بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کافه خنده | طاقچه
تصویر جلد کتاب کافه خنده

بریده‌هایی از کتاب کافه خنده

نویسنده:علیرضا لبش
امتیاز:
۳.۶از ۳۱ رأی
۳٫۶
(۳۱)
به یک پرنده گفتند: «بیا تو بانک مسکن سرمایه‌گذاری کن.» گفت: «چرا؟» گفتند: «با این وضعیتِ مسکن برای آینده‌ت خوبه.» پرنده در بانكِ مسكن سرمایه‌گذاری كرد، قفس برد.
بلاتریکس لسترنج
پیشرفت سه پله دارد. پاچه‌خواری، خودشیرینی و زیرآب‌زنی. اگر می‌خواهید از فردا ترفیع و پایه حقوق بالا داشته باشید، از همین امروز اقدام كنید.
بلاتریکس لسترنج
راننده تاکسی: شما هم یکی از اون سهامدارای ورشکسته‌ای؟ مسافر: نه! من مرگم. راننده تاکسی: توی این وضعیت اقتصادی همه مرگن. مسافر: ولی من واقعاً مرگم.
بلاتریکس لسترنج
بزرگ‌ترین آرزوی لال داشتنِ یك میكروفن بود. به او یک میکروفن دادند. پشتِ میکروفن سکوت کرد. از آن روز، لال رهبر جنبشِ سکوت شد و پشتِ تمام میکروفن‌های دنیا سکوت کرد.
بلاتریکس لسترنج
گالیله کلیسا نمی‌دانست با یک زمین گرد چه‌کار کند. پس گالیله محکوم به اعدام شد.
بلاتریکس لسترنج
تا به حال از جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی، ادبی و بی‌ادبی(!) جوایز بی‌شماری را دریافت كرده‌ام و جوایز بی‌شماری را نیز دریافت نكرده‌ام!
Sajjad Nikmoradi
خیلی از افرادی که به روزنامه‌نگاری به چشم یک شغل نگاه می‌کردند، الان گوشه خیابان به کارتن‌خوابی مشغول‌اند.
hossein yousefzade
چند روز پیش ناامید و افسرده توی خانه نشسته بودم که دیدم دارند در می‌زنند. رفتم پشت در. لامپ مهتابی کوچک همسایه بود که برایمان آش نذری آورده بود. لامپ خوبی بود. از او خوشم آمد و با مادرم رفتیم و به همسایه گفتیم: «ما خواهان لامپ مهتابی کوچک شما هستیم. اگر کم‌مصرف هم باشد، بهتر است.» همسایه گفت: «ما در خانه لامپ فراوان داریم و اتفاقاً این یکی کم‌مصرف‌ترین آن‌هاست.» ما هم لامپ همسایه را به خانه آوردیم و حالا هم خانه ما از وجود همین لامپ و چراغ گردسوز قدیمی‌مان روشن است.
hossein yousefzade
خانم معلم گفت: ‘تو استعداد سیاست‌مدار شدن را داری. چون خیلی خوب فراموش می‌كنی.’ گفتم: ‘من سعی می‌كنم خوب درس بخوانم تا در آینده سیاست‌مدار شوم.’ معلم گفت: ‘اگر درس بخوانی، آخرش مثل من یك معلم حق‌التدریس می‌شوی كه هر روز به تو قول استخدام می‌دهند و فردایش فراموش می‌كنند.’ گفتم: ‘پس چه كار كنم.’ گفت: ‘همین‌طور به فراموش كردن ادامه بده تا ان‌شاءالله در آینده یك سیاست‌مدار بزرگ شوی.’»
گرگ کتاب خور
. اصلاً این پدر ژپتو به هیچ صراطی مستقیم نیست. حقش همان است كه توسط نهنگ خورده شود و من هم نروم كمكش كنم و وقتی كاملاً هضم و دفع شد، بفهمد كه نباید گیر بدهد.
بلاتریکس لسترنج
چرخه طبیعت دو تا آهو رفتن به صحرا برای چریدن دو تا شیر رفتن به صحرا برای شكار دو تا آهو دو تا آدم رفتن به صحرا برای شكار دو تا شیر دو تا عزرائیل رفتن به صحرا برای شكار دو تا آدم خوش به حالِ كركسا و لاشخورا كه همیشه دنیا به كامشونه.
بلاتریکس لسترنج
اگر کسی با نفت و کبریت به طرف شما آمد، بدانید که او ریزعلی خواجوی است و می‌خواهد راه شما را روشن کند. اگر کسی با چاقو و قمه به شما حمله کرد، آگاه باشید که او می‌خواهد گاو یا گوسفندی برایتان قربانی کند
Emad Jamshidi
طنز یعنی چه؟ با دلی خونین، لبی خندان بیاور همچو جام.
Sajjad Nikmoradi
مقدمه خواننده عزیز، اخطار می‌کنم، اگر از این صفحه چشم بردارید، با چاقوی تیزی که سرمای فلزی‌اش را در دست دارم گوش‌هایتان را خواهم برید و کف دستانتان خواهم گذاشت.
fatemeh_z_gh09
این کارها را آن‌قدر تکرار کنید تا شما را به تیمارستان ببرند. آن‌وقت جنون هم در پرونده شما ثبت خواهد شد که باعث افتخار یک هنرمند است.
بلاتریکس لسترنج
ترافیك اسب گواهینامه پایه دو داشت. خر گواهینامه پایه یك. به اسب راندن درشكه شاه رسید، به خر كشیدن گاری سیب‌زمینی. خر اعتراض كرد كه من پایه یك دارم. گفتند: «اینجا مگه خارجه كه هر چی درجه‌ات بالاتر باشه، كارت بهتر بشه.» خر هنوز گاری سیب‌زمینی می‌كشه. ولی بعد از عوض شدن نظام شاهنشاهی از اسب هیچ خبری نیست.
AliDarvish
دیگر اینکه یکی از تهیه‌کنندگان کوشا و فعال تلویزیون تا قیافه عنق مرا دید از باب دلسوزی و نصیحت درآمد که باید چنان بنویسی که جماعت تماشاییان فرصت تفکر نیابند و از خنده ریسه بروند و تم هیهات!)
Sajjad Nikmoradi
گالیله کلیسا نمی‌دانست با یک زمین گرد چه‌کار کند. پس گالیله محکوم به اعدام شد.
maryam mafakheri
«ساعت اداری تموم شد، صف رو چرا به هم می‌زنید؟!»
Mahdi Hoseinirad
خاطرات پینوكیو شنبه امروز صبح پدر ژپتو مرا از خواب بیدار کرد تا به مدرسه بروم. من هر چه به او گفتم زمانه عوض شده، الان آدم حسابی‌ها هم از مدرسه و درس خواندن فرار می‌كنند، من كه چوبی هستم، بگذار بروم مبل شوم، صندلی شوم، عصا شوم، بهتر از این است كه درس بخوانم، گوشش بدهكار نیست. می‌گوید: «تو باید دكتر شوی.» هر چه می‌گویم: «الان هر كسی هم واقعاً دكتر است از ترس تهمتِ تقلبی بودن مدركش، انكار می‌كند.»
Mahdi Hoseinirad

حجم

۱۱۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۱۱۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد