گاهی باید بعضیها بیایند تا قدردان بعضی دیگر شویم...
_SOMEONE_
انگار سختترین کار دنیا ماندن است، وقتی کفشها را برای رفتن درست میکنند!
poet_omid
راستی چرا همیشه یکی بود، یکی نبود؟
شاید به همین علت کلاغ قصههایمان هرگز به خانه نرسید و من باز هم مثل هر شب بعد از شنیدن قصههای شهرزاد، در کابوسهایم یا کلید را گم کردم یا خانه را!...
نیلوفر🍀
محکم باش... وقتی دیگران از خشم شنیدن عقاید مخالفشان سرخ میشوند تو آنقدر قوی باش که از ترس رسوا شدن همرنگ جماعت نشوی...
رهایشان نکن...وقتی آنها تاب دیدن و شنیدن حقیقت را ندارند، تو طاقت بیاور و بخشندگی را بیاموز...هرگز رهایشان نکن، باور کن عوض شدن زمان میخواهد...
کاربر ۶۳۱۹۷۵
من بیشتر از مقصر بودن، متاسفم!...
آساره
چرا گوش نمیدهی قصهای که بارها شنیدهای؟
{ آیه راد } کتاب نخوان همیشگی :)
پدرم همیشه میگوید از زندهها باید ترسید، از مردهها که کاری بر نمیآید...
جانان
شاید من هم میتوانستم مهربان باشم! اگر خانهای این شهر آنقدر خان بودند که دغدغهٔ پدر به جای حساب پس اندازش، حساب کتاب بچههایش با زندگی بود
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
میدانی بدتر از درد کشیدن چیست؟! اینکه نمیدانی تاوان میدهی یا امتحان میشوی...
1073
بعضیها هستشان درد دارد و نیستشان خاطرات تلخ...اما بودنشان برای زمانی تنها برای زمانی لازم است!
الحمدالله علی کل حال