بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا | صفحه ۳۰ | طاقچه
کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا اثر علیرضا پناهیان

بریده‌هایی از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا

انتشارات:بیان معنوی
امتیاز:
۴.۷از ۲۳۹ رأی
۴٫۷
(۲۳۹)
من در میان فضایی که مالآمال «جبر» است، ذرّه‌ای «اختیار» دارم که در متن هر اختیاری، باز جبری نهفته است. این معنای کلام نورانی امام صادق (ع) است که فرمودند: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکنْ أَمْرٌ بَینَ أَمْرَین؛ نه جبر است و نه اختیار، بلکه امری است بین این دو امر.» نه اینکه پنجاه درصد امور عالم در اختیار من است پنجاه درصد در اختیار خدا! شما خودتان اتفاقات روزمره را ببینید، نود و نه درصدش اصلاً قابل اینکه در اختیار شما قرار بگیرد نیست.
الف. میم
به‌طورکلی در هر ارتباطی با خدا، و به صورت جزئی و خاص در عبادت، باید خداوند متعال اذن و اجازه داده باشد. این چنین نیست که هر لحظه بتوانی هر اراده‌ای را اعمال کنی. فرقی نمی‌کند، چه برای خوب شدن و چه برای بد شدن، نیاز به اجازۀ او داری. ممکن است از این حرف تعجب کنید ولی خدا اجازه سقوط را هم به هر کسی نمی‌دهد.
الف. میم
ای بندۀ خدا! تو که چه بخواهی و چه نخواهی عبد هستی، پس چرا می‌خواهی از حقیقت خودت دور شوی؟ در بعضی از امور که تو اصلاً حق انتخاب نداری، انرژی‌ات را الکی در این امور مصرف نکن. بپذیر که عبد هستی و انرژی و توان خودت را از اینجا به بعد صرف کن. خوشا به سعادت کسی که بعد از پذیرش بندگی، فکر و خیال خودش را صرف این می‌کند که از توانایی‌هایش چگونه استفاده کند.
کاربر ۲۵۰۰۲۴۹
یعنی مثلاً وقتی می‌خواهی دعای کمیل بخوانی از طرف خودت نخوانی، ما که اصلاً این حرف‌ها را نمی‌فهمیم. بگو: «خدایا! می‌خواهم بنشینم ببینم علی (ع) چگونه با تو مناجات می‌کند؟ به احساس علی (ع) پای تک‌تک این کلمات نگاه کنم.» انشاءالله که بتوانی نور وجود امیرالمؤمنین (ع) را هنگام خواندن دعای کمیل درک کنی. درک کنی که علی (ع) چه رابطه‌ای با خدا دارد. این تسهیل کنندۀ برقراری ارتباط تو با خداست.
امیرحسین سالاری
امیرالمؤمنین (ع) را تنها در یک جمله معرفی کنیم، بی‌شک آن جمله باید همین جمله امام (ره) باشد. امام (ره) بعد از اذعان به قاصر بودن همه دانشمندان از معرفی علی (ع) می‌فرمایند: «او به‌حق عبدالله است و پرورش یافته عبدالله اعظم است.» تنها ویژگی‌ای که می‌توان علی (ع) را با آن معرفی کرد، عبد بودن علی (ع) است. یکی از خصوصیات عبد این است که همیشه نگران آینده و عاقبت‌به‌خیری خودش است. وقتی رسول خدا (ص) خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) در ماه رمضان را به ایشان می‌دهند، اولین سؤالی که علی (ع) می‌پرسد، این است: «یا رَسُولَ الله وَ ذَلِک فِی سَلَامَۀٍ مِنْ دِینِی؛ یا رسول الله (ص) آیا این ضربت خوردن من در حالی است که در دینم سلامت هستم؟» زمانی هم که در محراب کوفه ضربت خوردند، فرمودند: «فزت و رب الکعبه؛ به خدای کعبه سوگند که رستگار (سعادتمند) شدم.» می‌دانید معنای این کلام چیست؟ یعنی علی (ع) یک عمر نگران این بوده که مبادا عاقبت‌به‌خیر نشود! و این اوج مراتب عبودیت است.
امیرحسین سالاری
مواظب باشید به مقایسه نیفتید. اگر دیدی کسی چیزهایی دارد که تو از ده‌تایش، یک‌دانه‌اش را هم نداری، جوری برایش خوشحالی کن که گویی مادر یا پدرش هستی که برایش خوشحالی می‌کنی و یک لحظه هم نمی‌گویی که «اِ! پس من چه؟» یک پدر وقتی کت و شلوار نوئی برای بچه‌اش خرید، هیچ‌وقت نمی‌گوید: «اِ! تو کت شلوار داشته باشی، من نداشته باشم!» پدر اصلاً خودش را مقایسه نمی‌کند. وقتی مقایسه نکردی، آنگاه نه به خاطر دارایی دیگران حسرت می‌خوری، نه به خاطر دارایی خودت کِیف می‌کنی، بلکه تازه شرمنده‌تر هم می‌شوی.
و.جاویدی
علم و دانش به یادگیری نیست. بلکه نوری است که خدا در دل کسی که می‌خواهد او را هدایت کند، قرار می‌دهد. اگر طالب علم هستی ابتدا بندگی حقیقی را در جان خود جستجو کن. و علم را برای عمل‌کردن بیاموز و از خدا طلب فهم کن تا خدا همه چیز را به تو بفهماند.»
و.جاویدی
می‌شود من بغل‌دستی‌ام را در احساس رقابت نیندازم؟ می‌شود من بغل‌دستی‌ام را در احساس حسادت نیندازم؟ احساس انسان‌های دیگر را هم رعایت کنم؟
erfan
چه بخواهی چه نخواهی باید همه زندگیت را تحت سیطرۀ جاذبۀ زمین تعریف کنی. عبد بودن ما هم مثل جاذبه زمین است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم هست و ما باید مقهور آن باشیم.
و.جاویدی
مّا من برده‌ای هستم که تک تک نفس‌هایم و آمد و شد هوا در جانم وابسته به لحظه‌ای از عنایت مولایم است.
dr.f
ای انسان بی‌نهایت و بی‌نهایت‌طلب، باید بی‌نهایت به اربابت التماس کنی. ساختارش را هم که خدا در وجود تو قرار داده است. تو چرا بی‌نهایت‌طلبی خود را خرج پول‌دار شدن، اعتبار، باغ، ویلا و چیزهای دیگر می‌کنی؟ بی‌نهایت‌طلبی‌ات را برای التماس به خدا بگذار. خدا تو را به گونه‌ای طراحی کرده تا بی‌نهایت التماسش کنی. التماسش کن که اعمالت را قبول کند. این خیلی مهم است.
erfan
اگر بخواهی به صورت طبیعی خودت را رها کنی، هیچ‌گاه نیاز به یک نوع ارتباط را در خودت احساس نمی‌کنی؛ آن هم ارتباط با خداست.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
امیرالمؤمنین (ع) در خانه خدا گریه می‌کند که «من از جهنم می‌ترسم. طاقت ندارم.» عبد این است. اتفاقاً خدا هم چنین عبدهایی را خوب تحویل می‌گیرد. عبد باید چنین رابطه‌ای با مولایش داشته باشد، نه اینکه بنشیند و نگاهش کند و بگوید: «من دوستت دارم.» مگر مولا رفیق یا همکلاسی توست؟
F_313
جوانی را دیدم که پیش یک اهل دلی رفته بود و به او می‌گفت: «من چرا نباید با جنس مخالف ارتباط داشته باشم؟ من چرا نباید دوستی داشته باشم؟» به خودش می‌پیچید و این حرف‌ها را می‌زد. و آن اهل دل هم به زور اشک‌هایش را پنهان می‌کرد و به خود می‌پیچید، به وجد آمده بود. این جوان به دنبال رابطه‌ای بود که نیاز داشت، او هم به یاد رابطه‌ای افتاده بود که نیاز داشت. چرا من تو را آن‌گونه نخواهم که دیگری، دیگری را می‌خواهد؟
A L
خدا هم از محاورات بین مردم، این کلمه را گرفت و گفت: «همه‌تان عبد من هستید.» آیا اعتراض می‌کنید که «این خیلی غیرمحترمانه است! ما که بنا نیست این‌قدر پیش خدا خُرد شویم!» پس این سجده‌ای که به‌جا می‌آوریم چیست؟ آیا ادا در می‌آوریم؟ اگر کسی معرفت نفس پیدا کند، به حقیقت وجودش که همان عبودیت است نزدیک می‌شود. ما هم باید تمام تلاشمان این باشد که به عبد بودن خود واقف شویم و آن را لمس کنیم. باید عبد را بی‌تعارف برای خودمان معنا کنیم و لوازم عبد را در وجود خودمان دقیق ملاحظه کنیم.
A L
آن کسی که از کف‌زدن کِیف کند، او اسیر است و زود ذلیل می‌شود. او از یک اخم کردن هم جا می‌خورد. تو باید از کف زدن کیف نکنی، تا اسیر اخم کردن کسی هم نشوی. مراتب اولیۀ اسارت، کیف کردن از همین کف‌زدن‌ها است.
یه جوون
می‌شود اگر من گناه کسی را دیدم، او نگران نباشد که من پشت سرش غیبتش را بکنم؟! خیالش راحت باشد که من عیب او را نزد کسی برملا نمی‌کنم؟! خدا چنین افرادی را تحویل می‌گیرد.
یه جوون
حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: سه چیز: اوّل این که بنده در آنچه خداوند به او عطا فرموده است، برای خود مالکیتی قائل نباشد؛ زیرا بندگان و غلامان مالک چیزی نیستند، مال را مال خدا می‌دانند و آن را در هر جا که خداوند فرموده است به مصرف می‌رسانند.
هــانـیـ🦋ـه
حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: سه چیز: اوّل این که بنده در آنچه خداوند به او عطا فرموده است، برای خود مالکیتی قائل نباشد؛ زیرا بندگان و غلامان مالک چیزی نیستند، مال را مال خدا می‌دانند و آن را در هر جا که خداوند فرموده است به مصرف می‌رسانند.
هــانـیـ🦋ـه
چرا خدا نماز را واجب کرده، مگر نیاز داشته؟ نه، او به نماز تو نیازی ندارد. او نماز را واجب کرده تا به تو لطف کند. لطف ربّ به عبد، نان دادن نیست، نان را به گوسفندها هم می‌دهد. لطف ربّ به عبد، امر کردن است. به محض اینکه اذان می‌گویند، عبد به وجد در می‌آید. می‌گوید: «خدا برای من یک امر فرستاد. ارتباط شکل گرفت.» اصلاً ارتباط با خدا معنایش چیز دیگری جز این نیست.
حسین

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان