بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا | صفحه ۱۴ | طاقچه
کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا اثر علیرضا پناهیان

بریده‌هایی از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا

انتشارات:بیان معنوی
امتیاز:
۴.۷از ۲۳۹ رأی
۴٫۷
(۲۳۹)
رابطه مولا با عبدش چیست؟ رابطه‌اش «امر» است. تو وقتی دوست داری بدانی مولا داری یا نه، وقتی دوست داری مولا داشته باشی، وقتی دوست داری مولایت را حسّ کنی، تو که از داشتن مولا لذّت می‌بری چون فهمیده‌ای عبد هستی و عبد، مولا می‌خواهد، فقط زمانی احساس نشاط خواهی کرد که این مولا مولایی کند.
Saeid
یکی از اساتید ما تعریف می‌کرد که یک کسی خیلی خودش را برای امام زمان می‌کُشت، می‌گفت من دیگر طاقت ندارم. استاد ما فرمود که نگاهی به او کردم و پرسیدم: «ازدواج کرده‌ای؟» گفت: «نه.» گفتم: «ازدواج کن، درست می‌شوی.» و او کلّی ناراحت شد. چند وقت بعد او را دیدم. گفتم: «ازدواج کردی؟» گفت: «بله.» گفتم: «درست شدی؟» گفت: «بله، درست شدم.» چقدر از جوان‌ها هستند که زمانی در اعتکاف‌ها پیدایشان می‌شد اما همین که کمی سرشان به زندگی و کسب و کار گرم شد دیگر اصلاً سراغ اعتکاف را هم نمی‌گیرند؟
Saeid
یکی از قواعدی که باید در تربیت فرزند رعایت شود، پرهیز از تشویق بیجاست. اگر فرزندتان کار خلاقانه‌ای انجام داد، خیلی ویژه تشویقش نکنید. اگر شلوغش کنید، خلاقیت بچه تمام می‌شود و مشغول کیف کردن از تشویق شما می‌شود، یادش می‌رود که باید این خلّاقیت را ادامه دهد. تشویق بیجا موجب سوختن خلاقیت بچه‌هاست. خدا هم همین کار را با شما می‌کند. برای همین با تو حرف نمی‌زند. یک عمرِ کوتاهی را می‌خواهد صبر کند و چیزی به تو نگوید. تو سرت را پایین بینداز و کار کن. نمی‌دانی خدا برای تو در آسمان چه‌کار می‌کند! نمی‌دانی خدا چه‌جوری تحویلت می‌گیرد. البته همان بهتر که نمی‌دانیم! این‌جوری بیشتر رویمان کم می‌شود. این‌جوری بیشتر ابهتِ او در دل ما می‌افتد.
Saeid
به‌طورکلی در هر ارتباطی با خدا، و به صورت جزئی و خاص در عبادت، باید خداوند متعال اذن و اجازه داده باشد. این چنین نیست که هر لحظه بتوانی هر اراده‌ای را اعمال کنی. فرقی نمی‌کند، چه برای خوب شدن و چه برای بد شدن، نیاز به اجازۀ او داری. ممکن است از این حرف تعجب کنید ولی خدا اجازه سقوط را هم به هر کسی نمی‌دهد. اگر به رابطه با خدا این‌گونه نگاه کنیم، ارتباط و گفتگو با خدا خیلی جذاب می‌شود. قبل از نماز درباره نماز با خدا گفتگو کنیم و از او بخواهیم که ما را بپذیرد و اذن ورود به حریم کبریایی‌اش را بدهد، بعد از نماز هم درباره نماز با خدا گفتگو کنیم. همان‌طور که در هنگام ورود به حرم مطهر ائمه (ع) از آنها اذن دخول می‌گیریم و معتقدیم که آنها حی و زنده هستند، قبل از ورود به نماز هم کسب آمادگی کرده و دربارۀ نماز با خدا صحبت کنیم. برخی دعاهایی که از معصومین رسیده و خواندنش قبل و بعد از نماز توصیه شده نیز به نوعی، گفتگو با خدا و ایجاد آمادگی برای ورود به نماز یا گفتگو دربارۀ نمازی که خوانده‌ایم است.
zakariya arefi
شما وقتی می‌خواهی از کسی آدرس بپرسی، از هر کسی سؤال نمی‌کنی. سعی می‌کنی از کسی بپرسی که در جواب مثلاً نگوید: «نمی‌دانم» یا «نمی‌خواهم جواب بدهم» یا «اصلاً وقت ندارم» و رد شود و برود. در همین ارتباط ساده هم شما یک ارزیابی و روانشناسی اجمالی انجام می‌دهی که از که بپرسم؟ چه کسی بهتر جواب می‌دهد؟ به طور کلی شما هر وقت بخواهی با کسی ارتباطی برقرار کنی، یک پیش‌بینی اجمالی از نحوه برخورد او انجام می‌دهی. در ارتباط با خداوند متعال هم باید همین‌جوری باشد. وقتی می‌خواهیم با خدا برای عبادت گفتگو کنیم، باید ببینیم که الان ما را تحویل می‌گیرد یا نه؟ نه اینکه خداوند مثل آدم‌هایی باشد که الکی غضبناک یا خوشحال می‌شوند، و باید حالشان سر جایش باشد تا پیش آنها بروی، نه، ناراحتی و خوشحالی خداوند روی حساب و کتاب و ضوابط و قواعدی است که در جای خود باید بررسی شود. فعلاً موضوع سخن ما این است که خدا «فعال» است و نباید او را موجودی «منفعل» قلمداد کنیم. ولی خیلی از اوقات ما به اندازۀ انسانی که در مقابل ما فعال است هم روی خدا حساب باز نمی‌کنیم.
zakariya arefi
ارتباط با خداوند، ارتباط با موجودی فعّال رابطۀ انسان با خداوند متعال، بر خلاف تصور برخی که آن را یک رابطه یک‌طرفه می‌دانند، رابطه‌ای کاملاً دو طرفه است. برخی تصور می‌کنند خدا مثل یک زیارتگاه و ضریحی است که ثابت سر جای خودش ایستاده و هرگاه ما اراده کردیم به سمتش می‌رویم و اگر به سمتش نرفتیم از او فاصله می‌گیریم. در حالی که خیلی وقت‌ها ما اراده می‌کنیم که به سمت او برویم ولی خدا راه نمی‌دهد، بعضی وقت‌ها هم ما اصلاً نمی‌خواهیم به سمت خدا برویم ولی او به دلیلی ما را به سمت خودش می‌کشاند. خیلی‌ها تصورشان این است که «خداوند متعال بالاخره در یک جایگاهی قرار دارند و ما هر وقت دلمان خواست می‌توانیم به او مراجعه کنیم و هرچه هم خواستیم می‌توانیم برای او ارسال کنیم و او هم دریافت خواهد کرد.» اینها خداوند متعال را موجودی بی‌تحرک و کاملاً منفعل تصور می‌کنند. ممکن است آنها این حرف‌ها را بر زبان جاری نکنند، اما در واقع چنین تصوری را دارند. در حالی که خداوند متعال خیلی فعال‌تر از انسان‌هایی است که در اطراف شما هستند.
zakariya arefi
رابطه با خدا هزاران فایده دارد که یکی از آنها خوب‌شدن اخلاق تو است. یکی از فوائد رابطه با خدا این است که اخلاق تو اخلاق «عِبَادُ الرَّحْمَنِ» می‌شود که روی زمین با آرامش، متانت و فروتنی راه می‌روند. این درست است، ولی تو عبد رحمان نشدی که با فروتنی راه بروی! عذرخواهی می‌کنم، بعضی از حیوانات هم با متانت و فروتنی راه می‌روند! تو می‌خواهی عبد خدا شوی که تازه شبیه بعضی از حیوانات رفتار کنی؟! ما می‌خواهیم از چیزی بالاتر از اخلاق صحبت کنم. بنا نیست تو رابطه با خدا داشته باشی تا شاخ نزنی، لگدپرانی نکنی و خلاصه آزارت به کسی نرسد. آیا کمال بشر در این است که مانند یک مورچه به کسی صدمه نزند؟ آیا رابطه با خدا می‌خواهد خرج این بشود؟ اگر گفته‌اند خوب بودن و اخلاق خوب‌داشتن مهم است، به این دلیل نبوده که خوب بودن هدف است، بلکه برای این است که خوب بودن، مقدمه‌ای است برای کشف رابطه تو با خدا.
ýǾи̃̾₳₷.₷3773
من باید از رابطه داشتن با او تغذیه شوم و امنیت پیدا کنم.
Saeid
هستۀ اتم را در نیروگاه می‌شکافند و از آن برق تولید می‌کنند، اما اگر آن را در خارج از نیروگاه بشکافند همه جا را تخریب می‌کند. اراده‌ها و خلاقیت‌های انسان هم اگر در دالان عبودیت انفجار پیدا کنند و آزاد شوند باعث رشد و ترقی انسان می‌شوند و الا انسان را به حضیض ذلت و بیچارگی می‌کشانند.
Z So
اصل نیاز به برقرار رابطه با خدا در هیچ‌کس ایجاد نمی‌شود، در وجود همه هست، منتهی باید آن را کشف کرد. انسان تا زمانی که این نیاز را کشف نکند و به آن پاسخ نگوید، بی‌قرارِ بی‌قرارِ بی‌قرار خواهد بود. و این نیازی است که ما هنوز آن را نشناخته‌ایم، هنوز آن را ندیده‌ایم. ما بیچاره و در به در رابطه با خدا هستیم. ناآرام هستیم و هرجا هم برویم به آرامش نخواهیم رسید.
mohammadi
نسبت «خوب بودن» و «رابطه با خدا» شبیه به این است که شما از یک دانشجو بپرسی: «می‌توانی آب بابا بنویسی؟!» او هم حق دارد با نگاهی عاقل اندر سفیه از شما بپرسد: «این چه حرفی است که به من می‌زنی؟!» البته یکی از نتایج اینکه کسی با خدا رابطه داشته باشد، این است که آدم خوبی هم می‌شود، ولی هدف ما این نیست که تنها آدم خوبی شویم.
سادات💚
دل ما باید برای «پرستیدن» خدا تنگ شود. اگر دلمان برای پرستیدن خدا تنگ شد، خدا را پیدا می‌کنیم.
Hadith
برخی تصور می‌کنند خدا مثل یک زیارتگاه و ضریحی است که ثابت سر جای خودش ایستاده و هرگاه ما اراده کردیم به سمتش می‌رویم و اگر به سمتش نرفتیم از او فاصله می‌گیریم. در حالی که خیلی وقت‌ها ما اراده می‌کنیم که به سمت او برویم ولی خدا راه نمی‌دهد، بعضی وقت‌ها هم ما اصلاً نمی‌خواهیم به سمت خدا برویم ولی او به دلیلی ما را به سمت خودش می‌کشاند.
Hadith
بدعت، قیام علیه دین است. چرا بدعت این‌قدر اهمیت پیدا می‌کند؟ چون «اذن» خدا خیلی مهم است. بدعت در حقیقت نوعی بی‌احترامی به اذن خداست. تو اگر عبد هستی چرا به خودت اجازه دادی بدون اینکه خدا به تو اذن داده باشد، برای خودت روشی را برای نزدیک شدن به او برگزینی؟! وقتی می‌خواهیم با خدا ارتباط برقرار کنیم، اذن خدا خیلی مهم است. اصلاً بدون اذن، امکان برقراری ارتباط با خدا وجود ندارد. چون صحبت از ارتباط عبد با مولاست نه صحبت از ارتباط یک دوست با دوست خودش.
کاربر ۱۱۱۸۹۹۹
این‌چنین نیست که هر ساعتی خواستی شروع کنی به خودت گرسنگی بدهی! گرسنگی کشیدن هم نیاز به اذن خدا دارد. اذن خدا به قدری اهمیت دارد که از عدم توجه به آن، مفهومی به نام «بدعت» پدید می‌آید. و بدعت این‌قدر وحشتناک است که در روایات داریم که اگر کسی بدعتی در دین بگذارد، گریه و خشوعش هنگام عبادت بیشتر خواهد شد. چرا؟ چون شیطان دیگر خیالش راحت می‌شود. می‌گوید: «هر چقدر می‌خواهی گریه کن. دیگر تو به طرف خدا نمی‌روی.»
کاربر ۱۱۱۸۹۹۹
امام صادق (ع) می‌فرمایند: «لَا خَیرَ فِی مَنْ لَا یحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَال؛ کسی که جمع کردن مال از حلال را دوست ندارد، خیری در او نیست» البته در ذیل این روایت دلایل جمع مال نیز ذکر شده که انسان بتواند آبرویش را حفظ کند، قرضش را بدهد، صله رحم کند و...
f_altaha
بعضی از معلم‌ها موقع امتحان سؤالاتی را طرح می‌کنند که گویی چندان دنبال این نیستند که کسی قبول شود. انگار با دانش‌آموز بازیشان گرفته! می‌گویند: «راست می‌گویی بیا جواب بده، نمره بگیر!» با اخلاقی غیرمهربانانه و شاید بتوان گفت با ظاهری علم‌پسندانه می‌گوید: «اگر راست می‌گویی و واقعاً سواد داری، باید این سؤالها را جواب بدهی، من نمرۀ الکی به کسی نمی‌دهم!» اینجا ظاهراً این معلم علم را دوست دارد، اما این وسط به دانش‌آموز بی‌مهری می‌شود. به درست یا غلط‌بودن این شیوه کاری ندارم.
f_altaha
این آن معنویت و عرفان ناب است. عرفان بی‌جهنم، بازی کردن با مفهوم عرفان است. خدایی که جرأت نکند کسی را جهنم ببرد که خدا نیست. نمی‌شود او را پرستید. فقط می‌شود با او بازی کرد و با او سرگرم شد. با بُت هم می‌شود سرگرم شد.
f_altaha
مولا به امرش مولاست، اگر امرش را بردارد، عبد هلاک می‌شود. در حج هم همین‌طور است. وقتی بخواهی خانه خدا را زیارت کنی و خدا بخواهد از تو پذیرایی کند، چه می‌کند؟ می‌گوید: «مُحرم شو!» مُحرم شدن یعنی چه؟ یعنی درجا بیست و چهار مورد را بر تو حرام می‌کند. نباید عطر بزنی، نباید در آیینه نگاه کنی، نباید حشره‌ای را بکشی، نباید... اینها را که می‌گوید، حسّ می‌کنی چقدر مولا داری. چرا تا مهمانش می‌شوی، امرهایش زیاد می‌شود؟ این زیاد بودن امرها برای این است که امرش را لمس کنی، مولا بودنش را لمس کنی. لحظه‌ای هم که حاجی از احرام خارج می‌شود، هم خوشحال است، هم یک گوشه دلش می‌گیرد. آخر مولا امرهایش را برداشت. این یک جلوه از لمس معنای ربوبیت است.
f_altaha
جایی گفتم قشنگ‌ترین و عارفانه‌ترین بخش نماز، واجب بودن آن است. شخصی اعتراض کرد که نماز عشق‌بازی با خداست. به واجب بودن نماز کاری نداشته باشید، اصلاً واجب مربوط به کسانی است که فرار می‌کنند نه کسانی که عاشقانه به نماز می‌ایستند. چه کسی گفته که واجب بودن برای کسانی است که فرار می‌کنند؟ پس اینکه نماز شب بر همه مستحب است ولی بر رسول خدا (ص) واجب، به این دلیل است که ایشان از نماز شب فرار می‌کردند؟ خداوند به او نماز شب را واجب کرده بود تا اینکه مبادا نمازشب پیامبر (ص) ترک نشود؟!
f_altaha

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان