بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر

بریده‌هایی از کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۸از ۵۵ رأی
۳٫۸
(۵۵)
به دشواری می‌توان «اعانه‌ها» را از «باج‌ها» متمایز ساخت زیرا اعمالِ مجرمانه‌ای که استالین در این زمان علیه ثروتمندان به‌کار می‌بست شامل «سرقت، یورش مسلحانه، اخاذی از خانواده‌های ثروتمند و ربودنِ فرزندان این خانواده‌ها در خیابان‌های باکو در روز روشن و سپس درخواستِ باج به نامِ کمیته انقلاب» می‌شد. اسد بی به‌خاطر می‌آورد: «ربودنِ کودکان در آن زمان امرِ معمول و روزمره‌ای بود. من در آن روزها، پسربچه بودم. یادم هست که هرگز بدون همراهی سه محافظِ تفنگدار و یک خدمتکار مسلحِ اسب سوار که از پشت سر همراهی‌ام می‌کردند، قدم به داخل خیابان نمی‌گذاشتم.»
rahim alimardanloo
استالین از طریقِ روابط و تماس‌های خود با مسلمانان، به انقلابِ مشروطه ایران نیز یاری‌های تسلیحاتی قابل‌توجهی رساند. او تعدادی مبارز و مقادیری سلاح را زیرنظر سرگو اورژونیکیدزه به ایران فرستاد تا به براندازی حاکمِ مستبد ایران، محمدعلی‌شاه، کمک کند. بلشویک‌های استالین سعی در ترور شاه ایران کردند. استالین حتی از مرز ایران عبور کرد و خود را به شهر رشت رساند تا در آن‌جا شخصآ پارتیزان‌هایش را سازماندهی کند. به این ترتیب حضور استالین در «کنفرانس تهران» در سال ۱۹۴۳ اولین حضور وی در ایران نبود.
rahim alimardanloo
سوسو در چنان نومیدی‌ای به سر می‌برد که دوستانش نگران بودند مبادا وی با اسلحه مازوری که داشت خودکشی کند. استالین بعدها به یکی از دوستان مؤنث خود گفت: «غم و غصه چنان بر من غلبه کرده بود که رفقایم اسلحه مرا از دستم گرفتند. پی بردم که چه چیزهای زیادی در زندگی بوده که قدرشان را ندانسته بودم. موقعی که همسرم زنده بود، بعضی وقت‌ها شب‌ها به خانه برنمی‌گشتم. هر زمان که می‌خواستم از خانه بیرون بروم به او می‌گفتم که نگرانِ من نباشد اما موقعی که به خانه برمی‌گشتم، می‌دیدم که او آن‌جا نشسته و تمام شب را بیدار در انتظار من مانده است.»
rahim alimardanloo
باکو در سال ۱۹۰۱ نیمی از نفت مصرفی جهان را تولید می‌کرد ـ و جایزه معروف نوبل در سال ۱۹۱۲ از محل سودهای سرشار نفتی خاندانِ نوبل در باکو، برقرار شد.
rahim alimardanloo
. لنین به دو کلاهبردار بلشویک حقه‌باز دستور داده بود که با دو خواهر بی‌بهره از زیبایی، که ارثیه هنگفتی از عموی سرمایه‌دار خود (اشمیت) به ارث برده بودند، ازدواج کنند. این دو بلشویک دستور داشتند که بعد از ازدواج با خواهران اشمیت مال و اموال آن‌ها را بالا بکشند و سپس همه آن را در اختیار حزب بگذارند. دو بلشویک موفق به ازدواج با خواهرها شدند اما یکی از این دو، ویکتور تاراتوتا، ترجیح داد از ثروت همسرش برای خوشگذرانی‌های شخصی استفاده کند.
rahim alimardanloo
نمایندگانِ انقلابی حزبِ سوسیال دمکرات روسیه، درست مثلِ طبقه حاکمِ اتحاد شوروی در دهه‌های بعد، در ظاهر با هم برابر بودند اما درواقع برخی از آن‌ها برابرتر از بقیه بودند.
rahim alimardanloo
گنگسترهای استالین سپس به قطارِ عازم چیاتورا، که پولِ حقوقِ کارگرانِ معادن را با خود حمل می‌کرد، حمله‌ور شدند. گنگسترها و قزاق‌های محافظ قطار برای مدت دو ساعت با هم جنگیدند که ثمره آن کشته شدن دو قزاق بود. اعضای «دسته» تحت امر استالین عاقبت موفق به سرقت بیست هزار روبل از قطارِ چیاتورا شدند. تسینتسادزه به یاد می‌آورد که «پانزده هزار روبل از این بیست هزار روبل به گروهِ بلشویک (لنین در فنلاند) و مابقی آن به دسته خودمان جهت عملیات‌های آتی مصادره اختصاص داده شد.»
rahim alimardanloo
چیاتورا با قله‌های پوشیده از برفش، صخره‌های پرشیبش و ابرهای کم‌ارتفاعش به سرعت در حال رشد و ترقی بود: معادنِ منگنز اطرافِ این شهر، بزرگ‌ترین معادن منگنز روسیه و تأمین‌کننده شصت درصد از مجموعِ تولیدِ منگنزِ جهان بود. در تپه ماهورهای کانی‌دار و آکنده از گرد و غبارِ منطقه حدود ۳۷۰۰ معدنکارِ «تیره‌پوست» روزی هجده ساعت جان می‌کندند و در مقابل حقوق‌های اندکی دریافت می‌کردند. معدنکاران نه حمامی داشتند و نه حتی خانه‌ای برای خوابیدن. آن‌ها شب‌ها در داخلِ معادن می‌خوابیدند.
rahim alimardanloo
لنین خواهان تبدیل حزب به فرقه ممتازی از انقلابیون حرفه‌ای بود اما مارتف از عضویت و مشارکتِ گسترده‌ترِ کارگرانِ معمولی در حزب طرفداری می‌کرد. لنین که از مواجهه‌های تفرقه برانگیز لذت می‌برد، حزب را به دو جناح تقسیم کرد. وی مدعی شد که گروه وی در «اکثریت» (بلشویک) و گروه مارتف در «اقلیت» (منشویک) است.
rahim alimardanloo
رفیق سوسو معمولا کتِ قزاقی به تن می‌کرد، کلاه لبه‌دار سیاه معروفش را بر سر می‌گذاشت و یک شال گردنِ قزاقی سفید رنگ را روی شانه‌هایش می‌انداخت. این طرزِ لباس پوشیدن به زودی در بین پیروانِ انقلابی سوسو رایج و محبوب شد. افرادی را که این‌گونه لباس می‌پوشیدند «سوسوئیست‌ها» می‌گفتند؛ که باید آن را نسخه اولیه «استالینیست‌ها» قلمداد کرد.
rahim alimardanloo
سوسو آن شب سخنان هراسناک و ملودراماتیک خود را این‌گونه پایان داد: «ما نباید از مرگ بترسیم! خورشید دارد طلوع می‌کند. بیایید زندگی‌های خودمان را فدا کنیم!»
rahim alimardanloo
جاسوس‌های نفوذی در ازای دریافت حقوق‌های گزاف نه فقط به داخل سازمان‌های انقلابی نفوذ می‌کردند بلکه بعضی وقت‌ها هدایت و رهبری این سازمان‌ها را نیز برعهده می‌گرفتند. اوخرانا حتی موفق به تأسیس «گروه‌های انقلابی» و «اتحادیه‌های کارگری» خاصِ خودش شده بود. این نوع تشکیلاتِ بدلی صرفآ با هدفِ دامن زدن به جنون سوءظن و پارانویا در بین انقلابیون تأسیس می‌شدند. هدف اصلی این بود که انقلابیون را کاملا نسبت به یکدیگر بی‌اعتماد کرده، آن‌ها را غیر فعال و منزوی کنند.
rahim alimardanloo
جاسوس‌های نفوذی در ازای دریافت حقوق‌های گزاف نه فقط به داخل سازمان‌های انقلابی نفوذ می‌کردند بلکه بعضی وقت‌ها هدایت و رهبری این سازمان‌ها را نیز برعهده می‌گرفتند. اوخرانا حتی موفق به تأسیس «گروه‌های انقلابی» و «اتحادیه‌های کارگری» خاصِ خودش شده بود. این نوع تشکیلاتِ بدلی صرفآ با هدفِ دامن زدن به جنون سوءظن و پارانویا در بین انقلابیون تأسیس می‌شدند. هدف اصلی این بود که انقلابیون را کاملا نسبت به یکدیگر بی‌اعتماد کرده، آن‌ها را غیر فعال و منزوی کنند.
rahim alimardanloo
جاسوس‌های نفوذی در ازای دریافت حقوق‌های گزاف نه فقط به داخل سازمان‌های انقلابی نفوذ می‌کردند بلکه بعضی وقت‌ها هدایت و رهبری این سازمان‌ها را نیز برعهده می‌گرفتند. اوخرانا حتی موفق به تأسیس «گروه‌های انقلابی» و «اتحادیه‌های کارگری» خاصِ خودش شده بود. این نوع تشکیلاتِ بدلی صرفآ با هدفِ دامن زدن به جنون سوءظن و پارانویا در بین انقلابیون تأسیس می‌شدند. هدف اصلی این بود که انقلابیون را کاملا نسبت به یکدیگر بی‌اعتماد کرده، آن‌ها را غیر فعال و منزوی کنند.
rahim alimardanloo
«همه احساسات مهرآمیز برای خانواده، دوستی، حق‌شناسی و حتی شرف و آبرو، باید برای کار انقلابی زیر پا گذاشته می‌شد.» این یکی از اصول اساسی در رساله پرخواننده «اصول ایمان انقلابی» نچایف، نیهیلیست معروف روسی بود.
rahim alimardanloo
استالین در دوران دیکتاتوری‌اش همواره دوست داشت با پوتین‌ها یا چکمه‌های ساق بلند در انظار عمومی ظاهر شود. این صرفآ یک ژستِ نظامی‌گرایانه نبود، بلکه نمایانگر قدردانی خاموش استالین از پدرش و پوتین‌های چرمی زیبایی بود که وی با دستان خودش آن‌ها را می‌دوخت.
rahim alimardanloo
اما او واقعآ به چه چیزی باور داشت؟ بگذارید با واژه‌های خودش توضیح بدهد. مارکسیسمِ استالین به معنای این بود که «پرولتاریای انقلابی به تنهایی از سوی تاریخ مقدر شده که نوعِ بشر را آزاد کرده و شادی را برای جهان به ارمغان آورد.» اما نوعِ بشر تا قبل از دستیابی به «سوسیالیسمِ محقق شده علمی» مجبور به از سر گذراندنِ «گرفتاری‌ها، رنج‌ها و دگرگونی‌های عظیمی» خواهد بود. قلبِ این مسیرِ مُقدّر، «نبردِ طبقاتی است: مارکسیسم یعنی آن توده‌هایی که آزادیشان کاتالیزوری است برای آزادی فرد.»
rahim alimardanloo
استالین به مخاطبان خود گفت: «موقعی که این استدلال را شنیدم، زدم زیر خنده! تا پیش از این، تصور می‌کردم سیمون از طریقِ نتیجه‌گیری‌های فلسفی پی به عدم وجود خدا برده، اما حالا برایم روشن شده بود که او از ترس این‌که هیزم به اندازه کافی برای جهنم وجود نداشته باشد، خدانشناس شده است!»
rahim alimardanloo
ویکتور هوگو تنها داستان‌نویسی نبود که زندگی استالین را تغییر داد. داستان‌نویس دیگری باعث شد که وی حتی نام خودش را هم تغییر دهد. سوسو بعد از مطالعه رُمان ممنوعه پدرکشی، نوشته الکساندر کازبگی، نام خود را به کوبا تغییر داد. کوبا، نامِ قهرمان ـ راهزنِ قفقازی کتاب پدرکشی است.
rahim alimardanloo
شب‌ها بازرس آباشیدزه (خال‌سیاه) مشغول گشت‌زنی در خوابگاه می‌شد تا اطمینان یابد که همه چراغ‌ها خاموش است و هیچ‌کسی مشغول مطالعه «کتاب‌های ضاله» یا فسق و فجورهای آن‌چنانی نیست. اما به محض رفتن آباشیدزه، پسرها شمع‌ها را روشن و مطالعه کتاب‌ها را دوباره آغاز می‌کردند. ایرماشویلی می‌گوید: «سوسو معمولا در خواندنِ کتاب افراط می‌کرد و خیلی کم می‌خوابید به طوری که همیشه چشم‌هایش پُف داشت و بیمار به نظر می‌رسید. نهایتآ موقعی که سوسو به سرفه کردن می‌افتاد، من کتاب را از دستش می‌گرفتم و شمع را خاموش می‌کردم.»
rahim alimardanloo

حجم

۱٫۶ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۵۳۰ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۵۳۰ صفحه

قیمت:
۲۶۵,۰۰۰
۲۱۲,۰۰۰
۲۰%
تومان