بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا اثر علیرضا پناهیان

بریده‌هایی از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا

انتشارات:بیان معنوی
امتیاز:
۴.۷از ۲۳۹ رأی
۴٫۷
(۲۳۹)
این‌قدر «انسان، انسان» نکنید، کمی انسان را در تعریف حقیقی خودش نگاه کنید. انسان در تعریف حقیقی‌اش یعنی «عبد». عبد هم اول مولا می‌خواهد، مولایش کو؟ اگر مولا ندارد، پس چیست؟ کسی که مولا ندارد، هویت ندارد. اگر اینها را باور نکنی، جهنم را باور نمی‌کنی. اگر نسبت به مفهوم پرستش به دلیل شدّت عظمتش با غیرت و غضب برخورد نکنی، می‌گویی: «آخر چرا این‌قدر خشن؟ جهنم برای چه؟ حالا یک غلطی کرده.» اگر کسی معنای عبد بودن را بفهمد، دیگر نمی‌پرسد چرا کسی که نخواست با خدا رابطه داشته باشد باید برود جهنم؟ کسی که با خدا رابطه ندارد، این‌قدر انسان پستی می‌شود که اگر به کسی گفتند او «با خدا رابطه ندارد» باید احساس اهانت کند.
M.jafari
عبادت یعنی وقت گذاشتن برای کشف این رابطه. نباید نوک زد! باید وقت گذاشت. اعتکاف به همین دلیل ویژه است. انسان سه روز «وقت» می‌گذارد، سه روز دنبال صاحب خانه می‌گردد و زمزمه‌اش این است که ای خدایی که نمی‌بینمت، نمی‌یابمت، نمی‌چشمت! تو کجا هستی؟! چگونه با من ارتباط برقرار خواهی کرد؟! کِی وجود تو را بیشتر لمس خواهم کرد؟! کِی حضور تو را بیشتر حس خواهم کرد؟! کِی می‌فهمم تو چگونه هستی؟! وای بر کسی که پیش خدا برود و از خدا چیز دیگری غیر از خود خدا بخواهد. انسان باید همیشه با خدا این نجوا را داشته باشد: «خدایا اول خودت را به من بده. چرا من نباید با تو ارتباط داشته باشم؟»
M.jafari
کسی که برای یک قرار ملاقات زمینی تپش قلب پیدا می‌کند، اگر با خدای این زمین قرار بگذارد چگونه تپش قلب پیدا خواهد کرد؟
M.jafari
ما که محبّت به دنیا داریم معلوم است که هنوز رابطه با خدا را درک نکرده‌ایم. چرا الکی ادّعا کنیم؟ کشف این رابطه ریاضت می‌خواهد. تو باید ازدواج کنی و بابا شوی تا بفهمی «رابطه با فرزندان» یعنی چه. همین‌طوری نمی‌توانی ادعا کنی که این رابطه را فهمیده‌ای.
M.jafari
دل باید کاملاً از محبت دنیا پاک شود تا محبت خدا در آن جای بگیرد
اف جی
مرحلۀ اعلایش این است که خودِ خدا برایش مهم باشد. می‌گوید: «خدایا! اگر مرا به جهنم بیندازی، من که طاقت عذاب تو را ندارم این که به کنار، اما تو هم ناراحت می‌شوی. با ناراحتی تو چه کنم؟ نمی‌شود من جهنم بروم ولی تو خوشحال بشوی؟ تو برای من عزیز هستی.» قبولی عمل برایش مهم است چون عاشق خداست.
Ali Majidi
ای انسان بی‌نهایت و بی‌نهایت‌طلب، باید بی‌نهایت به اربابت التماس کنی. ساختارش را هم که خدا در وجود تو قرار داده است. تو چرا بی‌نهایت‌طلبی خود را خرج پول‌دار شدن، اعتبار، باغ، ویلا و چیزهای دیگر می‌کنی؟ بی‌نهایت‌طلبی‌ات را برای التماس به خدا بگذار. خدا تو را به گونه‌ای طراحی کرده تا بی‌نهایت التماسش کنی. التماسش کن که اعمالت را قبول کند. این خیلی مهم است.
Ali Majidi
یکی از راه‌های فروتنی عبد در مقابل مولا این است که عبد، دائم سؤال کند و مولا دائم جواب ندهد. یکی دیگر از راه‌های تمکین در مقابل عظمت مقام ربوبی این است که خدا به تو نگوید که قبول کرده است یا نه، و تو دائم منت او را بکشی.
Ali Majidi
مراقب باش که ابلیس این هوس را در تو نیندازد که «بروی در دل گناه قرار بگیری و بخواهی با خود گناه چانه بزنی، برایش شاخ و شانه بکشی و بخواهی آن را زمین بزنی.» نه، فرار کن، فاصله بینداز، همان‌طور که از یک مار سمی می‌گریزی از گناه هم فرار کن. آیا کسی به فکرش خطور می‌کند که با یک مار کبری یا زنگی هماورد شود؟ با گناه هم باید همین‌طور برخورد کرد. به حرف شیطان گوش نکن، این‌طوری نورانی‌تر می‌شوی.
امام صادق (ع) در ضمن روایتی می‌فرمایند که اگر کسی دلش را از محبّت خدا پر نکند و در رابطۀ با خدا وجود خود را خوب تعریف نکند خدا محبّت دیگری را به دل او می‌افکند.
کاربر ۲۵۰۰۲۴۹
ما با خدا چه ارتباطی داریم؟ دوران کودکیت را به یاد بیاور، با بابای خودت چه ارتباطی داشتی؟ وقتی در میهمانی کسی نگاهت می‌کرد، خودت را به بابا می‌چسباندی که «بابا! این کیست دارد مرا نگاه می‌کند؟» و او می‌گفت: «بابا جان! تو را که نخورده، فقط دارد نگاه می‌کند.» بعد تو خودت را به بابا می‌چسباندی که «نه حالا مرا بغل بگیر تا من با آرامش به او نگاه کنم.» و بابایت بغلت می‌کرد. همان‌طور که در کودکی امنیت خود را در رابطه با پدر می‌دیدی، الان باید امنیت خود را در رابطه با پروردگارت ببینی. ولی الان رابطه‌ات گسیخته شده است. فکر می‌کنی برای خودت کسی شده‌ای. نمی‌دانی که تو همان طفلک معصومی هستی که می‌بایست خدا را به جای پدرت می‌گذاشتی، با هزاران برابر ارتباط وسیع‌تر و محکم‌تر، و به او پناه می‌بردی.
کاربر ۲۵۰۰۲۴۹
انسان می‌شود خدا. امام سجاد (ع) در فرازی از دعای ابوحمزه می‌فرماید: «یا مَوْلای بِذِکرِک عاشَ قَلْبی»، یعنی ای آقای من! من با یاد تو زنده هستم، خوشی و عیش دل من تو هستی، همه هستی من تو هستی. همین امام بزرگوار در مناجات «مریدین» صدا می‌زند: «وَ فِی مُنَاجَاتِک رَوْحِی وَ رَاحَتِی؛ راحت و خوشی من در مناجات با توست.» امیرالمؤمنین (ع) هم در فرازی از دعای کمیل این‌گونه با خدا نجوا می‌کند: «اِلهی و ربی مَنْ لی غَیرُک»، من غیر از تو کسی را ندارم، همه وجود من تنها در ارتباط با تو تعریف می‌شود.
امیرحسین سالاری
امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «هر کس شرایط عبودیت را در خود محقق سازد، اهلیت و شایستگی آزادی را می‌یابد.»
و.جاویدی
تا در ارتباط با پدیده‌های عالم قرار گرفتی و دیدی موضع‌گیری و احساست به چیز دیگر مشغول شده، مثلاً ببینم این ماشین رنگش متالیک است یا ساده، یا دنده‌اش اتوماتیک است یا نه، به این فکر کن که آیا خدا از تو خواسته که این چیزها را بررسی کنی یا نه؟ عبد با هر چیزی برخورد کرد، این نگاهِ عابدانه را دارد.
و.جاویدی
من به تکلیفم عمل می‌کنم و بی‌دلیل خودم را در معرض مواجهه با گناه قرار نمی‌دهم. نه اینکه برای اینکه با گناه مواجه نشوم، زندگی عادی خود را مختل کنم.
erfan
ما اگر هم از خدا خجالت بکشیم به دلیل گناهانمان است، ولی خجالت‌کشیدن عبد از مولایش فرق می‌کند. خجالت کشیدن او در اثر جرم و جنایت‌هایی که انجام داده پدید نیامده است، بلکه در اثر صفات بندگی پدید آمده است. اصلاً بنده مقابل مولایش حقیر است. بنده مقابل مولا همیشه دستش دراز است. اگر به کسی که صاحب دارد بگویی: «می‌روم به صاحبت می‌گویم» ترس همه وجود او را فرا می‌گیرد؛ «وَ اَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّه».
ابوافضل
«وَ عِبادُ الرَّحمن اَلَّذینَ یمشونَ عَلَی الاَرضِ هَوناً» می‌دانید چرا عباد الرحمن با آرامش و فروتنی روی زمین راه می‌روند؟ چون عبد هستند. عبد هم که نمی‌تواند با تکبر و تبختر روی زمین راه برود. اصلاً خود عبدبودن اگر برای کسی جا بیفتد، برایش فضائل زیادی را به دنبال می‌آورد.
ابوافضل
فضایل اخلاقی باید ثمرات عبودیت باشند. نظم باید ثمرۀ عبودیت باشد. همه زیبایی‌ها را از ذیل بندگی در بیاورید.
ابوافضل
یکی از نتایج عبودیت، شکل‌گرفتن فضائل اخلاقی و مکارمی‌اند که وجود انسان را برای دیگران قشنگ می‌کند، خوردنی می‌کند، تودل‌برو می‌کند، می‌گویی: «این چقدر ماه است، این چقدر ناز است، این چقدر عزیز است، این چقدر مهربان است.» ولی تو داری مستقل به این صفات نگاه می‌کنی. این یک جایی دیگر پنبه‌اش را زده‌اند، لطیف شده آمده اینجا، لطیف شده بعد با تو مهربان است.
ابوافضل
امام صادق (ع) در این حدیث صراحتاً می‌فرمایند: «علم با آموزش به دست نمی‌آید؛ لَیسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ». تعلّم یک وظیفه است که باید انجام داد ولی باید بدانیم که علم تنها با تعلّم حاصل نمی‌شود. همان‌طوری که انسان وقتی بیمار می‌شود، با اینکه شفاء دست خداست، ولی وظیفه اوست که به دکتر مراجعه کند، اینجا هم وظیفه متعلّم این است که آموزش ببیند ولی حقیقت علم چیز دیگری است که باید افاضه شود. و این نور تنها در قلوب کسانی که خدا قصد هدایتشان را دارد، قرار می‌گیرد. حقیقت علم تنها با عبودیت به‌دست می‌آید. در اثر عبودیت خدا قدرت فهم به انسان عنایت می‌کند
MS

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان