بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از نو غزل (گزیده غزل جوان ایران) | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب از نو غزل (گزیده غزل جوان ایران) اثر مهدی  مظفری ساوجی

بریده‌هایی از کتاب از نو غزل (گزیده غزل جوان ایران)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳ رأی
۴٫۰
(۳)
ابری‌ترین هوای زمینم که سال‌هاست دستم به روشنایی باران نمی‌رسد
|ݐ.الف
پرپرم کردند بی تو روزهای سرنوشت مثل گلبرگی که بر سنگ مزار افتاده است
sama
خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟ چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر به‌راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...؟ رها کنی برود از دلت جدا باشد به آن که دوست‌ترش داشته به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد گلایه‌ای نکنی، بغض خویش را بخوری که هق‌هقِ تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم ... نکند به او ـ که عاشق او بوده‌ام ـ زیان برسد! خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
sama
اشاره کن که بهار از درخت سربزند شکوفه بال بگیرد، پرنده پر بزند اشاره کن! تو بخواه از نسیم برخیزد به سمت خانه بیاید دوباره در بزند که می‌تواند با یک اشارۀ کوتاه به دشت رنگی از این دست خوب‌تر بزند؟ نسیم صبح نفس‌های توست ای موعود که آمده‌ست به شهر شکوفه سربزند اشاره کن که خزان از درخت برخیزد اشاره کن که بهاری دوباره سربزند
tabestoon

حجم

۱۶۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۶۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد