بریدههایی از کتاب نگاهی به رابطه عبد و مولا
۴٫۷
(۲۳۹)
گُل سر سبد «معرفت نفس»، درک معنای عبد است و نتیجهاش این میشود که به محض فهم اینکه عبد هستی، به عنوان عبد، دنبال مولا میگردی.
drsafdari
برای چشیدن رابطه خودت با خدا و کشف و لمس آن و رشد دادن این رابطه فقط باید امر بگیری و اجرا کنی. مدام باید امر بگیری و اجرا کنی. خدا هر که را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر به او امر میکند.
drsafdari
لطف ربّ به عبد، امر کردن است. به محض اینکه اذان میگویند، عبد به وجد در میآید. میگوید: «خدا برای من یک امر فرستاد. ارتباط شکل گرفت.»
drsafdari
معنویت رایج جهان، معنویت بدون عبودیت است.
این خدا مهربان است، اما کبریایی ندارد؛ و کبریایی خدا آنقدر اهمیت دارد که محوریترین ذکر نماز «الله اکبر» است.
drsafdari
تا در ارتباط با پدیدههای عالم قرار گرفتی و دیدی موضعگیری و احساست به چیز دیگر مشغول شده، مثلاً ببینم این ماشین رنگش متالیک است یا ساده، یا دندهاش اتوماتیک است یا نه، به این فکر کن که آیا خدا از تو خواسته که این چیزها را بررسی کنی یا نه؟ عبد با هر چیزی برخورد کرد، این نگاهِ عابدانه را دارد.
مسافر
از یکی از اولیای خدا برنامه خواستم. ایشان به من برنامه داد و فرمود که این برنامه را به دیگران هم بگو. یکی از مواردی که ایشان فرمودند این بود که «اگر میتوانی هر روز یک سوره یاسین بخوان و آن را به حضرت زهرا (س) هدیه کن.» اگر شما همین یک کار ساده را انجام بدهی، بعد از یکسال میبینی ارتباط خاصی با حضرت زهرا (س) پیدا میکنی.
مسافر
تو چرا بینهایتطلبی خود را خرج پولدار شدن، اعتبار، باغ، ویلا و چیزهای دیگر میکنی؟ بینهایتطلبیات را برای التماس به خدا بگذار.
مسافر
عبادت یعنی قطع رابطه با دیگران و مقیم درِ خانۀ خدا شدن
atieh RM
اصل نیاز به برقرار رابطه با خدا در هیچکس ایجاد نمیشود، در وجود همه هست، منتهی باید آن را کشف کرد.
مسافر
هستۀ اتم را در نیروگاه میشکافند و از آن برق تولید میکنند، اما اگر آن را در خارج از نیروگاه بشکافند همه جا را تخریب میکند. ارادهها و خلاقیتهای انسان هم اگر در دالان عبودیت انفجار پیدا کنند و آزاد شوند باعث رشد و ترقی انسان میشوند و الا انسان را به حضیض ذلت و بیچارگی میکشانند.
مسافر
سالها پیش بنده یکروز به همراه بچه کوچکم از خانه بیرون آمدیم. چون این بچه کوچک بود و زیاد بیرون نیامده بود، همه چیز برایش تازگی داشت و مشغول تماشای اطراف بود و در همین حال دست خودش را در هوا میچرخاند تا دست مرا بگیرد. کمی دستم را عقب کشیدم تا ببینم چکار میکند. این قدر به دست بابایش وابسته بود که مدام دستش را میچرخاند تا دست مرا پیدا کند و از طرفی چون همه چیز برایش تازگی داشت، نمیخواست چشم از آنها بردارد. بعد از مدتی، برگشت و جای دستم را پیدا کرد و دستش را به دستم رساند و باز مشغول تماشا شد. در آن لحظه خیلی از خدا خجالت کشیدم. گفتم من که احتیاجاتم از این بچه خیلی بیشتر است، ای کاش من هم صبح که ازخانه بیرون میآمدم دستم را میگرداندم تا خدا دستم را بگیرد!
m.salehi77
ما بیچاره و در به در رابطه با خدا هستیم. ناآرام هستیم و هرجا هم برویم به آرامش نخواهیم رسید.
لازم نیست ما خودمان را نیازمند ارتباط با خدا کنیم؛ این نیاز فطرتاً در وجود ما قرار دارد، ما تنها باید تلاش کنیم تا آن را کشف کنیم. خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: «أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد.» نمیفرماید: «آرام بگیرد»، بلکه میفرماید: «آرام میگیرد». خدا میگوید: «من دل تو را اینگونه ساختهام که جز با من آرام نمیشود. این دل ناآرام تو تنها در سایه ارتباط با من به ساحل آرامش میرسد و قرار پیدا میکند.»
m.salehi77
ارتباط با خدا، هرچند به سادگی کشف نمیشود، اما مشاهده حالات کسانی که این ارتباط را برقرار کردهاند، نکات زیبایی را برای ما مکشوف میکند. یکی از آثار این ارتباط این است که تمام زندگی انسان میشود خدا. امام سجاد (ع) در فرازی از دعای ابوحمزه میفرماید: «یا مَوْلای بِذِکرِک عاشَ قَلْبی»، یعنی ای آقای من! من با یاد تو زنده هستم، خوشی و عیش دل من تو هستی، همه هستی من تو هستی. همین امام بزرگوار در مناجات «مریدین» صدا میزند: «وَ فِی مُنَاجَاتِک رَوْحِی وَ رَاحَتِی؛ راحت و خوشی من در مناجات با توست.» امیرالمؤمنین (ع) هم در فرازی از دعای کمیل اینگونه با خدا نجوا میکند: «اِلهی و ربی مَنْ لی غَیرُک»، من غیر از تو کسی را ندارم، همه وجود من تنها در ارتباط با تو تعریف میشود.
m.salehi77
وای بر کسی که پیش خدا برود و از خدا چیز دیگری غیر از خود خدا بخواهد. انسان باید همیشه با خدا این نجوا را داشته باشد: «خدایا اول خودت را به من بده. چرا من نباید با تو ارتباط داشته باشم؟» جوانی را دیدم که پیش یک اهل دلی رفته بود و به او میگفت: «من چرا نباید با جنس مخالف ارتباط داشته باشم؟ من چرا نباید دوستی داشته باشم؟» به خودش میپیچید و این حرفها را میزد. و آن اهل دل هم به زور اشکهایش را پنهان میکرد و به خود میپیچید، به وجد آمده بود. این جوان به دنبال رابطهای بود که نیاز داشت، او هم به یاد رابطهای افتاده بود که نیاز داشت. چرا من تو را آنگونه نخواهم که دیگری، دیگری را میخواهد؟
m.salehi77
عبادت یعنی وقت گذاشتن برای کشف این رابطه. نباید نوک زد! باید وقت گذاشت. اعتکاف به همین دلیل ویژه است. انسان سه روز «وقت» میگذارد، سه روز دنبال صاحب خانه میگردد و زمزمهاش این است که ای خدایی که نمیبینمت، نمییابمت، نمیچشمت! تو کجا هستی؟! چگونه با من ارتباط برقرار خواهی کرد؟! کِی وجود تو را بیشتر لمس خواهم کرد؟! کِی حضور تو را بیشتر حس خواهم کرد؟! کِی میفهمم تو چگونه هستی؟!
m.salehi77
عبادت یعنی قطع رابطه با دیگران و مقیم درِ خانۀ خدا شدن، برای رسیدن به آن رابطه نامرئی و مرموز؛ رابطه با خدا. عبادت راه برقراری این ارتباط است. من عبادت میکنم تا بلکه این رابطه برقرار شود و من آن را تجربه کنم، تا بعد از آن در این رابطه سیر و سلوک کنم، این رابطه را تقویت کنم و از این به بعد خودم را فقط در این رابطه ببینم و بیابم و فقط این رابطه را بخواهم.
m.salehi77
عبادت یعنی قطع رابطه با دیگران و مقیم درِ خانۀ خدا شدن، برای رسیدن به آن رابطه نامرئی و مرموز؛ رابطه با خدا. عبادت راه برقراری این ارتباط است. من عبادت میکنم تا بلکه این رابطه برقرار شود و من آن را تجربه کنم، تا بعد از آن در این رابطه سیر و سلوک کنم، این رابطه را تقویت کنم و از این به بعد خودم را فقط در این رابطه ببینم و بیابم و فقط این رابطه را بخواهم.
m.salehi77
عبادت یعنی قطع رابطه با دیگران و مقیم درِ خانۀ خدا شدن، برای رسیدن به آن رابطه نامرئی و مرموز؛ رابطه با خدا. عبادت راه برقراری این ارتباط است. من عبادت میکنم تا بلکه این رابطه برقرار شود و من آن را تجربه کنم، تا بعد از آن در این رابطه سیر و سلوک کنم، این رابطه را تقویت کنم و از این به بعد خودم را فقط در این رابطه ببینم و بیابم و فقط این رابطه را بخواهم.
m.salehi77
در عبادات، به ویژه در نماز، مهمترین کاری که صورت میگیرد قطع رابطه با دیگران است. اعتکاف بوی قطع رابطه با دیگران میدهد. حج سرشار است از قطع رابطه با دیگران. روزه سرشار و لبریز است از قطع رابطه با دیگران، حتی با نیازهای طبیعی و غریزی خودت. در روزه من نیاز به طعام را هم برآورده نمیکنم. من با خوراکیهای عالم رابطهای دارم که در روزه این رابطه را هم قطع میکنم. انسان تا همه رابطههایش را قطع نکند، آن رابطه حقیقی را، که همان رابطه با خداست، به دست نخواهد آورد.
m.salehi77
عبادت یعنی قطع رابطه با دیگران و مقیم درِ خانۀ خدا شدن، برای رسیدن به آن رابطه نامرئی و مرموز؛ رابطه با خدا. عبادت راه برقراری این ارتباط است. من عبادت میکنم تا بلکه این رابطه برقرار شود و من آن را تجربه کنم، تا بعد از آن در این رابطه سیر و سلوک کنم، این رابطه را تقویت کنم و از این به بعد خودم را فقط در این رابطه ببینم و بیابم و فقط این رابطه را بخواهم.
m.salehi77
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان