بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فروخته‌شده | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب فروخته‌شده اثر پاتریشیا مک‌کورمیک

بریده‌هایی از کتاب فروخته‌شده

انتشارات:نشر تيسا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۵۷ رأی
۴٫۲
(۵۷)
چرا زن‌ها باید این‌قدر زجر بکشند؟ او می‌گوید: همیشه سرنوشت ما همین بوده است. تحمل‌کردن خودش نوعی موفقیت است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آن‌ها می‌گویند که یک پسر همیشه یک پسر می‌ماند. ولی دختر مثل بُز می‌ماند. تا وقتی شیر و کره می‌دهد، خوب است. ولی وقتی که زمان کباب‌کردنش می‌رسد، ارزش گریه‌کردن ندارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
طبق تحقیقات اخیر، حدود ۲.۵ میلیون نفر قربانی قاچاق انسانی می‌شوند؛ ۱.۲ میلیون کودک هر ساله قاچاق می‌شوند، بسیاری از آن‌ها در کشور خود تا خارج از مرزها؛ و سالانه ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر سراسر مرزهای بین‌المللی قاچاق می‌شوند که حدود ۸۰ درصد آن‌ها زن و ۵۰ درصد آن‌ها کودکان صغیر هستند. بسیاری از این قربانیان به‌منظور بهره‌برداری جنسی قاچاق می‌شوند، با این حال افرادی نیز به دلایل دیگری نظیر کار غیرقانونی، تکدی‌گری، ازدواج، فرزندخواندگی غیرقانونی، سربازی و حتی شترسواری قاچاق می‌شوند. زنان و کودکان حدود یک‌سوم از کل قاچاق انسان در منطقۀ آسیای شرقی را دربرمی‌گیرند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هر سال خانواده‌های نپالی حدود دوازده‌هزار دختر را به‌عمد یا از روی ناآگاهی، به فاحشه‌خانه‌های هندوستان می‌فروشند. بر اساس تخمین وزارت امور خارجه امریکا سالیانه تقریباً نیم‌میلیون کودک برای تجارت جنسی در سراسر دنیا قاچاق می‌شوند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بین روشنایی و تاریکی غروب، لحظه‌ای وجود دارد که بوی پیازهای سرخ‌شده، از پنجره به مشام می‌خورد. در سراسر شهر پخت‌وپز آغاز می‌شود. این غم‌انگیزترین رایحۀ دنیاست. چون به این معناست که مشتری‌های خانۀ «ممتاز» از راه می‌رسند.
S.Abolqasem
لحظه‌ای از خواب می‌پرم. نمی‌دانم کجا هستم. خمیازه‌ای می‌کشم و منتظر بوی دود اجاق و پختن نان می‌شوم. ولی آن‌چه به مشام می‌رسد، بوی تعفن سوراخ مستراح کنار تخت است. باد خنک و نشاط‌آور کوهستان، حتی سوز برفش را آرزو می‌کنم. ولی در عوض ماشین برگ درخت نخلی، با تنبلی همان هوای شرجی شهر را به هم می‌زند. گوشم را برای شنیدن صدای قدقدای مرغ‌ها، تیز می‌کنم. آن‌چه می‌شنوم، صدای دعوای زن و مردی از اتاق مجاور است. تا حالا که آن‌چه آرزو داشتم، در این شهر نیافتم. شاید اگر چشمانم را ببندم، باز هم خوابم ببرد. حداقل می‌توانم در خواب، رؤیای خانه‌مان را ببینم.
S.Abolqasem
او می‌گوید: حتی بودن مردی که چیز خیلی کمی را هم که داریم، به ازای یک کلاه مسخره و یک کت نو، قمار می‌کند، بهتر از آن است که اصلاً مردی بالای سر آدم نباشد.
مامان قشنگ
در کوهستان ما زمان را از روی کار زن‌ها و غم و غصه‌های آن‌ها مشخص می‌کنند: در ماه‌های سرد، زن‌ها از کوهستان بالا می‌روند به دنبال هیزم. آن‌ها از کاسه‌های خود غذا برمی‌دارند و به دهان کودکان می‌گذارند و سعی می‌کنند صدای شکم‌های خالی خود را هم خاموش کنند. این زمان فصلی است که زن‌ها، بچه‌های خود را که از تب مرده‌اند، به خاک می‌سپرند و خاموش اشک می‌ریزند. در ماه‌های خشک، زن‌ها سبد سبد تپاله جمع می‌کنند و آن‌ها را به‌صورت سینی‌های گرد درمی‌آورند که زیر نور خورشید سفت شوند، برای اینکه سوختی گران‌بها بشوند برای آتش اجاق. زن‌ها با تکه‌های پارچه، چشم‌های بچه‌های خود را می‌بندند تا آن‌ها را از آسیب گرد و غباری که از بستر خشک رودخانه بلند می‌شود، حفظ کنند. این زمان فصلی است که زن‌ها، بچه‌های خود را که از سیاه‌سرفه می‌میرند، به خاک می‌سپرند و اشک چشمانشان خشکیده است.
مامان قشنگ
آن‌ها می‌گویند که یک پسر همیشه یک پسر می‌ماند. ولی دختر مثل بُز می‌ماند. تا وقتی شیر و کره می‌دهد، خوب است. ولی وقتی که زمان کباب‌کردنش می‌رسد، ارزش گریه‌کردن ندارد.
مامان قشنگ
تلاش برای فراموش‌کردن، مثل تلاشی بیهوده برای جلوگیری از آمدن موسم بارندگی است.
AS4438

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۱ صفحه

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۱ صفحه

قیمت:
۴,۹۰۰
تومان