بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم) | صفحه ۲۲ | طاقچه
کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم) اثر محمدحسین پاپلی‌یزدی

بریده‌هایی از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)

امتیاز:
۴.۷از ۱۳۹ رأی
۴٫۷
(۱۳۹)
سالن سینما تشکیل شده بود از یک محوطه محصور بدون سقف و بدون صندلی با یک دیوار سفید در جلو که صفحه نمایش بود. سه ردیف جلو را پیت حلبی گذاشته بودند و یک تخته روی حلبی‌ها قرار داشت و عده‌ای از مردهای متشخص که برای آمدن به سینما کراوات می‌زدند روی آن می‌نشستند. بقیه صحن سینما سنگ و آجر فرش بود مردم خودشان فرش می‌آوردند و خانوادگی روی زمین می‌نشستند. بساط آبگوشت وگاهی پلو خورش و نان و پنیر و آبدوغ خیار برقرار بود. مردم در حین فیلم دیدن، آبگوشت را هم می‌خوردند و صدای گوشت‌کوبیدن هم بلند می‌ش
omega
مدرسه رفتن بچه‌ها در این مملکت خود داستانی است. چه استعدادهایی که در کارگاه‌های مسگری، رنگرزی، شعربافی و قالی‌بافی به هدررفته است. هزاران فیزیکدان، شیمیدان، محقق، دانشمند بالقوه سر ازکارگاه قالی‌بافی درآورده‌اند تا ما افتخار کنیم که قالی ایران در جهان بی‌نظیر است و هزاران تاجر ایرانی و غیرایرانی میلیاردر شوند.
Hossein Amin
در میان این خیل فقرا هر کس دست به کار جدیدی زد و از دیار خود مهاجرت کرد راه به جایی برد. هرچند که شاید در کنار کار و تلاش، تقدیر و سرنوشت هم بی‌تأثیر نبوده است.
مهشید
انگلیس‌ها هم دوباره می‌آیند و نفت مملکت را مفت مفت می‌برند و می‌خورند. از این حرف‌ها هیچ نمی‌فهمیدم. فقط مسئلۀ کبوترها را می‌فهمیدم. می‌دانستم که فاطمه می‌خواست کبوتر را بخورد، آن را کشت ولی نمی‌فهمیدم که نفت را چه کسی می‌خواست بخورد. اصلاً مادرم صدبار گفته بود نفت چیز بدی است، نباید آن را بخوری. مواظب باش دبه نفت را سرنکشی و نخوری. تازه خودم دیده بودم که اکبر پسر همسایه که نفت خورده بود استفراغ می‌کرد و او را به بیمارستان بردند و می‌گفتند که اگر دیر به بیمارستان برده بودندش، می‌مرد. حالا پس این انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و شاهی‌ها که می‌توانند بشکه بشکه نفت را بخورند و استفراغ نکنند و به بیمارستان نروند باید با ما خیلی فرق داشته باشند. پیش خودم گفتم می‌روم پشت‌بام از احمد آقا می‌پرسم چرا انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها که نفت می‌خورند استفراغ نمی‌کنند و آن‌ها را به بیمارستان نمی‌برند؟
omega
دولتی که نه طرح دارد نه برنامۀ آمایش سرزمین و طرح جامع توسعه، ۲ سال مردم را می‌دواند تا مجوز و پروانه ساخت کارخانه صادرکند. بعد می‌گویند چرا مغزها و سرمایه‌ها از ایران فرار می‌کنند؟!
محمد حسن
عرفان ایرانی قبل از آن که بخواهد انسان را به خدا وصل کند زمینه ساز امنیت و اتحاد و یکپارچگی دنیوی ماست.
1976
ظلمی که از ظلم بدنی برای بچه‌ها بدتر و بیشتر است، ظلمی است که عده‌ای آدم‌های بزرگ و مسن بخواهند از راه کتاب‌های درسی، ایدئولوژی و تفکرات خود را به بچه‌ها القا کنند همان کاری که در رژیم شاهنشاهی شد. همان کاری که در رژیم شاهنشاهی شد. ظلمی از این بالاتر نیست که بخواهند با کتاب‌های درسی شستشوی مغزی بدهند. ظلمی از این بدتر نیست که بخواهند حقایق تاریخی را دگرگون کنند، چهره‌های خدمتگزار به ملت را خائن و چهره‌های خائن را خدمتگزار جلوه دهند. بچه‌ها را به سوی افکار جزمی و بدبینانه سوق دهند. خود را مرکز عالم و آدم بنمایانند و افکار فاشیستی و نئوفاشیستی را در مغز میلیون‌ها بچه فرو کنند. این ظلم از کتک زدن، بیگاری بردن و بیگاری کشیدن از بچه‌ها بدتر است.
مهشید
به نظر می‌رسد رایانه‌ها، آموزش و پرورش قدرت گرا را که در اکثر کشورهای جهان سوم کوشش دارد افراد مطیع، حرف‌شنو و منظم، تربیت کند و پرورش دهد تا بعد از دیپلم کارگران و کارمندان نوکرصفت باشند را در هم خواهد شکست. اگر سیاست های سخت گیرانه آموزش و پرورش موفق بود هرگز انقلاب نمی شد. وجود انقلاب عدم موفقیت آموزش و پرورش سختگیرانه دوره شاه را می رساند.
مهشید
کم‌کم قسمت مهمی از مطالب کتاب‌های تاریخ را مطالب قبل از اسلام تشکیل می‌داد. کاری که اوایل انقلاب کاملاً برعکس شد و کتاب‌ها از مطالب بعد از اسلام پر شد
1976
آن وقتها بچه‌ها را هم به اسم مادرانشان صدا می‌زدند. حسن و حسین و سکینه بی‌بی رباب ملا، حسین خدیج، کاظم سکینه،‌ اصغر معصوم شل، رضای کلثوم. حالا جامعه‌شناسان بیایند تفسیر کنند که چون بچه‌ها را به اسم مادرهایشان می‌شناسند این اسم‌ها بیانگر ادامۀ عصر مادرسالاری است، کدام مادرسالاری
1976

حجم

۹۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۳۴ صفحه

حجم

۹۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۳۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۲۱
۲۲
صفحه بعد