنیم. ببین این را می‌فهمی که درک رابطه با خدا حتی به دیگر رابطه‌ها معنا می‌دهد؟
یا فاطر بحق فاطمه(س)
کسی که رابطه‌اش را با خدا، که اصلی‌ترین رابطه روح او و شریان حیاتی اوست، پیدا نکرد، بقیه رابطه‌هایش را هم پیدا نمی‌کند. این‌قدر «انسان، انسان» نکنید، کمی انسان را در تعریف حقیقی خودش نگاه کنید. انسان در تعریف حقیقی‌اش یعنی «عبد». عبد هم اول مولا می‌خواهد، مولایش کو؟ اگر مولا ندارد، پس چیست؟ کسی که مولا ندارد، هویت ندارد.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
پرستش یک حس است که باید آن را پیدا کرد. خود به خود پیدا نیست. مثل احساس نیاز به ازدواج نیست که حسّ آن خودبه‌خود و کم‌کم در جوان بیدار می‌شود. انسان باید خودش را به آب و آتش بزند تا این حس را بیابد. به آسانی ادّعا نکن ما بلدیم! اگر شما آدابی که برای ما طراحی کرده‌اند تا این پرستش را بفهمیم ببینی و فاصلۀ بسیار زیاد خود با این آداب را دریابی، تازه متوجه می‌شوی که درک «حسّ پرستش» چه مزّه‌ای دارد؟ آن وقت دیگر هیچ رابطه‌ای در عالم برای تو مزّه نمی‌کند. بقیه رابطه‌ها تحت‌الشعاع این رابطه مزه خواهد کرد.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
کشف «احساس پرستش» اولین کاری است که پس از مرحلۀ «درک معنای عبد» باید در مرحلۀ دوم سیر و سلوک خودمان انجام دهیم. با طی‌کردن مرحلۀ «درک معنای عبد» بود که احساس هویت پیدا می‌کردیم. گُل سر سبد «معرفت نفس»، درک معنای عبد است و نتیجه‌اش این می‌شود که به محض فهم اینکه عبد هستی، به عنوان عبد، دنبال مولا می‌گردی.
یا فاطر بحق فاطمه(س)

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۳۱
۳۲
صفحه بعد