عشق
از خود گریختن و در خود ریختن
و شکل اول آشنایی
با شکلهای دیگر زندگی بود
آرزو ایرانمهر
اتفاقی هستی
که نمیافتی
مگر به دست من و
شعرهای من.
(:Ne´gar:)
تاریکی ابرت را دوست دارم
که در ستایش روشنی میباری
رودخانههایت
که به سنگریزه و خارهایم سلام میکنند.
دریایت را دوست دارم
که فقط برای غرق کردن من آفریدی.
AλI
نمیدانم چه اصراری بود
که به دنیا بیاییم
بعد بگذارد برود
طوری که صدایش را حتا نشنویم.
لاوین
ما چون شهاب رهاشدهای در تاریکی به دنیا میآییم
و راه افتادن خود را روشن میکنیم.
آرزو ایرانمهر
چه کسی ما را مینویسد
چه کسی میخواند
چه کسی پاک میکند.
آرزو ایرانمهر
عشق
از خود گریختن و در خود ریختن
و شکل اول آشنایی
با شکلهای دیگر زندگی بود
pejman
صدای مادر را (بیآنکه لب از لب بگشاید)
(او همیشه بیسخن از رنجها حرف میزد)
pejman
ما بچهها که نمیدانستیم
خون پیراهن سربازان واقعی است
و گلولهی مشقی ربطی به درس شبانهی ما ندارد.
AλI