بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

بریده‌هایی از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

نویسنده:نسیم مرعشی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۷۸۸ رأی
۳٫۵
(۷۸۸)
درد تا چشم‌هایم بالا می‌آید. دماغم می‌لرزد. دیگر تمام شد. نفسم را رها می‌کنم. داغی‌اش صورتم را داغ می‌کند. قطره‌های مایعی گرم از لای پلک‌های فشرده‌شده‌ام راه باز می‌کند. سُر می‌خورد و می‌آید پایین. تا زیر گلو.
Dear Moon
گریه کن روجا، آرام می‌شوی.
Dear Moon
گلویم درد می‌گیرد. از نگفتن است حتماً. دارد گلویم را پاره می‌کند بی‌شرف. دیگر نمی‌توانم. یعنی تنهایی نمی‌توانم. تحملم دارد تمام می‌شود. این‌جا، فقط تا این‌جا می‌توانستم. دارد سخت می‌گذرد. خیلی سخت.
Dear Moon
بغل رامین، بغل باباست انگار. دلم نمی‌خواهد از آن بیرون بیایم.
Dear Moon
بغلم که می‌کند، انگار آب یخ می‌ریزند روی قلبم. انگار قلبم سنگ قبر باباست و مامان پارچ آب و گلاب را خالی کرده رویش.
Dear Moon
اسم رامین را که می‌آورد، معجزه می‌شود انگار. حس می‌کنم تکه‌های تنم از این‌ور و آن‌ور جمع می‌شوند و می‌آیند می‌چسبند بهم.
Dear Moon
لیلا گفت: «میثاق شبیه هیچ‌کس نیست. به‌نظر تو می‌آییم به‌هم؟» کاش هیچ‌وقت نگفته بودم آره، می‌آیید. لیلا می‌توانست یک شوهر آرام داشته باشد. آرام و سنگی، مثل خودش. آن‌قدر سنگین که به‌زور بتواند راه برود، چه برسد به این‌که بپرد.
Dear Moon
گفت: «می‌دانی چرا عاشق لیلا شدم؟ تو آدم زندگی نبودی. وحشی بودی. بند نمی‌شدی یک جا. از پس‌ات برنمی‌آمدم. لیلا الاهه بود. الاهه‌ی سنگی. زیبا و آرام و باوقار. اما حالا دیگر از پس او هم برنمی‌آیم.»
Dear Moon
آخرش تنها می‌مانم. هر شب در سرمای زمستان‌های دلگیر تولوز، برای لیلا و شبانه ایمیل می‌فرستم. نمی‌گویم ‌زندگی چه‌قدر بهم سخت می‌گذرد. نمی‌گویم دلم چه‌قدر تنگ شده. اگر بگویم هم باور نمی‌کنند. به‌جایش ‌چیزی می‌گویم که بخندند. می‌گویم من این‌جا خوبم. همه‌چیز عالی است. از دانشگاهم تعریف می‌کنم و کلاس‌های رنگ‌و‌وارنگش. از کار جدیدم که مثلاً در یک اتاق شیک در دانشگاه است. از همکلاسی‌های سیاه و عرب و فیلیپینی‌ام می‌گویم. همه‌اش دروغ می‌گویم. ته همه‌ی جمله‌هایم، علامت خنده می‌گذارم. دو‌نقطه دی، دو‌نقطه دی. آخرش هم می‌نویسم هوای مامان و هوای همدیگر را داشته باشند. می‌گویم این چندین هزار کیلومتر فاصله، عمراً بتواند بین من و آن‌ها جدایی بیندازد. دروغ می‌گویم. مگر می‌شود جدایی نیندازد؟
Dear Moon
می‌گویند از آدمیزاد هر چیزی برمی‌آید. می‌تواند دریا را خشک کند، کوه را بردارد، یا چه‌ می‌دانم، درخت‌های جنگل را گره بزند به‌هم. دروغ می‌گویند. برنمی‌آید. آخرش یک مشت بی‌شرف می‌آیند گند می‌زنند به دریاهایی که خشک کرده. آن‌ وقت باید دور بزند برود جنگل، کوه، چه ‌می‌دانم، برود هر جا که می‌تواند گم شود. برود جایی که یادش برود دریایی بوده و او می‌خواسته خشکش کند.
Dear Moon
باید بگردم چیزی پیدا کنم. یک دلخوشی. اگر فقط یک دلخوشی پیدا کنم، با خیال راحت نمی‌روم.
Dear Moon
«می‌‌دانی روجا؟ حالا که همه‌ی کارهایت انجام شده و دیر شده برای این حرف‌ها. ویزایت هم امروز‌و‌فردا می‌آید و می‌روی و پایت که آن‌جا رسید دیگر فقط خوشی‌های زندگی جدید برایت می‌ماند. اما من فکر می‌کنم تو هم مثل میثاق، نمی‌دانی برای چه می‌خواهی بروی. یعنی مثلاً مثل کنکور ‌دادن‌مان. همه کنکور دادند، ما هم مثل همه. قطاری بود که داشت می‌رفت، همه هُل شدیم و سوارش شدیم. من حتا یک‌بار هم فکر نکرده بودم چرا باید بروم دانشگاه. حالا هم اگر بنشینی درست با خودت فکر کنی، اگر کاری داشته باشی این‌جا، یا چیزی داشته باشی که بکاردت توی خاک، نمی‌روی.»
Dear Moon
لیلا می‌بیند و ذوق می‌کند. ذوقش حالم را به‌هم می‌زند، بس که غم‌انگیز است. مثل این آهنگ‌های شاد است که اگر به شعرشان گوش کنی می‌بینی روانی‌ها دارند از دلتنگی و فراق و بدبختی می‌گویند و وسط رقص اشکت را درمی‌آورند. ذوقش باید برای بچه‌ی خودش می‌بود کنار میثاق، نه برای ماهان. ‌‌همین اشک آدم را درمی‌آورد.
Dear Moon
حالم از نگاه مهربان و نگران و همدرد شبانه به‌هم می‌خورد. نمی‌خواهم این‌جوری نگاهم کند. نباید دلش برای من بسوزد. هیچ‌کس حق ندارد دلش برای من بسوزد. خودم می‌توانم زندگی‌ام را درست کنم.
Dear Moon
کاش می‌توانستم کنترل آدم‌ها را بگیرم دستم و نگذارم چیزی بپرسند. اصلاً هر وقت رسیدند به پرسیدن، خاموش‌شان کنم‌ یا بزنم‌شان جلو‌ یا بزنم خردشان کنم.
Dear Moon
کاش شوک می‌دادند بهم و یادم می‌رفت همه‌چیز. اصلاً کاش حافظه نداشتم. ماهی می‌شدم، همان‌طور که بابا می‌خواست، و هر روز ریسِت می‌شدم.
Dear Moon
کدام احمقی گفته زمان خطی است؟ دروغ گفته. زمان معادله‌ی چند‌مجهولی است. اگر نامه‌ای ننوشته مانده باشد یا کاری نکرده، دو ساعت می‌شود دو دقیقه. دو ثانیه اصلاً. چشم‌ که به‌هم بزنی، می‌گذرد. اما اگر منتظر باشی، مثلاً منتظر جواب یک کارمند احمق در سفارت، دو ماه به اندازه‌ی دویست سال می‌گذرد. هی پیرتر و پیرتر می‌شوی در آینه. روزها جانت را می‌گیرند و شب نمی‌شوند.
Dear Moon
زندگی آدم‌ها همه‌اش دست خودشان نیست شبانه. تو فقط می‌توانی سهم خودت را درست زندگی کنی. بقیه‌اش دست دیگران است.
Dear Moon
نگاه می‌کنم توی چشم‌هایش که نگاه ندارند. اگر گریه می‌کرد، اگر فقط کمی گریه می‌کرد، فشار اشک‌ها دور چشم‌هایش را این‌طور کبود نمی‌کرد. روجا نباید بد باشد تا بتواند همیشه مواظب من و لیلا باشد.
Dear Moon
تنهایی خیلی سخت است شبانه. سخت‌تر از زندگی بی‌رویا است. آدم همیشه توی ابرها زندگی نمی‌کند. کم‌کم می‌آید پایین و آن‌ وقت تنهایی از همه‌چیز سخت‌تر می‌شود.
Dear Moon

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان