بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نام من سرخ | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب نام من سرخ اثر اورهان پاموک

بریده‌هایی از کتاب نام من سرخ

۳٫۵
(۶۰)
اون پرنده رو می‌بینی تو دل اون تاریکی؟ لای اون ستاره‌ها؟ می‌بینی با دیدن این صحنه‌ی عاشقونه چه‌جوری خشکش زده؟ عشق واقعی یعنی همین دیگه، پرنده رو از پریدن واداشتن.
فهیم
من که می‌دونم درد شماها چیه. شما آدم‌ها یه سری تن‌لش مفت‌خورین که می‌خواین هر کاری دل‌تون خواست بکنین, اون‌وقت تا گندش دراومد یکی پیدا کنین و همه‌ی کاسه‌کوزه‌ها رو سر اون بشکونین، آره دیگه, بلاهت و شهوت و ضعف و خریت شما همه‌اش تقصیر منه، آره جون عمه‌تون.
فهیم
امثال من خوشبختی و بدبختی براشون خیلی هم فرق نمی‌کنه. منظورم اینه که تو زندگی‌شون هیچ‌چیز خاصی وجود نداره که برای نداشتنش حسرت بخورن یا داشتنش رو آرزو کنن و یا مثلاً چیزی وجود داشته باشه که بتونه زندگی رو براشون زیرورو بکنه، البته این هیچ‌وقت دلیل نمی‌شه که جون کندن بقیه رو برای رسیدن به خوشبختی و موفقیت درک نکنیم، اتفاقاً می‌تونم بگم که حتا بهتر از خودشون درک می‌کنیم و شاید هم این تنها دلیل زندگی‌مون باشه.
فهیم
این سال‌های آخر زندگی ــ بعد از پیری رو می‌گم ــ هنوز هم یه چیزایی هستن که به آدم قوت قلب می‌دن: ۱. بچه‌ها. هیچ‌چیز دنیا برای من دوست‌داشتنی‌تر از یه بچه نیست. ۲. خاطره‌های خوب. دوست‌ها، دوستی‌ها، عشق. ۳. بعد از این‌همه سال هنوز هم از دیدن نقاشی‌های استادهای قدیمی هرات لذّت می‌برم.
فهیم
از زندگی هر کسی فقط ثروت و قدرت و افسانه‌های عاشقونه‌اش با مال بقیه فرق می‌کنه، وگرنه مابقی، درد و جدایی و تنهایی و حسودی و دشمنی و اشک و بگومگو و فقر و فلاکت و بدبختی همه مثل لوازم خونه‌هاشون مثل همدیگه‌اس
فهیم
گفتم: «الف، قصه‌ی اول بالای اون مناره نشون می‌ده نقاش هر چی هم به کارش وارد باشه این لحظه‌ی کشیدن نقاشیه که خیلی مهمه. ب، قصه‌ی دوم با حرمسرا و کتابخونه‌اش نشون می‌ده که تنها راه مقابله با گذر زمان، هنر و خصوصاً نقاشیه؛ و سومیش رو اگه راست می‌گی خودت بگو.» کارا با اعتماد به‌نفس گفت: «جیم، قصه‌ی سوم با اون نقاش صد و نوزده‌ساله‌اش ترکیبی از الف و ب بود، که نشون می‌داد هر کی تو زندگیش از هنر فاصله بگیره مهلت زندگیش تموم شده و می‌میره.»
فهیم
دلیل اصلی تنهاییم هم اینه که نمی‌دونم مال کدوم قصه‌ام. قرار بوده که بخشی از یه قصه باشم این‌جوری که می‌گن، اما مثل یه برگ از اون قصه‌هه افتادم انگار.
فهیم
«هر نقشی یه قصه‌ای داره. سال‌هاست که نقاشا کتابا رو می‌خونن و بهترین جای قصه‌اش رو برا نقاشی کردن انتخاب می‌کنن: اولین دیدار عاشق و معشوق، صحنه‌ای که رستم سرِ دیوِ سفید رو از تنش جدا می‌کنه یا غمی که رو صورتش می‌شینه وقتی که می‌فهمه کسی رو که به‌دست خودش کشته پسرش بوده، صحنه‌ی الفت مجنون با شیرا و شغالا یا اون لحظه‌ای که پرنده‌های پیشگو به اسکندر می‌گن که به اولین ساحلی که می‌رسه به‌دست یه عقاب کشته می‌شه. چشامون از خوندن این کتابا خسته می‌شن و با دیدن نقاشیاش دوباره جون می‌گیرن، اگه یه جایی تو قصه هست که با خوندن نمی‌شه تجسمش کرد اون‌جاست که باید دست به دامن نقاشی شد، نقاشی رنگ و بوی یه قصه است. هیچ نقشی هم نیست که قصه‌ای نداشته باشه.»
فهیم
قرار بوده که من به کدوم قصه معنا و مفهوم بدم؟
ELNAZ
قرار بوده که من به کدوم قصه معنا و مفهوم بدم؟
ELNAZ

حجم

۵۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۹۲ صفحه

حجم

۵۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۹۲ صفحه

قیمت:
۱۵۵,۰۰۰
تومان