بریدههایی از کتاب آخرین شب در خرمشهر
۴٫۱
(۲۸)
هر یک از آنها با استقبال از مرگ به سمت ما هجوم میآورد.
Mathilda
جسد افسران همرده خود را میدیدم که با آتش قوی زرهی ایران میسوخت.
از خدا کمک خواستم تا مرا از آن جهنم نجات دهد.
فریاد کمک کمک سربازان ما که پارچههای سفید را به علامت تسلیم بالا برده بودند، به گوش کسی نمیرسید. جسد سرهنگ ستاد صبحیالدلیمی - رییس دایره مهندسی و مسؤول نظامی سپاه سوم که مسؤول ویرانی خرّمشهر بود، زیر پای سربازان لگدکوب میشد. من نیز جسد او را عمداً لگد کردم؛ چرا که آن شب به اشتباهی که در خرّمشهر مرتکب شدیم، پی برده بودم.
S
درگیریهای خونین
سربازان ایرانی مثل داوطلبان مرگ به سوی ما میآمدند؛ انگار میخواستند ما را از روی زمین محو کنند. برای آنها مرگ، فشنگ و آتش معنا نداشت. با اینکه تانکهای تیپ زرهی ما پیشرفته - و از نوع تی ۷۲ - بود اما پیادهنظام ایرانی پشت سر تانکهای ما میدویدند و در یک لحظه آن را به خاکستر تبدیل میکردند. درگیری شدید بود. نمیتوانستیم سربازان خود را از سربازان ایرانی تشخیص بدهیم. فرمانده گردان - سرهنگ دوم لطیفه صبحی - از من که فرمانده گروهان دوم بودم، خواست که تا آخرین نفس مقاومت کنم. او به دست خود سربازان فراری و اسیران ایرانی را اعدام میکرد.
S
افسران درجه نظامی خود را کنده بودند؛ چون فکر میکردند اسیر خواهند شد، وضع بسیار آشفته بود. در همانحال، فرماندهی از ما میخواست حتی اگر جوی خون در شهر جاری شود، خرّمشهر را از دست ندهیم. عدّهای از افسران به فرماندهی گفته بودند که جان خود را فدای صدام خواهند کرد و فرماندهی هم این حرفها را باور کرده بود.
S
در مورد خبر کشته شدن احمد زیدان باید گفت که او از حال رفت؛ ولی کشته نشد و پس از انجام چند عمل جراحی به هوش آمد؛ امّا هر دو پایش را از دست داد و بازنشسته شد؛ چون میزان معلولیتش ۹۰% بود. احمد زیدان هنوز زنده است و در بغداد زندگی میکند و در دل خود جنایات عجیب زیادی را پنهان دارد؛ جنایاتی که او در حق انقلاب اسلامی مرتکب شده است. در مورد او همین قدر کافی است که به دست خود تعداد زیادی از اسیران ایرانی را اعدام و حکم اعدام اسیران بسیار دیگری را نیز صادر کرده است.
سرهنگ احمد زیدان تعریف میکرد که در طی اقامت در خرّمشهر، اشیا و کالاهای زیادی را از شهر دزدیدیم و به عراق منتقل کردیم. عتیقهجات نفیس، ماشین، لباس، آجر و لوازم خانگی و... همچنین مواد ساختمانی شهر خرّمشهر را به سرقت بردیم. خرّمشهر وقتی ما به آن هجوم بردیم، بسیار زیبا بود؛ اما پس از چند روز، شهر را ویران کردیم تا از آجر ساختمانها برای سنگرسازی استفاده کنیم.
S
سرهنگ احمد زیدان از نظامیان حیلهگر به شمار میرفت، او سلطهگری و رهبری را بسیار دوست میداشت؛ برای همین با اینکه از نظر درجه نظامی پایین بود، توانست فرماندهی خرّمشهر را به دست آورد، او بسیار دروغگو بود. غالباً اعلام میکرد که مشغول کارهای بزرگ و مهم است؛ در حالی که بسیار ترسو بود.
تیپ ما در آتش نیروهای اسلامی میسوخت. از سرهنگ پرسیدم: کجا میرویم؟
گفت: عراق!
گفتم: در این صورت، کلکمان کنده است؛ چون سرنوشت تمام کسانی که عقبنشینی کردهاند، معلوم است.
در این هنگام، عدّهای از سربازان عراقی را دیدم که همراه آنها چند اسیر ایرانی بود. سربازان از سرهنگ پرسیدند: با اینها چه کنیم!
گفت: اعدامشان کنید!
بلافاصله سه سرباز ایرانی اعدام شدند.
S
سربازان ایرانی مثل داوطلبان مرگ به سوی ما میآمدند؛ انگار میخواستند ما را از روی زمین محو کنند. برای آنها مرگ، فشنگ و آتش معنا نداشت. با اینکه تانکهای تیپ زرهی ما پیشرفته - و از نوع تی ۷۲ - بود اما پیادهنظام ایرانی پشت سر تانکهای ما میدویدند و در یک لحظه آن را به خاکستر تبدیل میکردند.
فآطمه
در این هنگام، عدّهای از سربازان عراقی را دیدم که همراه آنها چند اسیر ایرانی بود. سربازان از سرهنگ پرسیدند: با اینها چه کنیم!
گفت: اعدامشان کنید!
بلافاصله سه سرباز ایرانی اعدام شدند. ما پشتسر سرهنگ میدویدیم؛ به این خیال که او راه را میشناسد. پشت سر ما گروهی به سمت عراق میدویدند، ناگهان یک موشک به سوی ما پرتاب شد و ما را پراکنده کرد
Mohammad
تمام واحدها طبق این نقشه پیشروی کردند. در خلال این پیشروی، با مقاومتهایی اندک از سوی نیروهای ایرانی مواجه شدیم. البته چون بسیار مضطرب بودیم، این مقاومتهای اندک را به مثابه حملهای بزرگ فرض میکردیم. نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود؛ اما همه ما هر فرد از نیروهای اسلامی را به منزله چند نفر میدیدیم.
Mathilda
سربازان ایرانی مثل داوطلبان مرگ به سوی ما میآمدند؛ انگار میخواستند ما را از روی زمین محو کنند. برای آنها مرگ، فشنگ و آتش معنا نداشت. با اینکه تانکهای تیپ زرهی ما پیشرفته - و از نوع تی ۷۲ - بود اما پیادهنظام ایرانی پشت سر تانکهای ما میدویدند و در یک لحظه آن را به خاکستر تبدیل میکردند. درگیری شدید بود.
عباس صابری
حجم
۱۲۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۱۲۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۳۰%
تومان