بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا | صفحه ۱۵ | طاقچه
کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا اثر علیرضا پناهیان

بریده‌هایی از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا

انتشارات:بیان معنوی
امتیاز:
۴.۷از ۲۳۹ رأی
۴٫۷
(۲۳۹)
معنویت رایج جهان، معنویت بدون عبودیت است. این خدا مهربان است، اما کبریایی ندارد؛ و کبریایی خدا آن‌قدر اهمیت دارد که محوری‌ترین ذکر نماز «الله اکبر» است. نمازی که محور دین است. یارو طوری می‌گوید: «اوه! مای گاد!» که آدم می‌فهمد منظورش خدا کوچولوی خودش است. تو تنها خداپرستی هستی که تا در خانه خدا می‌آیی اولین فریادت «الله اکبر» است. زمزمه‌ات الله اکبر است. نجوایت الله اکبر است. بقیه نام‌های خدا غلط نیست ولی برای نماز باید تنها بگویی «الله اکبر». محوری بودن نماز در میان آموزه‌های دینی و محوری بودن این ذکر در نماز، نشان از یک واقعیت دارد و آن هم محوری بودن کبریایی خدا در مسیر بندگی انسان است.
f_altaha
خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید: «أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد.» نمی‌فرماید: «آرام بگیرد»، بلکه می‌فرماید: «آرام می‌گیرد». خدا می‌گوید: «من دل تو را این‌گونه ساخته‌ام که جز با من آرام نمی‌شود. این دل ناآرام تو تنها در سایه ارتباط با من به ساحل آرامش می‌رسد و قرار پیدا می‌کند.»
f_altaha
عملیات عبادت و عملیات معصیت دو روی مثبت و منفی یک واقیعت هستند که سبب تعجیل یا تأخیر در تحقّق عبودیت در وجود انسان می‌شوند. یعنی یا عبودیت را در وجود انسان تقویت می‌کنند یا تضعیف. چرا گناه بد است؟ چون انسان را از دایره بندگی خدا خارج می‌کند. یعنی حال و هوای بندگی را از سر او بیرون می‌برد. کار خوب چرا خوب است؟ چون حقیقت عبودیت را در وجود انسان تقویت می‌کند. بر این اساس کار خوب آن کاری است که انسان را بنده‌تر بار بیاورد.
f_altaha
عبادت، آن کارهایی است که بنده یا برای اثبات بندگی خود انجام می‌دهد یا به دلیل اینکه بنده است آن کارها را انجام می‌دهد. یعنی بنده یا عبادت می‌کند تا بنده بودن خود را اثبات کند، یا چون بنده است، طبیعتاً این کارها از او سر می‌زند.
f_altaha
چه فایده‌ای دارد کسی بنشیند و با فرض اینکه جاذبه زمین وجود ندارد برای خودش برنامه‌ریزی کند؟ یا مثلاً بگوید که من باید فکر کنم که آیا جاذبه زمین را بپذیرم یا نه؟! این که دیگر به انتخاب شما بستگی ندارد. کسی این‌گونه با حقایق عالم برخورد نمی‌کند. عبدبودن ما هم همانند قانون جاذبۀ زمین است و به انتخاب ما ربطی ندارد. ما بایستی نسبت به اذن الهی تواضع داشته باشیم. این ما نیستیم که خدا را انتخاب می‌کنیم این خداست که زمانی که ما را خلق کرده، ما را برای بندگی خود انتخاب کرده است.
f_altaha
اصلاً انتخاب آزادانه به معنای مطلق کلمه معنا ندارد. سخن‌گفتن برخی مثل این است که بگویند: «ما جاذبۀ زمین را به عنوان پیش‌فرض می‌پذیریم و سپس سراغ بقیه قواعد فیزیک می‌رویم!»، در حالی‌که جاذبۀ زمین پیش‌فرض نیست. پیش‌فرض یعنی فرضاً جاذبۀ زمین وجود دارد! این چه حرفی است؟ جاذبه زمین که یک امر مسلّم است. چرا سرِ جاذبه زمین منّت می‌گذاری؟ جاذبۀ زمین وجود دارد و تو هم تسلیم و مقهورش هستی. چه بخواهی چه نخواهی باید همه زندگیت را تحت سیطرۀ جاذبۀ زمین تعریف کنی. عبد بودن ما هم مثل جاذبه زمین است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم هست و ما باید مقهور آن باشیم.
f_altaha
اینکه انسان اشرف مخلوقات است و خدا به او کرامت بخشیده هیچ مغایرتی با عبد بودن انسان ندارد. همین که انسان عبد خداست، بالاترین امتیاز برای اوست. همین که انسان مانند سایر حیوانات نیست که نتواند به مقام عبودیت خدا برسد، مقامی بسیار بزرگ و کرامتی بی‌پایان است. اینکه شما برای خداوند متعال ذلیل هستید، نهایت کرامت برای شماست. همان‌طور که امیرالمؤمنین (ع) در مقام مناجات با خدای متعال می‌فرماید: «إِلَهِی کفَی بِی عِزّاً أَنْ أَکونَ لَک عَبْداً؛ خدایا این عزت برای من کافی است که بنده تو هستم.»
f_altaha
من در میان دائره‌ای بسیار پر رنگ از جبر الهی قرار دارم که خداوند متعال اگر یک لحظه حوادث و اتفاقات پیرامونی زندگی من را از کنترل خود خارج کند نابود می‌شوم. البته این حرف به معنی «جبری» شدن نیست، ولی باید جبرهای پیرامون خود را باور کنیم. اینکه از خانه بیرون می‌آیم سوار کدام ماشین شوم، آزادِ آزاد که نیستم. من آزادم از بین چند تا ماشینی که در آن لحظه از مقابلم عبور می‌کنند یکی را انتخاب کنم و این چند تا ماشین را خدا انتخاب کرده است. در بسیاری از اوقات اینکه کدام یک از همین ماشین‌ها را انتخاب کنم هم با دخالت خدا در اندیشه من اتفاق می‌افتد که باز نوع دیگری جبر پدید آمده است. من در میان فضایی که مالآمال «جبر» است، ذرّه‌ای «اختیار» دارم که در متن هر اختیاری، باز جبری نهفته است. این معنای کلام نورانی امام صادق (ع) است که فرمودند: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکنْ أَمْرٌ بَینَ أَمْرَین؛ نه جبر است و نه اختیار، بلکه امری است بین این دو امر.»
f_altaha
امام صادق (ع) در این حدیث صراحتاً می‌فرمایند: «علم با آموزش به دست نمی‌آید؛ لَیسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ». تعلّم یک وظیفه است که باید انجام داد ولی باید بدانیم که علم تنها با تعلّم حاصل نمی‌شود. همان‌طوری که انسان وقتی بیمار می‌شود، با اینکه شفاء دست خداست، ولی وظیفه اوست که به دکتر مراجعه کند، اینجا هم وظیفه متعلّم این است که آموزش ببیند ولی حقیقت علم چیز دیگری است که باید افاضه شود. و این نور تنها در قلوب کسانی که خدا قصد هدایتشان را دارد، قرار می‌گیرد.
jgr
جناب ابوذر نقل می‌کند که روزی رسول خدا (ص) به من فرمودند: «ای اباذر، چه بسا بنده‌ای معصیت خدا را انجام می‌دهد ولی به‌خاطر آن گناه وارد بهشت می‌شود.» پرسیدم: «چگونه چنین چیزی ممکن است؟» ایشان فرمودند: «این گناه همیشه در مقابل دیدگان او خواهد بود و پیوسته از آن توبه می‌کند و به سوی خدا می‌گریزد تا وارد بهشت می‌شود.»
jgr
البته در دعا برای تقرب هم لازم نیست انسان حتماً مصداقش را مشخص کند. در این موارد هم نباید تجلّی تقرب را مشخص کنی، که مثلاً من می‌خواهم آقا امام زمان (عج) را ببینم. نه، شاید مصلحت نباشد تو ببینی. تجلّی تقربت را نخواه، بگو: «خدایا! من می‌خواهم خیلی نزد تو عزیز شوم.» ما در معنویت هم وقتی اصرار می‌کنیم بیشتر دنبال مصادیق هستیم، مثلاً می‌گوییم: «من توفیق نماز شب می‌خواهم.» بهتر است به جای این بگوییم: «خدایا! من می‌خواهم عبد شوم، مقرّب درگاهت شوم.» بقیه‌اش با خدا، حالا یا توفیق نماز شب می‌دهد، یا نمی‌دهد.
erfan erfan
در قرآن کریم، آیاتی که در مورد جهنم سخن می‌گوید، اوج مولایی کردن خداست و اوج لذت بردن عبد از عشق‌بازی ناشی از حس‌کردن مولا. و گرنه بنا نیست عبد را جهنم ببرند. عبد باید در این فرصت‌ها جلوه‌های ربوبیت حق را ببیند و لذت ببرد. امیرالمؤمنین (ع) هم می‌دانست او را جهنم نمی‌برند، اما چقدر به بهانۀ جهنم، با خدا صفا کرد. جهنّم از جلوه‌های ربوبیت و الوهیت خداست.
erfan erfan
یکی از قواعدی که باید در تربیت فرزند رعایت شود، پرهیز از تشویق بیجاست. اگر فرزندتان کار خلاقانه‌ای انجام داد، خیلی ویژه تشویقش نکنید. اگر شلوغش کنید، خلاقیت بچه تمام می‌شود و مشغول کیف کردن از تشویق شما می‌شود، یادش می‌رود که باید این خلّاقیت را ادامه دهد. تشویق بیجا موجب سوختن خلاقیت بچه‌هاست. خدا هم همین کار را با شما می‌کند. برای همین با تو حرف نمی‌زند. یک عمرِ کوتاهی را می‌خواهد صبر کند و چیزی به تو نگوید. تو سرت را پایین بینداز و کار کن. نمی‌دانی خدا برای تو در آسمان چه‌کار می‌کند! نمی‌دانی خدا چه‌جوری تحویلت می‌گیرد. البته همان بهتر که نمی‌دانیم! این‌جوری بیشتر رویمان کم می‌شود. این‌جوری بیشتر ابهتِ او در دل ما می‌افتد.
erfan erfan
امام سجاد (ع) در فرازی از دعای ابوحمزه می‌فرماید: «یا مَوْلای بِذِکرِک عاشَ قَلْبی»، یعنی ای آقای من! من با یاد تو زنده هستم، خوشی و عیش دل من تو هستی، همه هستی من تو هستی. همین امام بزرگوار در مناجات «مریدین» صدا می‌زند: «وَ فِی مُنَاجَاتِک رَوْحِی وَ رَاحَتِی؛ راحت و خوشی من در مناجات با توست.» امیرالمؤمنین (ع) هم در فرازی از دعای کمیل این‌گونه با خدا نجوا می‌کند: «اِلهی و ربی مَنْ لی غَیرُک»، من غیر از تو کسی را ندارم، همه وجود من تنها در ارتباط با تو تعریف می‌شود.
erfan erfan
هر کس کار خوب هم انجام داده باشد، هنری نکرده، خدا توفیق کار خوب را به او داده است. هر کسی وارد بهشت می‌شود به‌خاطر رحمت الهی است نه اعمال خودش. رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: «قسم به کسی که جانم در دست اوست هیچ یک از مردم به‌واسطه اعمالش وارد بهشت نمی‌شود.» پرسیدند: «حتی شما یا رسول الله (ص)؟» پیامبر (ص) فرمودند: «حتی من، مگر اینکه فضل و رحمت خدا شامل حال من شود.»
یا فاطر بحق فاطمه(س)
یکی دیگر از راه‌های بیدارکردن احساس پرستش این است که احساس‌های دیگر را کنترل کنیم. هر علاقه‌ای در قلب ما زیاد شود، مانع رشد علاقه‌های دیگر می‌شود. مثلاً شما اگر زیادی به مدرک تحصیلی علاقه پیدا کنید، علاقه‌های دیگر وجود خودت را نمی‌بینی. اگر زیادی به لذت‌های دنیا علاقه پیدا کنی، یا مثلاً زیادی به رقابت با رفیقت و جلوزدن از او دقت کنی، علاقه‌های دیگر تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند. این‌جور آدم‌ها به نوعی عقده‌ای‌اند؛ نوعی گیر و گره در وجودشان هست. این گره موجب می‌شود که به چیزهای دیگر نرسند.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
اگر بخواهی با خدا ارتباط پیدا کنی، باید چه‌کار کنی؟ باید بگردی و امر پیدا کنی و بگویی: «چشم!» آن لحظۀ امر و چشم‌گفتن، لحظۀ ارتباط است.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
ولی او غافل است که خدا فضایل اخلاقی و رفتارهای قشنگ را وقتی از او می‌پسندد که ببیند این تواضع و مهربانی و امثال آنها به این دلیل است که اساساً عبد این‌قدر رو ندارد که برای کسی قیافه بگیرد. فضایل اخلاقی باید ثمرات عبودیت باشند. نظم باید ثمرۀ عبودیت باشد. همه زیبایی‌ها را از ذیل بندگی در بیاورید.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
چه فایده‌ای دارد کسی بنشیند و با فرض اینکه جاذبه زمین وجود ندارد برای خودش برنامه‌ریزی کند؟ یا مثلاً بگوید که من باید فکر کنم که آیا جاذبه زمین را بپذیرم یا نه؟!
کاربر ۳۱۹۸۹۵۸
عبد یعنی چه؟ یعنی «کسی که دستور می‌گیرد، نه اینکه بخواهد پیشنهاد بگیرد، رویش فکر کرده و توافق کند.» اینها مال شازده‌هاست، مال برده‌ها نیست. دستور گرفتن از خدا لذّت‌بخش است.
شمشیر در غلاف

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان