بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شازده حمام (جلد سوم) | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب شازده حمام (جلد سوم) اثر محمدحسین پاپلی‌یزدی

بریده‌هایی از کتاب شازده حمام (جلد سوم)

امتیاز:
۴.۷از ۴۲ رأی
۴٫۷
(۴۲)
به شهر آمدن یعنی دانا شدن، یعنی بینا شدن، حتی اگر با فقر و گرفتاری همراه باشد.
سید مهدی
روزی از حاجی دستمالچی پرسیدم چرا شما همیشه می‌خواهید با ماشین بهرام سبیل مسافرت کنید؟ در جواب گفت آقای پاپلی این زرتشتی تنها راننده‌ایست که طوری ساعت کارش را تنظیم می‌کند که درست موقع اذان مغرب و اذان صبح جلو مسجدی یا قهوه خانه‌ای بین راه می‌ایستد. مسافر می‌تواند سرموقع نمازش را بخواند. با راننده‌های دیگر که می‌روم به این مسأله اهمیت نمی‌دهند. بعضی از راننده‌ها مردم را وسط بیابان بی‌آب برای نماز پیاده می‌کنند. بعضی می‌گویند نمازتان را توی ماشین بخوانید. حتی یک بار نشده که این بنده خدای زرتشتی با ۱۰ دقیقه پس و پیش موقع اذان جلو قهوه‌خانه‌ای یا مسجدی توقف نکند.
پ. و.
آدم وقتی خود را به قدرت و ثروت نزدیک کند همیشه در خطر است. در خطر اتهام. در خطر طرد شدن، عزل شدن، در خطر مرگ. وقتی به قدرت نزدیک شدی همیشه در خطری. آدم قدرتمند دیکتاتور، همیشه از اطرافیان خود می‌ترسد. بدبینی و هراس جزو ذات قدرت است. قدرتمندی که بترسد، از ببر هم خطرناک‌تر است. آدمی که به او نزدیک شود، در خطر است. با کوچک‌ترین حرف و حرکت و ایما و اشاره‌ای خود را به خطر انداخته است. تاریخ نشان می‌دهد، قدرت‌مداران به فرزندان خود هم رحم نمی‌کنند. همین شاه عباس خودمان چند تا پسرش را کشت. نادر شاه با پسرش چه کرد. خلفای عباسی با وزرای خود (برمکی‌ها) چه کردند. حسنک وزیر بر دار شد. ناصرالدین قاجار معلم و پدرخوانده و مراد خود امیرکبیر را کشت و مسیر تاریخ ایران را عوض کرد. استالین با دوستانش چه کرد. رضا شاه چه بر سر تیمور تاش آورد. کوچک‌ترین مجازات عزل شدن است.
zsh88
بداند. اگر مردی توانست مدت‌ها در محیط کاری با زنی کار کند و فقط با او رابطه کاری، علمی، رابطه تجاری، رابطه فرهنگی، رابطه اجتماعی و اقتصادی داشته باشد و به او نگاه سکسی نداشته باشد، به کمال رسیده است.
mahi
در اکثر گروه‌های آموزشی دانشگاهی در پس این پرده علم، فرهنگ ننگین سرمایه‌داری بی‌حساب و کتاب حسادت و کینه نهفته است.
Nazi Beigi
دانشگاه‌های ما درس علم می‌دهند اما درس اخلاق خیر.
Nazi Beigi
من در اکثر گروه‌های دانشگاهی جز داروینیسم اجتماعی درس تنازع بقا، درس حسادت و فرهنگ منحط، چیز دیگری نیاموختم.
anahita.bdbr
حاکمان تهران‌نشین باد در غب‌غب انداخته بودند. سه سال بعد اسدالله علم گفت ما باید جشن‌های شاهنشاهی را برگزار کنیم. حتی اگر لحاف خودمان را هم بفروشیم، باید جشن‌ها را برگزار کنیم. کاش آن‌ها سرزده به دهات و مله‌های عشایری می‌رفتند. آن وقت شاید می‌فهمیدند که باید لحافشان را بفروشند و برای این مردم کاری بکنند. اگر کرده بودند شاید خودشان هم به نوعی حفظ می‌شدند. شاید آبرومندانه‌تر می‌رفتند. غرور و تکبر حاکمان و چاپلوسی اطرافیان اوضاع را دگرگون می‌کند. شاه به فانتوم‌هایش می‌نازید. حاکمان شوروی به موشک‌هایی که هوا می‌کردند، قذافی و صدام به ارتش. ارتش واقعی همین مردم فقیر هستند
omega
بزرگ‌ترین تحول در طول تاریخشان یعنی فروپاشی سیستم ایلی در راه بود. چند سال بعد صدا بلند شد که مرتع ملی است و خان‌ها هیچ‌کاره‌اند. یعنی رابطه چندهزار ساله ایلی به هم ریخت. این اساس تحول و دگرگونی زندگی ایلی ایران بود. مرتع ملی است و خان هیچ‌کاره است. عده‌ای فریاد برآوردند که خان مرد. شاه هم آن‌ها را پشتیبانی می‌کرد که بگویند خان مرد. همان مردم درست ۱۷ سال بعد صدا برآوردند که مرگ بر شاه.
omega
در آن زمان در بسیاری از دهات ساختمانی بود که خیرات یا مهمان‌خانه نام داشت. وقفیاتی بود جهت پذیرایی مهمان. هر خانوار روستایی هر ساله مقداری جنس و پول به کدخدا می‌داد. بخشی از سهم کدخدا جهت پذیرایی مهمان در خانه کدخدا بود. یعنی مهمان که وارد ده می‌شد به خانه کدخدا می‌رفت ولی مهمان همه ده بود.
omega
۱۰۷ سال است مجلس داریم. همیشه یکی دو ماه مانده به انتخابات مجلس همه شهروند، مردم عزیز، مردم شجاع و سلحشور و باهوش می‌شویم. درست فردای انتخابات اکثر نماینده‌ها ما را فراموش می‌کنند. تقریباً سه سال و هشت ماه در فراموشی می‌مانیم. درست ۴ ماه مانده به انتخابات بعدی دوباره مردم خوب و سلحشور می‌شویم.
omega
مگر کسی می‌تواند به سادگی آنچه را که در بچگی به او القاء کرده‌اند، عوض کند؟ همه زندانی فرهنگ خویشیم.
مهشید
این ترس لعنتی در همه وجودشان رخنه کرده است. ترس از آن دنیا هم همه وجودشان را گرفته است. ترس از جهنم. ترس از پل صراط. ترس از دوزخ. ترس از قبر. ترس از تاریکی قبر. ولی ظاهراً ترس از این دنیا و ترس از حرف مردم بیش از هر چیز بر وجودشان مسلط است.
1976
خدا نکند در همین جلسه خانوادگی جوانی بگوید چرا گرانی شده است؟ ده نفر از این گوشه و آن گوشه نصیحت می‌کنند که این حرف‌ها را نزن. نگو گرانی شده، بگو ارزانی است. بگو فراوانی است. بگو همه راضی‌اند. بعد هم یک بزرگ‌تر، آن جوان ناپخته را پهلوی خودش می‌نشاند. می‌گوید مگر ندیدی و نشنیدی فلان پادشاه هزار سال قبل با آدمی که اعتراض کرد چه کرد؟
1976
اینطور نیست که فقط یزدی‌ها بگویند شهر ما از همه شهرهای دنیا بهتر است. مشهدی‌ها هم همین حرف را می‌زنند. کاشانی‌ها، شیرازی‌ها، کازرونی‌ها، رشتی‌ها، همه همین حرف را می‌زنند. همه دارالمومنین، دارالعباده، دارالسیاده، دارال... هستند.
1976
کار درمانی مهمترین روش فرهنگ سازی است.
کاربر ۵۱۹۳۹۷۹
سرکار استوار از من پرسید تو به سربازی رفته‌ای یا نه؟ جوابش کارت دانشجویی بود نه ۵ تا کاغذ و کارت دیگر. شاید می‌خواستم با آن کاغذها شرش را از محله کم کنم. شاید هم می‌خواستم جلوی مردم پز بدهم و خود را مهم جلوه بدهم. مردم عادی هیچگاه آدم‌های مهم را از خود نمی‌دانند. من همان شب تصمیم گرفتم هیچگاه آدم مهمی نباشم. هیچ وقت پست اجرایی قبول نکردم. پست‌هایی مثل مدیر گروه جغرافیا چیزی نبود که از نظر مردم مهم جلوه کند. در تمام دوران دانشگاهی‌ام، جز در مواردی که در ایران نبودم ماهی نبود که به روستا و عشایر نروم. همیشه سعی کردم که آدم معمولی باشم، آدم مهمی نباشم.
شهاب
در دوره دیکتاتوری بزرگترین هنر، هنر زیستن است. زیستن بدون آلوده‌شدن و بدون گرفتار شدن. وقتی دیکتاتوری قوت گرفت هر آدم صاحب قدرتی خود دیکتاتور می‌شود. هر آدمی که پشت میز بنشیند در حوزه خود دیکتاتور می‌شود. حتی دربان اداره هم دیکتاتور می‌شود. پدر هم در خانه دیکتاتور می‌شود، حتی معلم کلاس اول ابتدایی هم دیکتاتور می‌شود. در دوره دیکتاتوری آدم‌ها پست می‌شوند. حسودها فرصت اذیت و آزار دیگران را پیدا می‌کنند.
شهاب
اکثر قریب به اتفاق مردم یزد و ایران دارای این فرهنگ اصیل و متین هستند. اهل گفتگو و مذاکره هستند. تازه وقتی یکی از این آدم‌ها رئیس جمهور هم می‌شود مرکز گفتگوی تمدن‌ها درست می‌کند. اصلا بنده خدا در تمام عمرش اهل دعوا و جنگ و جدال نبوده است. وقتی چشم به دنیا باز کرده دیده است پدرش که دارد بین مردم صلح و صفا برقرار می‌کند. پدری که روحانی بزرگ اردکان و یزد بود. آدمی که از چهار پنج سالگی هر روز شاهد جلسه صلح و صفا از راه گفتگو در خانه‌اشان بوده است. می‌خواهید این آدم چه کار کند. او می‌رود در بالاترین مکان سیاسی جهان یعنی سازمان ملل می‌گوید من پیام صلح و گفتگوی تمدن‌ها دارم.
شهاب
حدود خودکامگی و ستمکاری را تحمل ستم‌بران تعیین می‌کند.
FarimahOmidi

حجم

۶۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

حجم

۶۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان