بریدههایی از کتاب خودمردمنگاری هویت دانشگاهی: چگونه هویت انسان ایرانی به عنوان پژوهشگر یا انسان دانشگاهی شکل میگیرد؟
۵٫۰
(۴)
باید بتوان علاوه بر گسترش گفتوگوی فکری، زندگی روزمره خود را با فعالیت فکری همخوان و همسو کرد. کسی که پیشهاش کار فکری است باید زندگی روزمرهاش هم همین باشد. آقای دکتر مرتضی منادی استاد دانشگاه الزهرا در مطالعه اتنوگرافیکی در بین اعضای هیئت علمی دانشگاههای ایران نشان میدهند اکثریت اعضای هیئت علمی نتوانستهاند بین روالهای زندگی شخصی و روزمرهشان با هویت رشتهها و فعالیت حرفهایشان همخوانی و پیوند مناسب برقرار کنند. این امر را با تکیه بر عقل سلیم هم میتوان تشخیص داد و تأیید کرد که نمیتوان در طول روز مثل کاسب و بازاری زندگی کرد و بعد ساعتی هم فعالیت نگارشی و پژوهشی در علوم اجتماعی انجام داد.
⠀⠀⠀
دریافتم که اگر بخواهم سختکوشانه و صمیمانه به کار دانشگاهی بپردازم، همواره با این نوع تهدیدهای ایدئولوژیک بعضی همکاران روبهرو خواهم بود. تنها راهبردی که برای مقابله با این وضعیت داشتم این بود که بر تلاشهایم بیفزایم و تولیدات نگارشی و پژوهشی خودم را بیشتر کنم. اینطور ممکن بود بهتر بتوانم هویت علمی و دانشگاهی خود را تثبیت سازم. این راهبرد تا حد زیادی تأثیرگذار بود، زیرا هرچه رشد علمی بیشتر میشد، نزد همکاران دانشگاهی که اهل کار علمی بودند از منزلت و اعتبار بیشتری برخوردار میشدم. این گروه در هنگام رویارویی من با چالشهای ایدئولوژیک حمایتم میکردند و اکنون نیز چنین است.
⠀⠀⠀
تلاش و سختکوشی من در این مسیر موجب تنش بین من و برخی از همکاران و رقبای دانشگاهی شد. این رقبا نیز سادهترین ابزاری که برای محدود کردن روند فعالیتهای من در اختیار داشتند، زدن اتهام ایدئولوژیک بود. همانطور که پیشتر گفتم این اتفاق رخ داد. در نتیجه من زود دریافتم که اگر بخواهم سختکوشانه و صمیمانه به کار دانشگاهی بپردازم، همواره با این نوع تهدیدهای ایدئولوژیک بعضی همکاران روبهرو خواهم بود.
⠀⠀⠀
واقعیت این است که وقتی تازه به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه پذیرفته شدم، تنها به دلیل بورسیه بودن، این موقعیت به من تعلق گرفت. همانطور که گفتم در سال ۱۳۶۷ به دلیل کمبود هیئت علمی، دانشگاهها، دانشجویان کارشناسی ارشد را بورسیه میکردند تا بعد از فارغالتحصیلی در خدمت آن دانشگاه فعالیت کنند. اعطای موقعیت استادی بر اساس ارزیابی دانش و مهارت دانشآموختگان نبود. طبیعی است من که آن سالها بسیار جوان بودم باید برای اثبات صلاحیتها و شایستگیهای علمی و آموزشی بسیار تلاش میکردم. بهویژه وقتی در کنار استادان باتجربه و قدیمیتر قرار میگرفتم، نیاز به مطالعه و فراگیری و تولید دانش در من بسیار شدیدتر بود؛ ازاینرو، ناگزیر باید تلاش مضاعفی میکردم تا بتوانم هویت و صلاحیت علمی خود را به عنوان مدرس دانشگاه به همکارانم اثبات کنم؛
⠀⠀⠀
میل من به ایفای نقش روشنفکرانه یعنی ارائه آگاهیها و بصیرتهایی فراتر از مباحث تخصصی صِرف و همچنین پیوند زدن مباحث و علایق روزآمد دانشجویان و جامعه با مباحث درسی، باعث شکلگیری تنشهای شدید بین من و برخی همکارانم در گروه علوم اجتماعی در آن زمان شد. با این اتهام روبهرو شدم که بر خلاف «گفتمان رسمی حاکم» در کلاسهایم صحبت میکنم. اگرچه نهادهای رسمی دانشگاه این اتهام را در نهایت علیه من ناروا دانستند، ولی این اتهام «احساس ناامنی شغلی» در من ایجاد کرد. بعد از آن تا همین لحظه نیز به شکلهای مختلفی من این احساس ناامنی شغلی را تجربه کردهام ولی این احساس اگرچه آزاردهنده و دشوار بود و هست ولی اکنون که به گذشته مینگرم پیامدهای سازندهای برای من داشته است.
⠀⠀⠀
ما برای دست یافتن به آن توانایی که امکان توصیف و توضیح جزئیات داشته باشیم، باید فهمی از کل آن جزء به دست آوریم.
چڪاوڪ
دانشگاه ما را به جاها و فرهنگهای ناشناخته میکشاند و چیزهای نادیده را نشان ما میدهد.
++Mojtaba++
«میتوان خورد بدون آنکه به قوانین هضم غذا آشنا بود، میتوان نفس کشید بدون آشنایی با قوانین تنفس، میتوان فکر کرد بدون آشنایی با قوانین یا طبیعت تفکر، میتوان شناخت بدون شناختنِ شناخت.»
ツAlirezaツ
مقالاتی که نه مخاطب مشخصی دارند و نه مؤلف. مخاطب ندارند زیرا نه دیدگاه گروههای خاصی را به چالش میکشند و نه برای تقویت رویکرد معینی نوشته شدهاند؛ ولی فاجعهبار این است که نشانِ فکری و رویکرد هیچ مؤلفی در آنها دیده نمیشود. متنی مؤلف دارد که بتوان از سبک نوشتار یا محتوای آن تشخیص داد نوشته به چه کسی یا کدام جریان اندیشه تعلق دارد. بسیاری از نوشتههای علمی پژوهشی امروزی در ایران چنین ویژگیای ندارند.
ツAlirezaツ
ویتکنشتاین، فیلسوف شهیر در مقدمه کتاب مشهور خود به نام رساله منطقی فلسفی هنگام معرفی ساختار رسالهاش مینویسد: «نوشته من از دو بخش تشکیل میشود، بخشی که اینجا ارائه شده است و به علاوه هر آنچه ننوشتهام. بخش مهم دقیقاً این بخش دوم است!»
ツAlirezaツ
آیا تا کنون کسی از این جمعیت چندین میلیون نفری دانشگاهدیده و دانشگاهرفته، از خود پرسیده است چه شد که به دانشگاه رفت، تجربهاش از دانشگاه چه بود، در دانشگاه چه کرد، دانشگاه بر زندگی او چه تأثیری گذارد، یا او بر دانشگاه چه تأثیری داشت؟ تا جایی که میدانم ممکن است در لابهلای دفترچه خاطرات و وبلاگهای دانشجویی، به صورت جسته و گریخته پاسخ این پرسشها باشد؛ ولی تا کنون منظم و روشمند درباره آنها نیندیشیدهایم. گویی هنوز جامعه و انسان ایرانی مجال تأمل و بازاندیشی در این نهاد را نداشته و از زاویه تجربه فردی به آن ننگریسته است.
ツAlirezaツ
برو همچنان باز گردان شتر
مبادا کزو سیم خواهیم و زر
چو بازارگان بچه گردد دبیر
هنرمند و با دانش و یادگیر
چو فرزند ما بر نشیند به تخت
دبیری بیایدش پیروز بخت
هنر یابد ار مرد موزه فروش
سپارد بدو چشم بینا و گوش
ツAlirezaツ
حجم
۱۰۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۱۰۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
قیمت:
۳,۸۰۰
تومان