بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا | صفحه ۲۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا

بریده‌هایی از کتاب نگاهی به رابطه‌ عبد و مولا

انتشارات:بیان معنوی
امتیاز:
۴.۷از ۲۴۰ رأی
۴٫۷
(۲۴۰)
امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «همان‌گونه که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمی‌شوند، محبت دنیا و محبت خدا هم با هم جمع نمی‌شوند.» دل باید کاملاً از محبت دنیا پاک شود تا محبت خدا در آن جای بگیرد. با این مضمون روایات متعددی وارد شده است. پس ما که محبّت به دنیا داریم معلوم است که هنوز رابطه با خدا را درک نکرده‌ایم. چرا الکی ادّعا کنیم؟ کشف این رابطه ریاضت می‌خواهد. تو باید ازدواج کنی و بابا شوی تا بفهمی «رابطه با فرزندان» یعنی چه. همین‌طوری نمی‌توانی ادعا کنی که این رابطه را فهمیده‌ای.
m.salehi77
بدعت، قیام علیه دین است. چرا بدعت این‌قدر اهمیت پیدا می‌کند؟ چون «اذن» خدا خیلی مهم است. بدعت در حقیقت نوعی بی‌احترامی به اذن خداست. تو اگر عبد هستی چرا به خودت اجازه دادی بدون اینکه خدا به تو اذن داده باشد، برای خودت روشی را برای نزدیک شدن به او برگزینی؟! وقتی می‌خواهیم با خدا ارتباط برقرار کنیم، اذن خدا خیلی مهم است. اصلاً بدون اذن، امکان برقراری ارتباط با خدا وجود ندارد. چون صحبت از ارتباط عبد با مولاست نه صحبت از ارتباط یک دوست با دوست خودش.
m.salehi77
این‌چنین نیست که هر ساعتی خواستی شروع کنی به خودت گرسنگی بدهی! گرسنگی کشیدن هم نیاز به اذن خدا دارد. اذن خدا به قدری اهمیت دارد که از عدم توجه به آن، مفهومی به نام «بدعت» پدید می‌آید. و بدعت این‌قدر وحشتناک است که در روایات داریم که اگر کسی بدعتی در دین بگذارد، گریه و خشوعش هنگام عبادت بیشتر خواهد شد. چرا؟ چون شیطان دیگر خیالش راحت می‌شود. می‌گوید: «هر چقدر می‌خواهی گریه کن. دیگر تو به طرف خدا نمی‌روی.»
m.salehi77
بدعت، نتیجۀ عدم توجه به عبدبودن وقتی ما این تواضع را در مقابل مقام ربوبی پرودگار داشتیم و باور کردیم که عبد خدا هستیم و برای ارتباط با مولای خود باید مولا به ما اذن بدهد و این اذن برای ما محترم باشد، آن وقت از خدا خواهیم پرسید که خدایا ما تو را کجا و چگونه عبادت کنیم؟ چگونه به تو برسیم؟ چگونه با تو سخن بگوییم؟ چگونه با تو ارتباط برقرار کنیم؟ اینجاست که جایگاه نماز و روزه و سایر عبادات روشن می‌شود.
m.salehi77
ای بندۀ خدا! تو که چه بخواهی و چه نخواهی عبد هستی، پس چرا می‌خواهی از حقیقت خودت دور شوی؟ در بعضی از امور که تو اصلاً حق انتخاب نداری، انرژی‌ات را الکی در این امور مصرف نکن. بپذیر که عبد هستی و انرژی و توان خودت را از اینجا به بعد صرف کن. خوشا به سعادت کسی که بعد از پذیرش بندگی، فکر و خیال خودش را صرف این می‌کند که از توانایی‌هایش چگونه استفاده کند.
m.salehi77
طرف می‌گوید: «چرا من باید از هفت سالگی بچه را به نماز دعوت کنم در حالی که بچه هنوز چیزی نمی‌فهمد؟ حالا که هنوز نوبت انتخابش نشده، بماند وقتی زمان انتخابش شد ببینیم آیا خدا را انتخاب می‌کند یا نه؟» توجه ندارد که هویت فرزند او، «عبدبودن» است. عبد بودن او هم انتخابی نیست. این حقیقت وجودی اوست. بچه باید اول این را درک کند. وقتی این را درک کرد، آن وقت می‌توان به او گفت که خودت فکر کن و انتخاب کن. لذا خدا می‌فرماید که باید بچه را از هفت سالگی به نماز خواندن وادارید تا بفهمد که عبد است. بعد از آن به او بگو «ای بندۀ خدا! بیا به خدا معرفت پیدا کن و به سوی او حرکت کن!» چون فطرت او هم یک فطرت الهی است و این فطرت بر عقل و اندیشه‌اش هم حاکم است، قطعاً اگر تفکر کند، درست انتخاب می‌کند.
m.salehi77
انتخابی نبودنِ «عبدبودن» عبدبودن ما امری انتخابی نیست. خدا برای اینکه ما را درست بار بیاورد اصلی‌ترین عبادت ما یعنی «نماز» را واجب کرده است. دستور هم داده است برای اینکه بچه‌هایتان به آداب بندگی ادب شوند، از هفت سالگی آنها را به نماز خواندن امر کنید. طرف می‌گوید: «چرا من باید از هفت سالگی بچه را به نماز دعوت کنم در حالی که بچه هنوز چیزی نمی‌فهمد؟ حالا که هنوز نوبت انتخابش نشده، بماند وقتی زمان انتخابش شد ببینیم آیا خدا را انتخاب می‌کند یا نه؟» توجه ندارد که هویت فرزند او، «عبدبودن» است. عبد بودن او هم انتخابی نیست. این حقیقت وجودی اوست. بچه باید اول این را درک کند. وقتی این را درک کرد، آن وقت می‌توان به او گفت که خودت فکر کن و انتخاب کن.
m.salehi77
اگر کسی معرفت نفس پیدا کند، به حقیقت وجودش که همان عبودیت است نزدیک می‌شود. ما هم باید تمام تلاشمان این باشد که به عبد بودن خود واقف شویم و آن را لمس کنیم. باید عبد را بی‌تعارف برای خودمان معنا کنیم و لوازم عبد را در وجود خودمان دقیق ملاحظه کنیم. لوازم عبد بودن هم همان چیزهایی است که به آنها اشاره کردیم نظیر مملوک بودن، بی‌اختیار بودن، وابسته بودن محض و لوازم دیگری از این دست. اگر معنای عبد را فهمیدیم و هویت خود را به این ترتیب پیدا کردیم، از اینجا به بعد می‌شود سخن را آغاز کرد.
m.salehi77
خیلی‌ها نمی‌توانند لفظ «برده» را تحمل کنند. بعضی‌ها می‌گویند: «لفظ برده کمی غیرمحترمانه است. چون برده به کسانی گفته می‌شود که خرید و فروش می‌شوند و صاحب دارند و...» باید به این افراد بگوییم که خب ما همین هستیم دیگر! مگر وقتی خدا لفظ «عبد» را در مورد بندگانش به کار می‌برد، نمی‌دانست که این لفظ را مردم در میان خودشان به چه معنایی استعمال می‌کنند؟ در آن زمان مردم در محاورات روزمره‌شان از دو واژه «عبد» و «حُرّ» استفاده می‌کردند و وقتی می‌گفتند: «عبد»، همان «برده» مد نظرشان بود. خدا هم از محاورات بین مردم، این کلمه را گرفت و گفت: «همه‌تان عبد من هستید.» آیا اعتراض می‌کنید که «این خیلی غیرمحترمانه است! ما که بنا نیست این‌قدر پیش خدا خُرد شویم!» پس این سجده‌ای که به‌جا می‌آوریم چیست؟ آیا ادا در می‌آوریم؟
m.salehi77
معنای عبد اولین کلمه‌ای که با شنیدن لفظ «عبد» به ذهنتان می‌آید چیست؟ «بنده»؛ کلمۀ بنده خیلی محترمانه است. معنای عبد خیلی غیرمحترمانه‌تر از این است. «تکلیف‌شده»؛ تکلیف هم خیلی آدم را از عرش کبریاییش پایین نمی‌آورد. یک پادشاه هم بر خودش تکلیف می‌داند که به فکر مردمش باشد. معادل دقیق‌تر عبد چیست؟ عبد یعنی «برده». همان برده‌ای که صاحبی دارد و او را خرید و فروش می‌کنند. البته برده‌ها در روی زمین نسبت به «عبد»، به شاهزاده و سلطان می‌مانند. برده مقداری اختیار نفَسش را دارد، البته گاهی ارباب می‌تواند مانع نفس کشیدن او بشود. امّا من برده‌ای هستم که تک تک نفس‌هایم و آمد و شد هوا در جانم وابسته به لحظه‌ای از عنایت مولایم است.
m.salehi77
هنگام دعا، باید با رضایت قلبی دعا کنی. دعای تو نباید دخالت بی‌جا در تقدیرت باشد. نباید با تدبیرت در تقدیر خدا دخالت کنی.
fatemeh
این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار می‌دهیم که اراده برتری‌جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است.»
fatemeh
امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «همین که دوست داشته باشی بند کفشت بهتر از بند کفش دوستت باشد، این از مصادیق «یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ» است.» همین مقدار برتری‌جویی نابودت می‌کند.
fatemeh
این تقاضای علو است که موجب می‌شود تو حسرت بخوری. اخلاقت را پیش خدا فاسد نکن، خودت را خراب نکن. اگر دیدی جایی برتری‌جویی داری، به همان مقدار باید خجالت بکشی، و الّا به تفاخر کشیده می‌شود. این خیلی بیرحمی و سنگدلی است که به خاطر برتری‌داشتن نسبت به دیگران کِیف کنی.
fatemeh
هنگام دعا، باید با رضایت قلبی دعا کنی. دعای تو نباید دخالت بی‌جا در تقدیرت باشد. نباید با تدبیرت در تقدیر خدا دخالت کنی.
fatemeh
طرف می‌خواهد ازدواج کند، می‌گوید: «من یک همسر با تحصیلات بالا می‌خواهم.» تو از کجا می‌دانی همسر با تحصیلات بالا به نفع تو است؟ بگو: «خدایا! من این‌جوری به ذهنم می‌رسد. اما تو به قدر ذهن من با من عمل نکن! چون گفتی یک تکانی به خودمان بدهیم و یک درخواستی مطرح کنیم، این را گفتیم و الا هر طور که خودت صلاح می‌دانی رقم بزن.»
fatemeh
اگر بخواهی امور خودت را به صورت مطلق به عهده بگیری که نمی‌توانی؛ کجایش را ببینی، کجایش را نبینی؟ طرف می‌خواهد ازدواج کند، می‌گوید: «من یک همسر با تحصیلات بالا می‌خواهم.» تو از کجا می‌دانی همسر با تحصیلات بالا به نفع تو است؟ بگو: «خدایا! من این‌جوری به ذهنم می‌رسد. اما تو به قدر ذهن من با من عمل نکن! چون گفتی یک تکانی به خودمان بدهیم و یک درخواستی مطرح کنیم، این را گفتیم و الا هر طور که خودت صلاح می‌دانی رقم بزن.»
fatemeh
به این نیت انفاق نکن که خدا به تو اجری بدهد، بلکه به این نیت انفاق کن که کم‌کم برایت جا بیفتد که تو مالک نیستی و تنها خداست که مالک حقیقی است.
fatemeh
ای بندۀ خدا! تو که چه بخواهی و چه نخواهی عبد هستی، پس چرا می‌خواهی از حقیقت خودت دور شوی؟ در بعضی از امور که تو اصلاً حق انتخاب نداری، انرژی‌ات را الکی در این امور مصرف نکن. بپذیر که عبد هستی و انرژی و توان خودت را از اینجا به بعد صرف کن. خوشا به سعادت کسی که بعد از پذیرش بندگی، فکر و خیال خودش را صرف این می‌کند که از توانایی‌هایش چگونه استفاده کند.
fatemeh
استجابت، به اندازه زبان استعداد و عبدبودن است دعا می‌تواند زبان «قال» باشد، می‌تواند زبان «حال» باشد. دعا وقتی زبان قال باشد، لقلقۀ زبان است، نه بیشتر. اما وقتی زبان حال باشد یعنی از صمیم دل می‌خواهی. این دعا، دعا به معنای واقعی کلمه است
Najme Talebzade

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

حجم

۱۵۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۹ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰
۵۰%
تومان