بریدههایی از کتاب شازده حمام (جلد سوم)
۴٫۷
(۴۲)
روزی از حاجی دستمالچی پرسیدم چرا شما همیشه میخواهید با ماشین بهرام سبیل مسافرت کنید؟ در جواب گفت آقای پاپلی این زرتشتی تنها رانندهایست که طوری ساعت کارش را تنظیم میکند که درست موقع اذان مغرب و اذان صبح جلو مسجدی یا قهوه خانهای بین راه میایستد. مسافر میتواند سرموقع نمازش را بخواند. با رانندههای دیگر که میروم به این مسأله اهمیت نمیدهند. بعضی از رانندهها مردم را وسط بیابان بیآب برای نماز پیاده میکنند. بعضی میگویند نمازتان را توی ماشین بخوانید. حتی یک بار نشده که این بنده خدای زرتشتی با ۱۰ دقیقه پس و پیش موقع اذان جلو قهوهخانهای یا مسجدی توقف نکند.
omega
اگر کتاب تاریخ بیهقی را مطالعه کنید، میبینید که پادشاهان و بزرگان کشور ما، حتی آنها که خود را پاسدار اسلام میدانستند چه بساطهای بزم و شرابخواری به راه میانداختند. بعضیها فکر میکنند فقط این محمدرضا شاه پهلوی است که مشروب میخورده است. بدشانسی محمدرضا شاه این بود که تلویزیون آمده بود و مشروبخواری او را به همه نشان میداد.
omega
با وجود انقلاب اسلامی دیگر توی رستورانها مشروب نمیدادند. قبلاً مردم غذایشان را توی خانه میخوردند و عر. قشان را توی کافه. حالا عر. قشان را توی خانه میخورند و غذایشان را توی کافه. خود این یعنی تحول. قبلاً از زنشان و بچهشان میترسیدند، حالا از دولت. ترس از زن و بچه ریخته بود. ترس از خانواده، ترس خوبی است. ترس از خانواده ترس از خداوند میآورد. آدم یک جایی باید بترسد. وقتی از خانواده ترسید از حکومت نمیترسد. وقتی از حکومت ترسید از خانواده نمیترسد.
omega
بانکها اگر سودهای کلان میگیرند و دمار از روزگار مردم در میآورند، صیغه عقود اسلامی را خواندهاند. نزولخوارها که اگر صیغه عقود اسلامی را بخوانند مردم میگویند، دارند کلاه شرعی درست میکنند.
omega
کتابهای درسی ما، مردم را به عصر هخامنشی میبرند. آن هم طوری میگویند که همه مردم عصر هخامنشی در قصرهایی مثل تخت جمشید زندگی میکردند. هر آدم متولد ۳۰-۱۳۲۰ گوله ورچین، چخو، مستراح خالیکن دیده است. این بدبختیها مربوط به هزار سال قبل نیست.
Z.SH
در مملکت ما مدرنیته و قانونگرایی و شهریگرایی و دموکراسی تا عملی شود خیلی کار دارد. اصلاً معلوم نیست ما کی شهروند شویم. ۱۰۷ سال است مجلس داریم. همیشه یکی دو ماه مانده به انتخابات مجلس همه شهروند، مردم عزیز، مردم شجاع و سلحشور و باهوش میشویم. درست فردای انتخابات اکثر نمایندهها ما را فراموش میکنند.
Z.SH
فکر میکنم یکی از دلایلی که دیکتاتورها ظلم میکنند این است که از هیچکس نمیترسند، نه از قانون، نه از مجلس. نه از سازمان ملل نه از ضوابط بینالمللی. پشتشان به سگهایشان گرم است. خدا را هم فراموش میکنند. آن وقت آنها میشوند هیتلر، موسولینی، استالین و در ابعاد کوچکش قذافی، صدام و موسی چومبه.
مهشید
نبودن آزادی آدمها را دو رو و مزور بار میآورد. در اجتماع مؤمن است و در خانه عرقخور.
مهشید
گوله ورچین داشت ور میافتاد. بله گوله ورچین. بچههای کوچکی بودند که گوله ورچین بودند. توبرهای به گردنشان آویزان بود. در کوچهها دنبال سرگین الاغ و اسب و گوله شتر میگشتند. گوله جمع میکردند. آنها را میفروختند و لقمه نانی بدست میآوردند. در دورهای که هنوز سوختهای فسیلی نبوده عدهای سرگین و گوله میسوزاندند. عدهای بچهاشان را به جای مدرسه به کوچه میفرستادند. در کوچه چه کنند؟ گوله جمع کنند. که چه بشود؟ که شکم اعضای خانواده سیر شود. فقر بیداد میکرد. با پول نفت این فقر داشت کم رنگ میشد. جوانهای امروزی این چیزها را ندیدهاند.
یاسمن بلوری
در دهه ۱۳۴۰ به بعد امنیت توام با فرهنگ سازی داشت انجام میشد. یعنی کاری شد که دیگر کسی چاقو، زنجیر و پنجه بکس در جیب نگذارد. دیگر کسی جرأت نداشت قمه حمل کند. شهربانی و ژاندارمری، دادگستری این بساط قمهکشی و چاقوکشی را برچیدند.
یاسمن بلوری
همه میترسند. ترسی سه هزار ساله. ترسی تاریخی. همین ترس مانع تحول و دگرگونی است. مانع پیشرفت است. ترس تاریکی میآورد. ترس ضد تحول و ضد پیشرفت است. این ترس لعنتی از نسلی به نسلی منتقل میشود.
یاسمن بلوری
گفت شهر جایی است که آدم حریم شخصی داشته باشد.
FarimahOmidi
در خانه من بودم و مادرم. همیشه مادرم بهترین غذا را به من میداد. هر چند که ما غذایمان بهترین و بدترین نداشت. اما کمترین و بیشترین داشت. در خانه من همیشه برنده و در اجتماع بازنده این مسابقه بودم.
مرضیه
من هر بار که حسادت دوستان دانشگاهیام در دانشگاه فردوسی گل میکرد و در شهر هِرت کار دستم میدادند، دوباره به امید خدا و یاد عمران بشکنی میزنم و کار را شروع کردم و باز هم میکنم. زمین بخوری سگهای قطبی درنده تو را میخورند. در هر شکستی پیروزی است. در هر مشکلی حکمتی است. حکمتی که بعد از مدتی معلوم میشود.
مهدی
ای مردم شهری! این لقمه گوشت بره که میخورید نتیجه کار و تلاش محرومترین و فقیرترین و زحمتکشترین آدمهاست. لااقل اسراف نکنید و دور نریزید.
مهدی
در این جوامع بدویِ جهان سومی فقط آدمهایی که مشاغل غیرتولیدی و نامتعارف و درآمدهای نامتعارف دارند در امنیت مالی هستند.
مهدی
مردم فقیر و بیچاره همیشه آمادهاند که کسی روضه حضرت ابوالفضل (س) بخواند و آنها گریه کنند. گریه یکی از مهمترین راههای تسکین و آرامش است.
مهدی
جعفرآباد بدان لحاظ انتخاب شده بود که جایگاه کشته شدن سردار آزاده ایران، کلنل محمدتقی خان پسیان بود. یاد آن سردار که اولین افسر خلبان تحصیل کرده ایران در اتریش بود گرامی باد. کلنل محمدتقی خان پسیان مردی آزاداندیش و وطنپرست و پیشرو در مدرنسازی ژاندارمری بود. زمانه او را که وطندوست بود برنمیتافت.
مهدی
وقتی دکتر علی شریعتی برای تدریس به کلاس میرفت کلاسهای دیگر عملاً تعطیل میشد. برخی استادها مثل آقای دکتر غلامرضا قنادان استاد زبان انگلیسی گاه خودش با دانشجویانش به کلاس شریعتی میآمدند.
مهدی
دکتر علی شریعتی مغزی فوقالعاده داشت. فیالبداهه میتوانست درباره سؤالات مطرح شده ساعتها حرف بزند.
مهدی
حجم
۶۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
حجم
۶۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان