بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیغام ماهی‌ها | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب پیغام ماهی‌ها اثر گل‌علی  بابایی

بریده‌هایی از کتاب پیغام ماهی‌ها

امتیاز:
۴.۹از ۲۴ رأی
۴٫۹
(۲۴)
بی‌بهره کرد. در طول جنگ هم پشتیبانی‌های زیادی از نظر تسلیحاتی و مهماتی از ایران کرد. سوریه در سازمان‌های بین‌المللی همیشه در کنار ما قرار می‌گرفت و جنایات صدام را محکوم می‌کرد. با توجه به این حمایت‌های سوریه از ما در آن زمان، معرفت حکم می‌کرد که ما هم در این شرایط بحرانی به سوریه کمک کنیم. اما این تنها دلیل‌مان برای پشتیبانی از سوریه نبود، بلکه تدبیر رهبر معظم انقلاب مبنی بر این که سوریه عمق استراتژیک ماست و تنها کشوری است که در جبهۀ مقاومت مانده است، دلیل عمدۀ کمک ما به این کشور، در مقابل این جنگ نیابتی بود.
محمد
بله، کار مسلحانه برای‌مان جذابیت داشت، امّا فکر می‌کردیم بدون داشتن مبانی عقیدتی و فکری درست و حسابی، عمل مسلحانه راهی به دهی نمی‌برد.
arash
چهار ـ پنج مرتبه استکان‌ها را پر از چای کردند و ما هم با ولع آن را نوشیدیم. نمی‌دانستیم که اگر می‌خواهیم دیگر چای نیاورند، بایستی استکان‌ها را وارونه داخل سینی بگذاریم.
shariaty
«کارهای خداوند متعال از حکمت غیرقابل تصوری برخوردار است. ما در زندگی گاهی یک چیز را خوب می‌دانیم در حالی‌که آن برای ما خوب نیست و برعکس. این مطلب به این دلیل است که فهم و درک ما در یک محدودۀ بسیار جزیی از کل حقیقت است اما خداوند به همه چیز داناست. خداوند خیر مؤمنین را می‌خواهد.
shariaty
دیدیم بعضی از کاندیداها چند روز آمدند جبهه، عکس‌هایی گرفتند و بعد همان عکس‌ها را در تبلیغات انتخاباتی استفاده کردند.
shariaty
از گوشه‌ی چشم، محمود را می‌دیدم. به سجده که می‌رفت، با تضرّع و صدای لرزانی، خیلی آرام می‌گفت: اللّهُمَّ اَرزُقنا تُوفیقَ الشَّهادَهَ فی سَبیلِک. این دعا را به آرامی و نهایت خشوع، هر بار در سجده‌هایش می‌خواند
shariaty
قُجه‌ای، حین غذا خوردن، گاه و بی‌گاه پلک‌هایش بسته می‌شوند. معلوم بود مدّت‌ها است یک چُرت هم نخوابیده. سرجمع، شاید بیشتر از پنج لقمه هم نخورد. بعد، یکی دوبار محکم، با کف دست به پیشانی خودش زد؛ طوری که خواب از چشم‌اش بپرد. بلند شد، از ما خداحافظی کرد و برگشت سمت مواضع بچّه‌هایش
shariaty
«آهای بسیجی؛ خوب گوش کن چه می‌گویم. من می‌خواهم به تو پیشنهاد یک معامله‌ای را بدهم که در این معامله، سرت کلاه برود! منِ دستغیب، حاضرم یک‌جا، ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه‌ها و تهجّدها و شب زنده‌داری‌هایم را بدهم به تو، و در عوض،‌ ثوابِ آن دو رکعت نمازی را که تو،‌ در میدان جنگ، بدون وضو، پشت به قبله، با لباس خونی و بدن نجس خوانده‌ای، از تو بگیرم. آیا تو حاضر به چنین معامله‌ای هستی؟!»
shariaty
وقتی حاج محمود گزارش کنترل نهایی منطقه را به حسن باقری داد، ایشان از همان‌جا که نشسته بود، نگاهی انداخت به نقشه‌ی بزرگ منطقه‌ی جنوب غربی خوزستان و همان‌طور که چشم به نقشه دوخته بود، به آقای زین‌الدین گفت: مهدی؛ تماس بگیر با قرارگاه کربلا،‌ بگو حسن گفته زمین قفل شده، برای شروع عملیات آماده‌ایم.
shariaty
می‌گفتیم چرا همه‌اش در جنوب با بعثی‌ها سرشاخ می‌شویم؛ جبهه‌ی غرب، معروف است به جبهه‌ی بغداد. از سر مرز سومار تا پایتخت عراق، فقط صد کیلومتر فاصله وجود دارد. باید برویم غرب، آن‌جا وارد عمل شویم و بغداد را تهدید کنیم!.
shariaty

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۵۰%
تومان