بریدههایی از کتاب نگاهی به رابطه عبد و مولا
۴٫۷
(۲۴۰)
یکی دیگر از زیباترین لحظات ارتباط با خدا را در رفتار حضرت زهرا (س) در شب عروسیاش شاهد هستیم. وقتی روز اول زندگی مشترک امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س)، رسول خدا (ص) به خانه فاطمه (س) وارد شد، دید که زهرا (س) همان لباس قدیمی خود را پوشیده و لباس نویی که برای عروسی او خریده بودند به تن ندارد. وقتی رسول خدا (ص) علت را جویا شد، حضرت زهرا (س) عرضه داشت که دیشب مستمندی به خانه ما مراجعه کرد و من هیچ چیزی جز این لباس نو نداشتم که به او بدهم، لذا آن لباس را به او بخشیدم. پیامبر (ص) گریست و فاطمه را به سینه چسبانید.
حسین
خدا همیشه جوری با ما رفتار میکند که ابهتش در دل ما بیفتد و رویمان زیاد نشود.
Zeinab
عبادت یعنی وقت گذاشتن برای کشف این رابطه. نباید نوک زد! باید وقت گذاشت.
Zeinab
هر کس خود را بشناسد، خدا را خواهد شناخت.
Zeinab
این ما نیستیم که خدا را انتخاب میکنیم این خداست که زمانی که ما را خلق کرده، ما را برای بندگی خود انتخاب کرده است.
sh
رابطۀ انسان با خداوند متعال، بر خلاف تصور برخی که آن را یک رابطه یکطرفه میدانند، رابطهای کاملاً دو طرفه است. برخی تصور میکنند خدا مثل یک زیارتگاه و ضریحی است که ثابت سر جای خودش ایستاده و هرگاه ما اراده کردیم به سمتش میرویم و اگر به سمتش نرفتیم از او فاصله میگیریم. در حالی که خیلی وقتها ما اراده میکنیم که به سمت او برویم ولی خدا راه نمیدهد، بعضی وقتها هم ما اصلاً نمیخواهیم به سمت خدا برویم ولی او به دلیلی ما را به سمت خودش میکشاند.
sh
خداوند متعال وقتی در قیامت بندگانش را جمع میکند از آنچه با آنها عهد کرده است سؤال میکند و از چیزهایی که برای آنها مقدر نموده، سؤالی نمیپرسد.» خدا از مقدرات سؤالی نمیپرسد، پس بیخیال همه عالم! خدا از چیزی که تقصیر شما نباشد بازخواست نمیکند. هرچقدر هم که سخت باشد، شیرینیاش به این است که خدا از ما در مورد آن سؤال نمیکند. دیگر چی میخواهی؟
اگر میخواهید ازدواج کنید، بروید دنبال گزینۀ خوب بگردید، تلاشتان را در این رابطه داشته باشید؛ یک تلاش معقول. نتیجه هرچه که شد، دیگر عین خیالتان نباشد. بگویید: «خدایا خودت خواستی. من خیالم راحت باشد که چوب خودم را نمیخورم، چوب تو را خوردن مشکل ندارد.»
Saeid
بعضیها هستند جلوی آینه که میروند قبل از اینکه دستشان به شانه برود، ذهنشان سراغ امر خدا میرود که «راستی ما با این جوانیمان باید چکار کنیم؟» هروقت این ذهنیت را نداشتی، بلافاصله زاویۀ گناه باز میشود، انواع و اقسام رذائل شروع میشود؛ خودپسندی، انگیزۀ مراء، تظاهر، تفاخر، مقایسه، احساس حقارت و... شیطان بمباران میکند، کوتاه هم نمیآید.
Saeid
ما به دنیا نیامدهایم برای اینکه جنسمان را جور کنیم. اینقدر دنبال جور کردن جنس خودت نباش. خدا میگوید: «من تو را به این دنیا نیاوردم که جنست را جور کنم. تو را برای عبور از این دنیا آوردهام. اینکه زندگیات باید چهطوری باشد تو زیاد دخالت نکن، خودم برایش برنامهریزی کردهام.»
Saeid
ممکن است کسی بپرسد: «خدا چرا میخواهد ما آویزان او شویم؟ میدانیم خدا به ما نامهربانی نکرده است، ولی چه اصراری است که ما آویزان او باشیم؟» پاسخ خدا روشن است، به دلیل «ظرفیت جذب». تو دوستداشتنیهایت در زندگی چیست؟ به چه چیزهایی میخواهی برسی؟ هرچه باشد، من میخواهم بینهایتش را، فوق تصورش را به تو بدهم. منتهی همین جوری نمیشود به تو بدهم. تو همین جوری توان جذب آنها را نداری. تو فقط در شرایطی میتوانی ظرفیت جذب این چیزهایی که به تو میدهم را داشته باشی که به من آویزان باشی. لذت، عزت، آرامش، نشاط، فرح واقعی و عمیق، چه دنیاییاش، چه آخرتیاش را فقط به آویزانها میشود داد، من اصرار دارم تو آویزان شوی، تا همهچیز به تو بدهم.
Saeid
«تو دیگر چه آدم سادهای هستی، تو به خودت بیشتر اتّکا داری تا به من، من مثل بانکم. تو اگر پول را در جیب خودت بگذاری که یک دزد به سادگی آن را میزند و میبرد. من برای تو سرمایهگذاری میکنم، من مدیر مالی خوبی هستم. من برایت قشنگ خرج میکنم. من پولها را برایت نگه میدارم. من بهتر میدانم چه موقع به تو پولتوجیبی بدهم. مگر نمیخواستی با مال قرار پیدا بکنی؟ من که بهتر میتوانم این کار را برای تو بکنم! این کار را تکوینی انجام میدهم. اگر الان این پول را به تو داده بودم، و تو آن معامله را کرده بودی، ضرر میکردی. برای همین امروز به تو ندادم، فردا پول را به تو میدهم تا در یک معامله دیگر خرجش کنی و سود ببری. من میفهمم در این دنیا چه خبر است نه تو، هرچه میخواهی دست من است، من به تو میدهم.»
Saeid
«تو دیگر چه آدم سادهای هستی، تو به خودت بیشتر اتّکا داری تا به من، من مثل بانکم. تو اگر پول را در جیب خودت بگذاری که یک دزد به سادگی آن را میزند و میبرد. من برای تو سرمایهگذاری میکنم، من مدیر مالی خوبی هستم. من برایت قشنگ خرج میکنم. من پولها را برایت نگه میدارم. من بهتر میدانم چه موقع به تو پولتوجیبی بدهم. مگر نمیخواستی با مال قرار پیدا بکنی؟ من که بهتر میتوانم این کار را برای تو بکنم! این کار را تکوینی انجام میدهم. اگر الان این پول را به تو داده بودم، و تو آن معامله را کرده بودی، ضرر میکردی. برای همین امروز به تو ندادم، فردا پول را به تو میدهم تا در یک معامله دیگر خرجش کنی و سود ببری. من میفهمم در این دنیا چه خبر است نه تو، هرچه میخواهی دست من است، من به تو میدهم.»
Saeid
تلاوت قرآن حال نفس امّارهتان را میگیرد. قرآن رو کمکن است. اگر بپرسید که آدم با قرآن خواندن بیشتر با خدا «حال» میکند یا بیشتر «رویش کم میشود»؟ میگویم معلوم است، بیشتر رویش کم میشود. لذا کسانی که زیاد خوششان نمیآید رویشان کم شود، کمی که قرآن میخوانند، خسته میشوند. آنهایی که با کمشدن رویشان حال میکنند، هر چه قرآن میخوانند بیشتر لذت میبرند و صفا میکنند.
Saeid
اما آن کسی که عبد شد، دیگر خدا اِبایی از محبت کردن به او ندارد. دستور میدهد که «به او برسانید، سیرابش کنید!» میبیند این حسابی ربوبیت حضرت حق و عبدبودن خودش را پذیرفته است. خدا شروع میکند او را در آغوش گرم خودش نوازشدادن و او غرق در نعمات و رحمت خدا میشود، بدون اینکه یکذره غرور پیدا کند. آنوقت خدا دیوارها را برمیدارد؛ دیوار بین خودش و بنده را. میگوید تو هم بیا مثل خودم شو. همان کارهای مرا انجام بده. میخواهی زنده کنی؟ زنده کن! میخواهی شفا بدهی؟ شفا بده! دیگر خدا برای چنین بندهای حدی نمیگذارد. میگوید: «تو جایت را شناختی، تو تعدّی نمیکنی و رویت زیاد نمیشود، پس بیا!» و او را در کنار خود جای میدهد.
Saeid
دعا میتواند زبان «قال» باشد، میتواند زبان «حال» باشد. دعا وقتی زبان قال باشد، لقلقۀ زبان است، نه بیشتر. اما وقتی زبان حال باشد یعنی از صمیم دل میخواهی. این دعا، دعا به معنای واقعی کلمه است.
Saeid
ای انسان بینهایت و بینهایتطلب، باید بینهایت به اربابت التماس کنی. ساختارش را هم که خدا در وجود تو قرار داده است. تو چرا بینهایتطلبی خود را خرج پولدار شدن، اعتبار، باغ، ویلا و چیزهای دیگر میکنی؟ بینهایتطلبیات را برای التماس به خدا بگذار. خدا تو را به گونهای طراحی کرده تا بینهایت التماسش کنی. التماسش کن که اعمالت را قبول کند. این خیلی مهم است.
Saeid
اینکه ارباب جواب عبدش را ندهد، در ذات عبودیت قرار دارد. ارباب با این روش عبدپروری میکند. این سکوت خدا خیلی تربیتکننده است. اینکه نمیگذارد نتیجه را بدانی خیلی رو کمکنی است.
Saeid
اگر گرفتار شدی، بگو: «خدایا گرفتارم، ناتوانم، فقط تو را دارم، تو به من عنایت کن!» خوشحال باش که مشغول گدایی هستی و این رابطه مدام تقویت میشود. کلاس هم نگذار. خیال نکن شأن تو بالاتر از این است که گدایی کنی. نه، شأن ما خیلی پایینتر از این حرفهاست. ما باید خیلی بیشتر از این حرفها گدایی کنیم.
Saeid
از جهنم زیاد با خدا صحبت کنید. اگر میخواهید از جهنم صحبت کنید گناهانتان را نشمارید. اگر میخواهید از جهنم صحبت کنید به باورتان نگاه نکنید. نگویید: «آیا واقعاً ما به جهنم میرویم؟» به احتمالات نگاه نکنید. اصلاً یقین داشته باشید که به جهنم نمیروید. مگر امیرالمؤمنین (ع) احتمال میداد که خدا او را به جهنم ببرد؟ پس چرا اینقدر در مناجات خودش از جهنم با خدا سخن میگفت؟ این آن معنویت و عرفان ناب است. عرفان بیجهنم، بازی کردن با مفهوم عرفان است. خدایی که جرأت نکند کسی را جهنم ببرد که خدا نیست. نمیشود او را پرستید. فقط میشود با او بازی کرد و با او سرگرم شد. با بُت هم میشود سرگرم شد.
Saeid
رابطه مولا با عبدش چیست؟ رابطهاش «امر» است. تو وقتی دوست داری بدانی مولا داری یا نه، وقتی دوست داری مولا داشته باشی، وقتی دوست داری مولایت را حسّ کنی، تو که از داشتن مولا لذّت میبری چون فهمیدهای عبد هستی و عبد، مولا میخواهد، فقط زمانی احساس نشاط خواهی کرد که این مولا مولایی کند.
Saeid
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰۵۰%
تومان