بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آخرین شب در خرمشهر | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب آخرین شب در خرمشهر اثر کامل جابر

بریده‌هایی از کتاب آخرین شب در خرمشهر

نویسنده:کامل جابر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۹ رأی
۴٫۱
(۲۹)
جسد سرهنگ ستاد صبحی‌الدلیمی - رییس دایره مهندسی و مسؤول نظامی سپاه سوم که مسؤول ویرانی خرّمشهر بود، زیر پای سربازان لگدکوب می‌شد. من نیز جسد او را عمداً لگد کردم؛ چرا که آن شب به اشتباهی که در خرّمشهر مرتکب شدیم، پی برده بودم.
Akbar Aghaii
فرمانده نیروهای ویژه در آخرین ساعات حمله با فرمانده نیرو در خرّمشهر تماس گرفت و اعلام کرد: ارسال نیروی ذخیره بی‌فایده است؛ چون نیرویی که مقابل ما می‌جنگد، زیاد نیست؛ اما با شجاعت تمام می‌جنگد.
Alireza
هنگام توزیع نشان شجاعت، صدام گفت: من از مقاومت شما در خرّمشهر راضی نیستم، این نشان‌ها برای سرپوش گذاشتن به تلفات ما در مقابل افکار عمومی است، کاش کشته می‌شدید و عقب‌نشینی نمی‌کردید. او خشمگین به ما نگاه می‌کرد. بعد به طرفمان تُف انداخت و گفت: چهره ما و چهره تاریخ را سیاه کردید.
ziba
عبدالجواد ذنون - مسؤول اطلاعات نظامی - در مورد خرّمشهر گفته بود: با داشتن خرّمشهر می‌توانیم تمام گفت‌وگوهای آینده را به نفع خود تمام کنیم. اما نیروهای اسلامی با نقشه‌های خود دنیا را غافلگیر کردند؛ چون ما هرگز فکر نمی‌کردیم نیروهای ایرانی از سمت شمال پیشروی کنند
ziba
نیروهای ما به دلیل ضعف روحیه خود را تسلیم می‌کردند. همین‌ها بودند که ایرانی‌ها را به مناطق مین‌گذاری شده و انبارهای اسلحه و مهمّات، همچنین به طرف واحدهایی که نه می‌خواستند تسلیم شوند، نه درگیر، راهنمایی کردند. این وضعیت در تمام طول شب ادامه داشت. هزاران سرباز مضطرب عراقی در خرّمشهر به این سو و آن سو می‌رفتند؛ بی‌آن که بدانند چه باید بکنند؟
navid abshari
صدام گفت: من از مقاومت شما در خرّمشهر راضی نیستم، این نشان‌ها برای سرپوش گذاشتن به تلفات ما در مقابل افکار عمومی است، کاش کشته می‌شدید و عقب‌نشینی نمی‌کردید. او خشمگین به ما نگاه می‌کرد. بعد به طرفمان تُف انداخت و گفت: چهره ما و چهره تاریخ را سیاه کردید. چرا از سلاح‌های شیمیایی استفاده نکردید؟ من آرام نمی‌شوم تا روزی که سرهای شما را زیر چرخ تانک‌ها ببینم
Akbar Aghaii
ایرانی‌ها با بلندگو از افسران خواستند خود را تسلیم کنند. سپس یکی از آن‌ها که به زبان عربی مسلّط بود، به پناهگاه آمد و با افسران به گفت‌وگو نشست. این افسران پیش‌تر با لشکر یازده تماس گرفته کسب تکلیف کرده بودند. به آن‌ها دستور داده شده بود تسلیم نشوند. وقتی مذاکره به بن‌بست رسید، فرماندهی دستور داد همه خودکشی کنند، فرماندهی این دستور را از قول صدام ذکر می‌کرد
Akbar Aghaii
تیپ ۴۴، تیپ طلایی ارتش عراق محسوب می‌شد و فرماندهان آن از بهترین فرماندهان ارتشی عراق بودند. برای همین وقتی فرمانده محور خرّمشهر - اسماعیل النعیمی - خبر کشته شدن فرمانده تیپ ۴۴ را شنید، توی سر خود زد و گفت: - کار خرّمشهر تمام شد...
Akbar Aghaii
ساعت چهار و نیم نیز یک هلی‌کوپتر حامل مدیر اطلاعات نظامی و تعدادی از افسران رده بالا به محور خرّمشهر آوردند؛ سعدالدین شاذلی - افسر بازنشسته مصری - و چند افسر رده بالای اردنی هم میان آن‌ها بودند.
Akbar Aghaii
سربازان ایرانی مثل داوطلبان مرگ به سوی ما می‌آمدند؛ انگار می‌خواستند ما را از روی زمین محو کنند. برای آن‌ها مرگ، فشنگ و آتش معنا نداشت. با این‌که تانک‌های تیپ زرهی ما پیشرفته - و از نوع تی ۷۲ - بود اما پیاده‌نظام ایرانی پشت سر تانک‌های ما می‌دویدند و در یک لحظه آن را به خاکستر تبدیل می‌کردند
Akbar Aghaii

حجم

۱۲۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۱۲۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۴,۷۰۰
۳۰%
تومان